خراب حالی ما لشکری نمیخواهد
بس است آمدن و رفتن نفس ما را س |
سر آن ندارد امشب،که برآید آفتابی
چه خیال ها گذر کرد و گذر نکرد خوابی... ل |
لذت اندر ترک لذت بود ، ای آزادگان
ما گدایان ترک این لذت نمیدانسته ایم چ |
چون با تو خروش و جوش ما درنگرفت رفتيم و زبانهاي خموش آورديم ک |
کنون که از کمر کوه، موج لاله گذشت
بیار کشتی می، نوبت پیاله گذشت ی |
یک چند به کودکی به استاد شدیم
یک چند به استادی خود شاد شدیم پایان سخن شنو که مارا چه رسید از خاک بر آمدیم و بر باد شدیم گ |
گر چه در ظاهر عنان اختیارم دادهاند
حیرتی دارم که جبر و اختیار من یکی است ن |
نه بسته ام به کس دل
نه بسته کس به من دل چو تخته پاره بر موج رها رها رها من ح |
حیف باشد مه من کاینهمه از مهر جدایی گفته بودی جگرم خون نکنی باز کجایی ن |
نابرده رنج گنج میسر نمیشود
مزد ان گرفت جان برادر که کار کرد //... |
پس حرف انتخابی؟
من با "د" میگم! دانی که را سزد صفت پاکی؟ آن که او وجود پاک نیالاید ض! |
آ ای چه بود آقا؟!:d
ضمیر هر درخت ای جان ز هر دانه که می نوشد شود بر شاخ و برگ او نتیجه شرب او پیدا ح |
من که میخواستم یه شعر از خودم بگم ، آخرش بی خیال شدم اومدم بیرون :d
حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست که آشنا سخن آشنا نگه دارد م |
ما زیاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه میپنداشتیم م |
مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد
قضای آسمانست این و دیگرگون نخواهد شد ت |
تا درین باغی، به شکر این که داری برگ و بار
برگ میباید فشاند و بار میباید کشید د |
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد غ |
غم به هر جا که رود سر زده آید به دلم
چه کنم ؟ خانه من بر سر راه افتاده است _:2: ت |
تو نیک و بد خود هم از خود بپرس
چرا بایدت دیگری محتسب آ |
آسمان کشـتی ارباب هنر میشکند
تکیه آن به که بر این بحر معلق نکنیم ز |
ز فراق چون نلالم ، من دل شکسته چون نی ؟
که بسوخت بند بندم ز حرارت جدایی ج |
جان در هوای دیدن رخسار ماه توست
در مسجد و کنیسه نشستن بهانه است. ث |
ثلث دین من دیده یار است
عاشقم من ، دین بسیار است ه |
همه تلاشم آن بود که عشق
پناهی گردد شعله ای نوری آی عشق آی عشق چهره آبی ات کجاست ب |
بی محبت مگذران عمر عزیز خویش را
در بهاران عندلیب و در خزان پروانه باش غ http://freesmile.ir/smiles/517221_LaieA_061.gif |
پروانه صفت دیده به او دوخته بودم
وقتی که خبر دار شدم سوخته بودم ت |
(الان باید با ت بگم یا غ؟)
ترسم که عشق در غم ما پرده در شود وین راز سر به مهر به عالم ثمر شود ل |
لنگر حلم تو اين كشتي توفيق كجاست
كه درين بحر كرم غرق گناه آمدهايم آبرو ميرود اي ابر خطاپوش ببار كه به ديوان عمل نامه سياه آمدهايم پ |
پدرت گوهر خود تا به رز و سیم فروخت پدر عشق بسوزد که در آمد پدر ی |
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتیم
در میان لاله و گل آشیانی داشتیم ز |
ز اصحاب نبی طیب و طاهر علی ست
در هر دو جهان باطن و ظاهر علی ست جمعی دانند اول و جمعی آخر پس ثابت شد که اول و آخر علی است ح |
حلقهٔ بیرون در از خانه باشد بیخبر
حال جان خسته را از چشم خونپالا مپرس م |
من از آن کشم ندامت که تو را نیازمودم
تو چرا زمن گریزی که وفایم آزمودی |
حرفت کو :d
با چ شروع میکنم چون شرر انجام ما در نقطهٔ آغاز بود دیگر از آغاز و از انجام کار ما مپرس و |
وفانکردی وکردم جفاندیدی ودیدم
شکستی ونشکستم ،بریدی ونبردم گ |
گوش تا گوش زمین از گفتگوی من پرست
در سخن صائب چو طوطی تنگ میدان نیستم //... |
من از بیگانان هرگز ننالم
که با من هرچه کرد آن آشنا کرد د |
درین محیط پر از خون، بهار عمر مرا
به جمع کردن دامن چو داغ لاله گذشت ع |
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که با ما سوا فکندی همه سایه هما را گ |
یاد باد آنکه ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غم دیده ما شاد نکرد دل به امید صدایی که مگر در تو رسد ناله ها کرد در این کوه که فرهاد نکرد س |
اکنون ساعت 06:24 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)