![]() |
اگر يک روز از زندگی من
باقی مانده باشد، از هر جای دنيا چمدان کوچکم را میبندم راه میافتم ايستگاه به ايستگاه مرز به مرز، پيدايت میکنم، کنارت مینشينم، روی سينهات به خواب میروم. |
خدایا کفر نمیگویم، پریشانم، چه میخواهی تو از جانم؟! مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی. خداوندا! اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی لباس فقر پوشی غرورت را برای تکه نانی به زیر پای نامردان بیاندازی و شب آهسته و خسته تهی دست و زبان بسته به سوی خانه باز آیی زمین و آسمان را کفر میگویی نمیگویی؟! خداوندا! اگر در روز گرما خیز تابستان تنت بر سایهی دیوار بگشایی لبت بر کاسهی مسی قیر اندود بگذاری و قدری آن طرفتر عمارتهای مرمرین بینی و اعصابت برای سکهای اینسو و آنسو در روان باشد زمین و آسمان را کفر میگویی نمیگویی؟! خداوندا! اگر روزی بشر گردی ز حال بندگانت با خبر گردی پشیمان میشوی از قصه خلقت، از این بودن، از این بدعت. خداوندا تو مسئولی. خداوندا تو میدانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است، چه رنجی میکشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است… |
نگاه کن که غم درون دیده ام چگونه قطره قطره آب می شود چگونه سایه سیاه سرکشم اسیر دست آفتاب می شود نگاه کن تمام هستی ام خراب می شود شراره ای مرا به کام می کشد مرا به اوج می برد مرا به دام می کشد نگاه کن تمام آسمان من پر از شهاب می شود ... |
دلم تنگ است.
چشمهايم ، آبستن آب است. و اشک سکوتم را بيدار ميکند. سکوت ، گوياترين واژه هاست. ... ... ديدي.. ديدي چگونه تورا در شهر دلتنگي گم کرده ام؟ بي تو .. چه کنم؟؟ |
این شعر کاندیدای شعر برگزیده سال 2005 شده . توسط یک بچه آفریقایی نوشته شده و استدلال شگفت انگیزی داره وقتی به دنیا میام، سیاهم، وقتی بزرگ میشم، سیاهم وقتی میرم زیر آفتاب، سیاهم، وقتی می ترسم، سیاهم وقتی مریض میشم، سیاهم، وقتی می میرم، هنوزم سیاهم و تو، آدم سفید وقتی به دنیا میای، صورتی ای، وقتی بزرگ میشی، سفیدی وقتی میری زیر آفتاب، قرمزی، وقتی سردت میشه، آبی ای وقتی می ترسی، زردی، وقتی مریض میشی، سبزی و وقتی می میری، خاکستری ای و تو به من میگی رنگین پوست؟؟؟ |
http://forum.isatice.com/images/stat.../wol_error.gifبرای مشاهده تصویر در اندازه واقعی روی من کلیک کنینhttp://up.98ax.com/images/l66gshd8tiba9wk9d2.jpg
کاش میدانستم ... به چه می اندیشی ؟ که چنین گاه به گاه میسرانی بر چشم.... غزل داغ نگاه ! می سرایی از لب.....شعر مستانه آه ! راز زیبایی مژگان سیاه در همین قطره لغزنده غم ....پنهان است ! و سرودن از تو با صراحت ! بی ترس ! .... باز هم کتمان است ! کاش میدانستم ... به چه می اندیشی ؟ رنج اندوه کدامین خواهش نقش لبخند لبت را برده ؟ نغمه زرد کدامین پاییز ... غنچه قلب تو را پژمرده ؟؟ کاش میدانستی .... به چه می اندیشم ؟ که چنین مبهوتم .... من فقط جرعه ای از مهر تو را نوشیدم ! با تو ای ترجمه عشق "خدا" را دیدم ! آه ای میکده ام ! گاه بیداری را از من و بیخبری هیچ مخواه ! که من از مستی خود هشیارم ! کاش میدانستی ... به چه می اندیشم ! کاش میدانستی! |
منم آن عاشق شوریده احوال
كه معشوقم شكست ازمن پروبال گرفت از من تمام هستیم را به جایش دادسوزو وناله وحال * شهآ قربان آن خال سیاهت دلم عمری نشسته روبه راهت بود چشم امیدم سوی چشمت منم محتاج یك برق نگاهت * الاای یوسف زهرای اطهر نویسم نامه ای بهر تودلبر به استحضار مولامی رساند دلم تنگ است از بهر توآخر |
http://amir32a.persiangig.com/zibayi...r-khoshgel.jpg هیچ می دانی هیچ کس هرگز در تمام این سالها آن گونه که " تو " کودکانه دلداده بودی دیوانه ام نشد و " من " در پس اینهمه روز و ماه و سال هرشب و روز به تاوان دلی که به دست تو ندادم برای دوست داشتن هایم دیوانه وار دیوار می کشم و هربار دست آخر پنجره اش را از یاد می برم و همانجا محبوس می مانم |
چه کسی می پرسدرازتنهایی چیست؟ شعردلتنگی باران ازکیست؟ چه کسی اشک شقایق رادید چه کسی حال مرا می پرسد این توبودی که مرا رویاندی باصدای که پرازآینه بود ونوایی چونوای خوش رود آه شاید ماه نوشیدی که شده لحجه تولحجه نور باتوام باتوفقط سنگ صبور |
http://pix2pix.org/my_unzip/12515654978.jpg مرا از یاد بردی تو تو را از دست دادم من و تو هرگز نفهمیدی چه حس التماسی را در نگاهم بارور کردی و تو هرگز نفهمیدی چه قلب ساده ای پشت غرور چشمهای من نفس می زد دلت هم پی نخواهد برد دل بیچاره ام هر شب به یاد یاد شیرینت کنار اشک می خوابد مرا از یاد بردی تو مرا ازیاد بردی تو بدون اینکه دریابی،غرورم سایبانی از نجابت داشت و تو هرگز ندانستی دلم،گنجینه زخم است من از چنگال این زخم مقدس سخت می ترسم و تو هرگز نفهمیدی و تو هرگز نفهمیدی،چه ذوقی داشت هربار سلامت راشنیدن تو را از دست دادم من و توهرگز نفهمیدی کسی تا آخر عمرش برایت شعر خواهد گفت برایت شعر خواهد خواند کسی تا آخر عمرش برایت ((ان یکاد عشق)) خواهد خواند |
اکنون ساعت 02:47 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)