-
شعر
(
http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
ابریشم |
07-27-2010 05:29 PM |
تست روانشناسی عشقولانه
سناریوهای زیر تلاش میکنند که دیدگاه شما نسبت به عشق را توضیح دهند...!
1) پایان دنیا نزدیک است. اگر فقط بتوانید یک نوع از حیوانات را نجات دهید، کدام را انتخاب میکنید؟
الف) خرگوش ب) گوسفند پ) گوزن ت) اسب
2) به آفریقا رفتهاید. به هنگام بازدید از یکی از قبیلهها، آنها اصرار میکنند که یکی از حیوانات زیر را به عنوان یادگاری با خود ببرید. کدام را انتخاب میکنید؟
الف) میمون ب) شیر پ) مار ت) زرافه
3) فرض کنید خطای بزرگی انجام دادهاید و خداوند برای مجازات شما تصمیم گرفته است که به جای انسان، شما را به صورت یکی از حیوانات زیر در آورد. کدام را انتخاب میکنید؟
الف) سگ ب) گربه پ) اسب ت) مار
4) اگر قدرت داشتید که یک نوع از حیوانات را برای همیشه از روی کره زمین نابود کنید، کدام را انتخاب میکردید؟
الف) شیر ب) مار پ) تمساح ت) کوسه
5) یک روز، با حیوانی برخورد میکنید که میتواند با شما به زبان خودتان صحبت کند. دلتان میخواهد که کدامیک از حیوانات زیر باشد؟
الف) گوسفند ب) اسب پ) خرگوش ت) پرنده
6) در یک جزیره ی دور افتاده، تنها یک موجود زنده به عنوان همدم و همراه شما وجود دارد. کدامیک را انتخاب میکنید؟
الف) انسان ب) خوک پ) گاو ت) پرنده
7) اگر قدرت داشتید که هر نوع حیوانی را اهلی و دستآموز کنید. کدامیک از حیوانات زیر را به عنوان حیوان خانگی خودتان انتخاب میکردید؟
الف) دایناسور ب) ببر پ) خرس قطبی ت) پلنگ
8) اگر قرار بود برای 5 دقیقه به صورت یکی از حیوانات زیر در میآمدید، کدامیک را انتخاب میکردید؟
الف) شیر ب) گربه پ) اسب ت) کبوتر
|
ابریشم |
07-27-2010 05:30 PM |
پاسخ ها:
1) در زندگی واقعی، برای چه نوع آدمهایی جذابیت و کشش دارید؟
الف) خرگوش یعنی کسانی که دارای شخصیت دوگانه هستند، به سردی یخ در ظاهر اما به گرمی آتش در باطن.
ب) گوسفند یعنی مطیع و گرم.
پ) گوزن یعنی زیبا و آداب دان.
ت) اسب یعنی کسانی که غیرقابل جلوگیری، بیبند و بار و آزاد هستند.
2) در فرایند ابراز عشق و درخواست ازدواج، کدام رویکرد برای شما خوشایندتر و موثرتر است؟
الف) میمون یعنی مبتکر و باذوق که هیچگاه احساس خستگی نکنید.
ب) شیر یعنی سرراست، صاف و پوست کنده به شما بگوید که دوستتان دارد.
پ) مار یعنی دمدمی مزاج، پر نوسان، نفس گرم و عشق سرد.
ت) زرّافه یعنی صبور، هرگز شما را رها نکند.
3) دلتان میخواهد معشوقتان چه عقیدهای در باره شما داشته باشد؟
الف) سگ یعنی باوفا، صادق، ثابت قدم.
ب) گربه یعنی شیک و زیبا.
پ) اسب یعنی خوش بین.
ت) مار یعنی انعطافپذیر.
4) چه اتفاقی باعث میشود که شما رابطهتان را قطع کنید؟ دقیقتر بگم : از چه خصوصیتی بیش از همه نفرت دارید؟
الف) شیر یعنی متکبر و خودخواه، امر و نهی کن.
ب) مار یعنی هیجانی و دمدمی مزاج، نمیدانید چگونه او را خوشحال کنید.
پ) تمساح یعنی خونسرد، بیرحم، سنگدل.
ت) کوسه یعنی ناامن.
5) دوست دارید چه نوع رابطهای با او برقرار سازید؟
الف) گوسفند یعنی سنتی، بدون آن که چیزی بگوئید او بفهمد چه میخواهید، ارتباط برقرار کردن از طریق قلبها.
ب) اسب یعنی هر دو بتوانید درباره همه چیز با هم صحبت کنید، هیچ چیز مخفی در میان نباشد.
پ) خرگوش یعنی رابطهای که همیشه خود را گرم و عاشق او حس کنید.
ت) پرنده یعنی رابطهای پایدار و طولانی و بالنده.
6) آیا به او خیانت می کنید؟
الف) انسان یعنی شما به جامعه و اخلاقیات احترام میگذارید، پس از ازدواج هیچ کار خلافی نمیکنید.
ب) خوک یعنی نمیتوانید در مقابل تمایلاتتان مقاومت کنید، به احتمال زیاد خیانت میکنید.
پ) گاو یعنی خیلی سعی میکنید که چنین کاری نکنید.
ت) پرنده یعنی شما هرگز نمیتوانید استوار و ثابت قدم باشید، شما واقعاً برای ازدواج مناسب نیستید و نمیخواهید تعهدی بپذیرید.
7) درباره ازدواج چه فکر میکنید؟
الف) دایناسور یعنی شما خیلی بدبین هستید و فکر میکنید این روزها دیگر ازدواج سعادتمندانه وجود ندارد.
ب) ببر یعنی شما به ازدواج به صورت یک چیز گرانبها فکر میکنید. پس از آن که ازدواج کردید، پیوند زناشویی و همسرتان را بسیار باارزش و گرامی میدارید.
پ) خرس قطبی یعنی شما از ازدواج میترسید، فکر میکنید آزادیتان را از شما خواهد گرفت.
ت) پلنگ یعنی شما همیشه طالب ازدواج بودهاید ولی در واقع، شناخت دقیقی از آن ندارید.
8) در این لحظه، به عشق چگونه فکر میکنید؟
الف) شیر یعنی شما همیشه تشنه عشقید و میتوانید هر کاری برای آن بکنید اما به راحتی در دام عشق نمیافتید.
ب) گربه یعنی شما خیلی خودمحور و خودخواهید. شما فکر میکنید عشق چیزی است که میتوانید به دست آورید و هرگاه که خواستید آن را دور بیاندازید.
پ) اسب یعنی شما نمیخواهید در قید و بند یک رابطه پایدار قرار بگیرید. به هر چمن که رسیدی گلی بچین و برو.
ت) کبوتر یعنی شما به عشق به صورت یک تعهد دو طرفه فکر میکنید.
|
ابریشم |
07-27-2010 05:31 PM |
http://www.gtalk.ir/images/icons/%28239%29.gif عشق و عقل
عشق مستلزم از دست دادن عقل است .عقلی که انسان را از خطرات آگاه می کند و می گویدکه نرو که راهی بس دشوار و نا رسیدنی است .
عشق گوید : می دانم درست می گویی اما چه کنم که غایت من اوست و غایت تو تندرستی است. عقل گوید : این چه راهی است که آخرش ویرانی است ؟
عشق گوید: در راه او ویرانی خود زندگی است .
عقل گوید : جوابهایت برای من قابل درک نیست . از همین حالا مجلس سوگواری برایت ترتیب میدهم چون آخر کارت برایم معلوم است .
عشق گوید : لازمه ی من شدن از بین بردن مادیات است . هر وقت ترازوی سنجش خود را به دور افکندی می توانی همراه من شوی ، من تو را به ژرفای دریاهای عظیم، بر فراز قله های بلند، در قلب خورشید، بر روی ابرهای بیکران ، به جزایر اسرار آمیز ، آسمان های هفتگانه و همه ی چیزهایی که قدرت درک آن را نداری خواهم برد.
به تو نشان می دهم که چشم معشوق بسان دریاست، ابروانش بسان کمان رزم آوران ، لباسش بسان دو قوس ماه ، سخنانش بسان جزایر اسرار آمیز .
تو ای عقل با من بیا تا همه ی اینها را که گفتم نشانت دهم .
عقل گفت: اگر اینطور که تو می گویی من شوم عشق و دیگر عاقلانه کاری نخواهم کرد . هر دو به راه افتادندعشق که راه را نشان می داد پیش می رفت و عقل از پس او می آمد. عشق از فراق دیدار گریست ، عقل گفت:چرا گریه می کنی ؟
مگر رسیدن به این همه لطف گریه دارد؟ عشق گفت: شرط اول اظهار نا توانی است و دوباره به راه افتادند . عشق اسرار درونی را بیرون آورد تا به معشوق دهد، عقل گفت:این چه کاریست که میکنی ؟ آیا می دانی که با این کار معشوق را مغرور می کنی؟ عشق گفت: شرط دوم صداقت داشتن برای اوست و دوباره حرکت کرد.
این بار عشق اضافه های خود را از خود دور کرد، عقل گفت:بیرون نریز شاید به کارت آید، عشق گفت:شرط سوم طهارت و پاکدامنی است ، باز به راه ادامه دادنداین بار عشق تیغی را صیقل می داد و تیز می کرد، عقل گفت : این دیگر چیست و چه حکمتی دارد؟
عشق گفت: آخرش فنا شدن به دست خود.
عقل که کاسه صبرش لبریز شده بود برگشت و از آن روز تا حال و از حال تا قیامت دشمن عشق شد.
|
ابریشم |
07-27-2010 05:31 PM |
http://www.gtalk.ir/images/icons/%28239%29.gif چگونه عشق خود را ابدي كنيد ؟
با خوبی و خوشی برای همیشه:
بـر اسـاس نـوشـته های لوییس پروت در کتاب خود بـا نام کسـب آمـادگـی بـرای ازدواج (انـتـشـارات زنـدرمـان 1998) بسیاری از خـانـواده ها مـعـــتقـدند کـه اولین سـال زندگی مشترک سخت ترین سالهاست. عبارت "بـا هـم تــا زمان مـرگ" شـایـد در آغـاز بیـش از حـد نشــاط آور و خوشحـال کننده باشد، اما پس از مدتی خاصیت خود را از دست می دهد. چه یکسال از ازدواج شما سپری شده باشد چه 20 سال، حتما دوره هایی را به خاطر می آورید که احساس نا امیدی به شما دست داده، بی علاقه شده اید و ناکام و نا امید بودید و در برخی موارد دچار عصبانیت نیز شده اید. گاهی اوقات تصور می کنید که دچار اشتباه شده اید و اصلا علاقه ای به شریک زندگی خود ندارید. کم کم از ارتباط فعلی خود خسته می شوید و شروع می کنید به پرسیدن این سوال که آیا واقعا او را دوست می دارید.
این احساسات کاملا طبیعی هستند. شما در داشتن چنین شک و تردیدهایی تنها نیستید، دیگران هم گاهی تصور می کنند که واقعیت زندگی با انتظارات درونی آنها در تضاد است. البته پس از سپری شدن این دوران شما تعهد عمیقی را نسبت به شریک زندگیتان بر اساس "واقعیت زندگی" پرورش می دهید. رفتن به ماه عسل و رهایی از واقعیات زندگی برای مدت زمان درازی دوام ندارد. شور عشقی که هر یک از شما احساس کرده اید زمانی دوام پیدا می کند که بر اساس شالوده های ثابت و استوار پایه ریزی شده باشد، همچنین باید سعی کنید تا آنجا که می توانید از دست اندازهای موجود در طول راه پرهیز کنید.
اساس کار احساسات نیست:
آیا عهدهایی را که در روز ازدواج بسته اید به خاطر می آورید؟ شما قول می دهید که همسر خود را حتی در بدترین شرایط نیز دوست بدارید. پیمان های سنتی مثل "در بیماری و سلامتی" "در فقر و ثروت" و مانند این ها. چنین عهدهایی بر اساس اعتماد، تعهد، از خود گذشتگی و توجه بسته می شوند نه بر اساس شهوت، زیبایی ظاهر و خوش گذرانی.
|
ابریشم |
07-27-2010 05:31 PM |
عشق واقعی بر پایه احساس نیست:
عشق تعهدی است که شما به فرد مقابل خود می دهید. باید سعی کنید بهترین ها را در او بیابید. عشق چیزی نیست که به آسانی بدست بیاید و من فکر می کنم که در حال حاضر همه شما متوجه این مطلب شده باشید. ازدواج موفق نیازمند تلاش و کوشش بسیار زیادی است.
احساسات یک روز می آیند و روز دیگر می روند و زمانی می رسد که شما همسر خود را دوست ندارید، احساس عصبانیت می کنید، آزرده خاطر می شوید، احساس بیزاری و نا امیدی به شما دست می دهد و از زندگی خسته می شوید. در چنین لحظه ای عشق به داد شما می رسد شما هنوز عاشق همسر خود هستید همچنانکه در روز اول ازدواج تعهد کرده بودید. شما در تمام شرایط بدون در نظر گرفتن احساساتتان عاشق او هستید و این رازی است که تنها زوج های مو جو گندمی شاد از آن با خبر هستند. این سرنخی است که شما دو نفر را به هم نزدیک می کند و باعث می شود که زندگی مشترک شما برای مدت زمان طولانی به قوت خود باقی بماند.
از زندگی مشترک خود محافظت کنید:
خانم ها و آقایون نباید به راحتی تصمیم بگیرند که "من می خواهم امروز تکلیف خود را یکسره کنم." باید با خود فکر کنند که این امر برای همسر و فرزندانشان درد آور خواهد بود و در خودشان نیز احساس گناه و شرمساری کنند. اکثر افراد متاهلی که رابطه نامشروع با دیگران برقرار می کنند قصد خیانت به خانواده هایشان را ندارند. این امر زمانی مشکل ساز می شود که به مرور زمان این رفتار غلط ادامه پیدا می کند و زندگی مشترکشان را زیر سوال می برد و خیانت به اوج خود می رسد. درست مطابق با آنچه که گری اسملی در کتاب پرفروش خود رازهای پنهان عشق دائمی (انتشارات زندروان 1998) بیان کرده است. او اظهار می دارد: "رفتارهایی هستند که شما و همسرتان می توانید در آغاز زندگی مشترک به آنها متعهد شوید تا از بروز مشکلات بعدی مثل آزرده خاطر ساختن شریک زندگی و ... محافظت کنید." شما باید بیش از حد معمول از زندگی مشترک و عشقتان محافظت کنید.
اسملی توضیح می دهد که خانم ها و آقایون نباید از دیگران در مقابل همسر خود تعریف و تمجید کنند. عباراتی نظیر "سارا خیلی زیباست" یا "من تحت تاثیر موفقیت شغلی پیمان قرار گرفتم" همه و همه جمله هایی هستند که حس حسادت شریک زندگی شما را بر می انگیزند و باعث می شوند که آنها ناراحت شوند. احساسات خود را نسبت به دوستانی که جنس مخالف شما هستند ابراز نکنید. شاید در نگاه اول این موارد بسیار سطحی و کوچک باشند، اما در ادامه راه مشکلات بزرگی را برای شما به وجود می آورند. چنین دوستانی معمولا اولین افرادی هستند که شما بعد از جرو بحث با همسر خود به آنها مراجعه می کنید. در آن لحظه بخصوص، شما آسیب پذیر هستید و دوستتان فهیم و دلسوز و مهربان؛ یعنی تمام ویژگی هایی که همسرتان در آن لحظه ندارد. این کار دانه هایی را در دل شما می کارد که ممکن است بعدها رشد کند و به بار بنشیند و کم کم باعث ایجاد جذابیت و در نهایت خیانت به همسرتان شود. از دوستان یا اقوامی که پشت سر همسر شما بدگویی می کنند پرهیز کنید چرا که سبب میشود که توجه شما تنها بر روی نقاط منفی ازدواجتان متمرکز شود.
شما و همسرتان یک تیم هستید و بزرگترین خطری که می تواند یگانگی و وحدت شما را تهدید کند ذهنیت "من" و در مقابل "همسرم" می باشد. اهداف زندگی مشترکتان را با یکدیگر پی ریزی کنید و اجازه دهید که همسرتان متوجه شود که شما برای او جایی در قلب خود دارید که به هیچ کس دیگر تعلق ندارد.
|
ابریشم |
07-27-2010 05:32 PM |
هر لحظه عاشق او شوید:
در اولین سال زندگی مشترک معمولا به دلیل تغییر و تحولات، سرمان خیلی شلوغ است. شما با یکدیگر زمان زیادی را صرف می کنید و به انجام کارهای روزمره از قبیل نظافت، دوش گرفتن، آشپزی، خرید، رانندگی، خوابیدن ... می پردازید. چه مقدار از این زمان ها دارای کیفیت حقیقی عشق هستند؟ چیزی که باید برای نو عروس ها و تازه دامادها مهم باشد این است که چگونه می توانند عشق و علاقه خود را بروز دهند. آیا شما هنوز هم کارهایی می کنید که در اولین قرارهای ملاقات انجام می دادید؟ سعی کنید زمانی را به فرار از زندگی روزمره اختصاص دهید. حداقل سالی یکبار به تعطیلات بروید. با این کار شما دوباره می توانید طراوت و شادابی گذشته را پیدا کنید.
س.و لوییس در کتاب خود با نام "4 نوع عشق" اینطور می نویسد که بهترین راه برای بروز عشق این است که کارهای عاشقانه انجام دهید. این رفتار ما هستند که احساساتمان را تثبیت می کنند. همواره به عشق خود نسبت به همسرتان متعهد باشید. حتی زمانی که احساس می کنید او را دوست ندارید، بر روی بخشش و تواضع خود کار کنید و بر روی یکدیگر حساب کنید. من و همسرم در طول دوران نامزدیمان کتابی با نام "یکسال برای همیشه" (انتشارات زندروان 1988) را خواندیم. من این کتاب را به تمام زوج ها پیشنهاد می کنم به ویژه زوج های جوان. در این کتاب به مطلبی که در زیر می خوانید اشاره کوچکی شده بود.
اد ویت در کتاب خود نوشته بود که اگر بنا به هر دلیلی همسر خود را مورد آزار قرار دادید به او نگویید "ببخشید." گفتن ببخشید کافی نیست، چرا که می تواند معانی مختلفی داشته باشد مثل "ببخشید که مچ منو گرفتی" و یا "متاسفم که تو را ناراحت کردم، اما از کاری که انجام دادم پشیمان نیستم." به جای آن بهتر است که مسئولیت کارهایی را که انجام داده اید به عهده بگیرید و از عباراتی از این قبیل استفاده کنید: "من اشتباه کردم، آیا تو مرا می بخشی؟"
با بیان چنین مطالبی شما نشان می دهید که از کار خود پشیمان هستید و توپ را در زمین حریف قرار داده اید و تصمیم گیری با آنهاست که: شما را ببخشند یا اینکه کینه توزی به خرج دهند. البته ما می دانیم که برای هر دوی شما دشوار است که حق را به دیگری بدهید. ما از این اصل در اولین سال ازدواج خود میلیون ها بار استفاده کردیم و باور نمی کنید که این کار باعث نزدیک شدن ما به یکدیگر و از بین رفتن تلخی ها شد.
|
ابریشم |
07-27-2010 05:33 PM |
چگونه عشقhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%28228%29.gif خود را ابدي كنيد؟
http://www.gtalk.ir/images/smilies/%28238%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%28238%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%28238%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%28238%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%28238%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%28238%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%28238%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%28238%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%28238%29.gif
با خوبی و خوشی برای همیشه:http://www.gtalk.ir/images/smilies/%28228%29.gif
بـر اسـاس نـوشـته های لوییس پروت در کتاب خود بـا نام
کسـب آمـادگـی بـرای ازدواج (انـتـشـارات زنـدرمـان 1998)
بسیاری از خـانـواده ها مـعـــتقـدند کـه اولین سـال زندگی
مشترک سخت ترین سالهاست. عبارت "بـا هـم تــا زمان
مـرگ" شـایـد در آغـاز بیـش از حـد نشــاط آور و خوشحـال
کننده باشد، اما پس از مدتی خاصیت خود را از دست می دهد. چه یکسال از ازدواج شما سپری شده باشد چه 20 سال، حتما دوره هایی را به خاطر می آورید که احساس نا امیدی به شما دست داده، بی علاقه شده اید و ناکام و نا امید بودید و در برخی موارد دچار عصبانیت نیز شده اید. گاهی اوقات تصور می کنید که دچار اشتباه شده اید و اصلا علاقه ای به شریک زندگی خود ندارید. کم کم از ارتباط فعلی خود خسته می شوید و شروع می کنید به پرسیدن این سوال که آیا واقعا او را دوست می دارید. این احساسات کاملا طبیعی هستند. شما در داشتن چنین شک و تردیدهایی تنها نیستید، دیگران هم گاهی تصور می کنند که واقعیت زندگی با انتظارات درونی آنها در تضاد است. البته پس از سپری شدن این دوران شما تعهد عمیقی را نسبت به شریک زندگیتان بر اساس "واقعیت زندگی" پرورش می دهید. رفتن به ماه عسل و رهایی از واقعیات زندگی برای مدت زمان درازی دوام ندارد. شور عشقی که هر یک از شما احساس کرده اید زمانی دوام پیدا می کند که بر اساس شالوده های ثابت و استوار پایه ریزی شده باشد، همچنین باید سعی کنید تا آنجا که می توانید از دست اندازهای موجود در طول راه پرهیز کنید.
http://www.gtalk.ir/images/smilies/%28228%29.gif
اساس کار احساسات نیست:
آیا عهدهایی را که در روز ازدواج بسته اید به خاطر می آورید؟ شما قول می دهید که همسر خود را حتی در بدترین شرایط نیز دوست بدارید. پیمان های سنتی مثل "در بیماری و سلامتی" "در فقر و ثروت" و مانند این ها. چنین عهدهایی بر اساس اعتماد، تعهد، از خود گذشتگی و توجه بسته می شوند نه بر اساس شهوت، زیبایی ظاهر و خوش گذرانی.
http://www.gtalk.ir/images/smilies/%28228%29.gif
عشق واقعی بر پایه احساس نیست:
عشق تعهدی است که شما به فرد مقابل خود می دهید. باید سعی کنید بهترین ها را در او بیابید. عشق چیزی نیست که به آسانی بدست بیاید و من فکر می کنم که در حال حاضر همه شما متوجه این مطلب شده باشید. ازدواج موفق نیازمند تلاش و کوشش بسیار زیادی است. احساسات یک روز می آیند و روز دیگر می روند و زمانی می رسد که شما همسر خود را دوست ندارید، احساس عصبانیت می کنید، آزرده خاطر می شوید، احساس بیزاری و نا امیدی به شما دست می دهد و از زندگی خسته می شوید. در چنین لحظه ای عشق به داد شما می رسد شما هنوز عاشق همسر خود هستید همچنانکه در روز اول ازدواج تعهد کرده بودید. شما در تمام شرایط بدون در نظر گرفتن احساساتتان عاشق او هستید و این رازی است که تنها زوج های مو جو گندمی شاد از آن با خبر هستند. این سرنخی است که شما دو نفر را به هم نزدیک می کند و باعث می شود که زندگی مشترک شما برای مدت زمان طولانی به قوت خود باقی بماند.
http://www.gtalk.ir/images/smilies/%28228%29.gif
از زندگی مشترک خود محافظت کنید:
خانم ها و آقایون نباید به راحتی تصمیم بگیرند که "من می خواهم امروز تکلیف خود را یکسره کنم." باید با خود فکر کنند که این امر برای همسر و فرزندانشان درد آور خواهد بود و در خودشان نیز احساس گناه و شرمساری کنند. اکثر افراد متاهلی که رابطه نامشروع با دیگران برقرار می کنند قصد خیانت به خانواده هایشان را ندارند. این امر زمانی مشکل ساز می شود که به مرور زمان این رفتار غلط ادامه پیدا می کند و زندگی مشترکشان را زیر سوال می برد و خیانت به اوج خود می رسد. درست مطابق با آنچه که گری اسملی در کتاب پرفروش خود رازهای پنهان عشق دائمی (انتشارات زندروان 1998) بیان کرده است. او اظهار می دارد: "رفتارهایی هستند که شما و همسرتان می توانید در آغاز زندگی مشترک به آنها متعهد شوید تا از بروز مشکلات بعدی مثل آزرده خاطر ساختن شریک زندگی و ... محافظت کنید." شما باید بیش از حد معمول از زندگی مشترک و عشقتان محافظت کنید. اسملی توضیح می دهد که خانم ها و آقایون نباید از دیگران در مقابل همسر خود تعریف و تمجید کنند. عباراتی نظیر "سارا خیلی زیباست" یا "من تحت تاثیر موفقیت شغلی پيمان قرار گرفتم" همه و همه جمله هایی هستند که حس حسادت شریک زندگی شما را بر می انگیزند و باعث می شوند که آنها ناراحت شوند. احساسات خود را نسبت به دوستانی که جنس مخالف شما هستند ابراز نکنید. شاید در نگاه اول این موارد بسیار سطحی و کوچک باشند، اما در ادامه راه مشکلات بزرگی را برای شما به وجود می آورند. چنین دوستانی معمولا اولین افرادی هستند که شما بعد از جرو بحث با همسر خود به آنها مراجعه می کنید. در آن لحظه بخصوص، شما آسیب پذیر هستید و دوستتان فهیم و دلسوز و مهربان؛ یعنی تمام ویژگی هایی که همسرتان در آن لحظه ندارد. این کار دانه هایی را در دل شما می کارد که ممکن است بعدها رشد کند و به بار بنشیند و کم کم باعث ایجاد جذابیت و در نهایت خیانت به همسرتان شود. از دوستان یا اقوامی که پشت سر همسر شما بدگویی می کنند پرهیز کنید چرا که سبب میشود که توجه شما تنها بر روی نقاط منفی ازدواجتان متمرکز شود. شما و همسرتان یک تیم هستید و بزرگترین خطری که می تواند یگانگی و وحدت شما را تهدید کند ذهنیت "من" و در مقابل "همسرم" می باشد. اهداف زندگی مشترکتان را با یکدیگر پی ریزی کنید و اجازه دهید که همسرتان متوجه شود که شما برای او جایی در قلب خود دارید که به هیچ کس دیگر تعلق ندارد.
http://www.gtalk.ir/images/smilies/%28228%29.gif
هر لحظه عاشق او شوید:
در اولین سال زندگی مشترک معمولا به دلیل تغییر و تحولات، سرمان خیلی شلوغ است. شما با یکدیگر زمان زیادی را صرف می کنید و به انجام کارهای روزمره از قبیل نظافت، دوش گرفتن، آشپزی، خرید، رانندگی، خوابیدن ... می پردازید. چه مقدار از این زمان ها دارای کیفیت حقیقی عشق هستند؟ چیزی که باید برای نو عروس ها و تازه دامادها مهم باشد این است که چگونه می توانند عشق و علاقه خود را بروز دهند. آیا شما هنوز هم کارهایی می کنید که در اولین قرارهای ملاقات انجام می دادید؟ سعی کنید زمانی را به فرار از زندگی روزمره اختصاص دهید. حداقل سالی یکبار به تعطیلات بروید. با این کار شما دوباره می توانید طراوت و شادابی گذشته را پیدا کنید. س.و لوییس در کتاب خود با نام "4 نوع عشق" اینطور می نویسد که بهترین راه برای بروز عشق این است که کارهای عاشقانه انجام دهید. این رفتار ما هستند که احساساتمان را تثبیت می کنند. همواره به عشق خود نسبت به همسرتان متعهد باشید. حتی زمانی که احساس می کنید او را دوست ندارید، بر روی بخشش و تواضع خود کار کنید و بر روی یکدیگر حساب کنید. من و همسرم در طول دوران نامزدیمان کتابی با نام "یکسال برای همیشه" (انتشارات زندروان 1988) را خواندیم. من این کتاب را به تمام زوج ها پیشنهاد می کنم به ویژه زوج های جوان. در این کتاب به مطلبی که در زیر می خوانید اشاره کوچکی شده بود. اد ویت در کتاب خود نوشته بود که اگر بنا به هر دلیلی همسر خود را مورد آزار قرار دادید به او نگویید "ببخشید." گفتن ببخشید کافی نیست، چرا که می تواند معانی مختلفی داشته باشد مثل "ببخشید که مچ منو گرفتی" و یا "متاسفم که تو را ناراحت کردم، اما از کاری که انجام دادم پشیمان نیستم." به جای آن بهتر است که مسئولیت کارهایی را که انجام داده اید به عهده بگیرید و از عباراتی از این قبیل استفاده کنید: "من اشتباه کردم، آیا تو مرا می بخشی؟" با بیان چنین مطالبی شما نشان می دهید که از کار خود پشیمان هستید و توپ را در زمین حریف قرار داده اید و تصمیم گیری با آنهاست که: شما را ببخشند یا اینکه کینه توزی به خرج دهند. البته ما می دانیم که برای هر دوی شما دشوار است که حق را به دیگری بدهید. ما از این اصل در اولین سال ازدواج خود میلیون ها بار استفاده کردیم و باور نمی کنید که این کار باعث نزدیک شدن ما به یکدیگر و از بین رفتن تلخی ها شد.
http://www.gtalk.ir/images/smilies/%28228%29.gif
تا ابد و فراتر از آن:
همانطور که از عنوان کتاب معرفی شده آشکار بود مهمترین سالهای ازدواج دوران ابتدایی آن است. این سال ها می توانند برای همیشه برای شما یادآور ناراحتی، تلخکامی، عصبانیت و نا امیدی باشند و یا همراه با خوشی، بخشش و عشق ابدی باشند. شما باید عشق خود را بر روی اصول محکم و تعهدات تغییر ناپذیری استوار کنید و حتی الامکان از دست اندازها اجتناب کنید. با این کار می توانید همیشه تجربه شیرینی را که در ماه عسل داشته اید تکرار کنید و عشق شما برای سال های متمادی به قوت خود باقی مانده و رشد کند.
|
ابریشم |
07-27-2010 05:34 PM |
دربارهی عشق
«عشق» و «محبت» و «هوی» کلماتی هستند که ما در زبان عربی و فارسی برای اشاره به همين چيزی داريم که میخواهيم از آن سخن بگوييم. کلمهی «عشق» در قرآن نيامده است، اما «محبت» و «هوی» به کار رفته است. در قرآن کلمهی «محبت» به صورت محمود و کلمهی «هوی» همواره به صورت مذموم به کار رفته است، اما کلمهی «عشق» با اينکه در قرآن نيامده است، در ادبيات عربی و فارسی دارای اهميت بسياری است. در ريشهی زبانهای اروپايی امروز کلمات لاتينی «امور» و «کاريتاس» (amor و caritas) و کلمات يونانی «فيليا» و «اروس» و «آگاپه» (philia و eros و agape) برای عشق وجود دارد. «فيليا» مصداق آن نوع عشقی را به وجود میآورد که متضمن دوستی است و «امور» و «اروس» آن نوع عشقی را به وجود میآورد که مبتنی بر ميل است و «کاريتاس» و «آگاپه» به معنای عشق والا و بیخود است.
هر تلاشی برای رسيدن به تعريفی دقيق از «عشق» محکوم به شکست است. ما آن را تجربه میکنيم، اما دقيقاً قادر به بيانش نيستيم. چنانکه جلال الدين مولوی میگويد:
هرچه گويم عشق را شرح و بيان
چون به عشق آيم خجل باشم از آن
گرچه تفسير زبان روشنگرست
ليک عشق بیزبان روشنترست
چون قلم اندر نوشتن میشتافت
چون به عشق آمد قلم بر خود شکافت
عقل در شرحش چو خر در گل بخفت
شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت مردمان دربارهی عشق سخن میگويند و گاهی اين کلمه را برای اموری به کار میبرند که شنوندهی اهل تأمل يافتن معنايی مشترک ميان آنها را دشوار میيابد. چنانکه ولتر در دانشنامهی فلسفی خود میگويد:
«اقسام عشق آنقدر زیاد است که آدم وقتی میخواهد تعريفی از آن به دست آورد در میماند. به هوسی که چندروزی بيشتر دوام ندارد با گستاخی نام "عشق" میدهند و همچنين به احساسی که خالی از هرگونه احترامی است و به رابطهی نامشروع اتفاقی و به تظاهرهای "فاسق زن شوهردار" و به عادتی متحجر و به توهمات رومانتيک و به رغبتی که در پی تمنای فوری به وجود میآيد؛ آری، مردم اين نام را به هزار چيز موهوم میدهند».
با اين وصف، شناختی که ما میتوانيم از «عشق» داشته باشيم از همين «گفتار» (discourse)هايی به دست میآيد که دربارهی عشق وجود دارد. در تمدن غربی پنج دسته انديشه را میتوان در خصوص «عشق» در زمانهای مختلف يا بهطور همزمان تشخيص داد. (١) اصل تکوين دهندهی عالم و لذا خود هستی خدا (خلاقيت)؛ (٢) دوستی، دلبستگی به ديگر مخلوقات، اشتياق به ديگران (خيرخواهانه، آموزشی، دگرديسانه، تحسينآميز، تجليلکننده)؛ (٣) کشش عاطفی، حالاتی در مرد دارای قدرت که «او را تسخير میکند»، نيرويی فيزيولوژيکی يا روانشناختی، يا اساطيری (حالتی انفعالی)؛ (٤) شور پرزجری که بهطور اختياری انتخاب شده، وسايل مصنوعی و "انحرافها"ی ميل جنسی، پرورش ميل از برای خود آن (فرهنگ)؛ روابط جنسی و ميل به توليد مثل و زاد و ولد (غريزه).
ما از انديشهی نخست آغاز میکنيم و آن را «عشق کيهانی» نام میگذاريم
http://www.fallosafah.org/old/_themes/bars/barbul1e.gif عشق کيهانی اساطير نخستين تبيينهای انسانی دربارهی پديدارهايی است که گرداگرد انسان را گرفته است. و عشق، در اين ميان، چه در تبيين پيدايش انسانها و حيوانات و چه در تبيين کل کائنات، و چه در تبيين رفتار انسانها و حيوانات و چه ساير موجودات، از همان ابتدا مفهومی کارا بوده است. بدين طريق، مفهوم «عشق» نخستين بار از رهگذر اسطوره و دين به درون فلسفه قدم میگذارد، بهويژه وقتی که منشأ جهان به منزلهی عمل زاد و ولد يا خلق خالقی تصور میشود که به کل خلقتش يا به بخشی از آن (انسان) عشق میورزد.
اساطير يونان باستان سرچشمهی مفهومی نخستين تأملات فلسفی در خصوص «عشق» است. کلمهی «اروس» (eros) به صورتی که در کتابهای هومر میآيد نام يکی از خدايان نيست بلکه صرفاً نامی عام به معنای «عشق» يا «ميل» است. «اروس» در خداپيدايی (Theogony) هسيود به يکی از سه خدای نخستين تبديل میشود — دو خدای ديگر خائوس (هاويه، خميرمايهی بیشکل جهان در پيش از خلقت) و گايا (زمين) هستند. «اروس»، اگرچه هيچ فرزندی ندارد و ظاهراً هيچ نقشی در تکوين خدايان بازی نمیکند، بر همنوعان ناميرای خود قدرت بسياری دارد. او اندامهای تن را سست میکند و بر عقل خدايان و آدميان چيره میشود. وقتی آفروديت از نطفهی اورانوس (آسمان) زاده شد، «اروس» و «هايمروس» (ميل، اشتياق، شهوت) او را تا شورای خدايان همراهی کردند. اهميت ذکر مختصر هسيود از «اروس» برای تاريخ فلسفه در انتساب قدرتی به اوست که دشمن عقل است. چيزی شبيه به اين در آنتيگونهی سوفوکلس نيز يافت میشود، در آن سرود همخوانان که درست بعد از اعلام فرمان مرگ آنتيگونه به جرم تدفين جسد برادرش خوانده میشود. «اروس» آن خدايی خوانده میشود که تراژدی آنتيگونه را به وجود آورده است. او غلبهناپذير و نابودگر و در دريا و خشکی و در ميان باديهنشينان سرگردان است. نه خدايان و نه آدميان گريزی از چنگ او ندارند. او قربانيان خود را به سوی جنون میراند و از انسان عادل انسانی ستمکار میسازد.
اين عبارات شاعرانه منعکسکنندهی برخی ملاحظات دربارهی طبيعت و رفتار انسان است. آنها به نبردی اشاره میکنند که در روان انسان ميان عاملی عقلی و مهارپذير و باحزم و خردمند و عاملی غيرعقلی و مهارناپذير و ديوانه و احمق وجود دارد. وقتی عامل اول مسلط است انسان رفتاری شايان ستايش دارد، اما وقتی دومی دست بالا را به دست میآورد، او مانند درندگان عمل میکند. عقل را به کناری میگذارد، عقلی که به اعتقاد قدما تنها وجه مميز انسان از درندگان است. انسان، اگرچه طبيعتی حيوانی دارد، تن دادن به خواستههای حيوانیاش به معنای از دست دادن طبيعت ذاتیاش خواهد بود. اين مفهوم که «اروس» میتواند عنصر انسانی را در انسان تقويت کند مفهومی است که در آثار قبل از افلاطون به چشم نمیخورد
http://www.fallosafah.org/old/_themes/bars/barbul1e.gif عشق کيهانی: نخستين متفکران يونانی يونانيان صورتهای مختلف عشق را میشناختند: ميل به جنس مخالف و همجنس، علاقه به والدين، علاقه به فرزندان، علاقه به همسر؛ احساس برادری؛ دوستی؛ عشق به سرزمين؛ عشق به حکمت. همهی اين احساسها يا با «اروس» مربوط بود و يا با «فيليا» (علاقه يا دوستی). آنان عشق را قدرتی میدانستند که قادر بود اشخاص را با رشتهای مشترک با يکديگر يگانه کند. و از آنجا که نه تنها انسانها بلکه حيوانات و عناصر نيز با يکديگر يگانه بودند، تصور وجود قدرتی در عاملی واحد که بر کل جها حاکم است برای آنان دشوار نبود.
در نزد هراکليتوس (پايان قرن ششم ق م) و امپدوکلس (قرن پنجم ق م) عشق احساس نيست بلکه اصل فيزيکی عالم و عامل متحدکنندهی آن است. در جهان دو نيرو وجود دارد: جاذبه و دافعه. هراکليتوس بر اين اعتقاد است که «هارمونيا» (الفت يا هماهنگی)، نامی که او به عشق میدهد، از تنش اضداد ناشی میشود: «آنچه مخالف و ضد است، همکاری میکند، و از تضاد زيباترين هماهنگی به وجود میآيد. هرچيزی از راه اختلاف انجام شده است». پارمنيدس نيز بر اين اعتقاد بود که عشق را الههی ضرورت (آنانکه) آفريده بود. در نوشتهی امپدوکلس عشق به صورت يکی از دو نيروی عالمگير (ديگری کين است) ظاهر میشود که جريان تاريخ جهان را تبيين میکند. اين دو عامل — يکی اتحاد و ديگری تجزيه — صرفاً نامهايی برای اين واقعيت نيست که ترکيب و تجزيه رخ میدهد. عشق و کين در اشياء ساکن نيستند بلکه در بيرون از آنها قرار دارند و در آنها عمل میکنند. از نظر امپدوکلس ميان نيروهای هماهنگی و ناهماهنگی تنشی وجود دارد. اگر اين دو نيرو بهطور همزمان حاضر نبودند، جهان بهوضوح در حالت بینظمی میبود. بنابراين، امپدوکلس انديشهی ادوار را در فلسفهاش وارد میکند و نيز مفهوم تاريخ جهان بهمنزلهی تناوب حکمرانی «عشق» و «کين». وقتی «عشق» مسلط است، عناصر ترکيباتی را به وجود میآورند که از آن واحدهای پيچيدهتر به وجود میآيد و سرانجام موجودات جاندار به وجود میآيند. در دورهی ابتدايی اين دور، انسانهايی که آفروديت را میپرستند، از کشتار و جنگ مبرا هستند و گياهخوارند. اما وقتی که کين غالب است، بینظمی، پراکندگی نهايی عناصر، و جنگ و همهی شرور ملازم با آن، جای نعمات عشق را میگيرد. تا آنجا که از قطعات بازمانده از امپدوکلس بر میآيد، او بر اين اعتقاد بود که اين روند دوری هميشگی و پابرجا بود.
انتساب صلح و هماهنگی به الهه آفروديت (نامی که امپدوکلس برای عشق انتخاب میکند) بهوضوح تکرار انديشهی شاعران دورهی نخستين دربارهی عشق است. با اين وصف آفروديت الههی عشق جنسی نيز باقی میماند. زيرا عشق جنسی به نمونهی قدرت کيهانی اتحاد تبديل میشود و شاهد تجربی اصلی مابعدطبيعی را در اختيار فيلسوف میگذارد.
http://www.fallosafah.org/old/_themes/bars/barbul1e.gif افلاطون: نظريههای عشق
هنگامی که به افلاطون میرسيم میتوانيم اميدوار باشيم کاملترين بحثی را بيابيم که در دورهی باستان دربارهی عشق وجود داشته است. برای يافتن بيانی کامل از مفهوم فلسفی عشق بايد به گفت و گوی سمپوزيوم يا مهمانی افلاطون رجوع کنيم. اين گفت و گو احتمالا پرنفوذترين متن در آثار اروپايی دربارهی عشق است. در اين کتاب ديدگاههای مختلفی دربارهی عشق بيان می شود، اما اين ديدگاهها لزوماً نظر خود افلاطون نيست و او تفاسير انتقادی خودش دربارهی آنها را نيز میآورد. آنچه برخی به افلاطون نسبت میدهند، بدون تحقيق انتقادی، برگرفته از همين نظرهايی است که افلاطون از زبان شخصيتهای خود میآورد.
گفت و گو از آنجا آغاز می شود که سقراط به خانهی آگاتون به مهمانی میرود، و برخلاف روش معمولش خود را میآرايد و کفش به پا میکند، چون معتقد است که به نزد زيبايی (آگاتون) میرود. او مهمان ناخواندهای را نيز با خود به همراه میبرد. شرح اين ماجرا را ما مديون همان مهمان ناخوانده هستيم، که البته معلوم میشود چندان هم ناخوانده نيست. به گفتهی آريستودموس، همان مهمان ناخوانده، نخست فايدروس خطابهی خود را آغاز میکند: او میگويد که «اروس» خدايی بزرگ است و از پدر و مادری نزاده است و در اين خصوص از هزيود يا هسيود و پارمنيدس نقل قول میکند. او سپس میافزايد که برای هيچ جوانی نعمتی برتر از آن نيست که معشوق مردی شريف و پرهيزگار باشد و برای مرد نيز نعمتی والاتر از معشوق پاکدامن نيست. به گفتهی او، اروس برای آدميان سرچشمهی والاترين نعمتهاست، زيرا اصول مقدسی را که راهنمای آدمی در زندگی توانند بود نه خويشان میتوانند به ما ببخشند و نه به ياری مال و جاه میتوان به دست آورد بلکه آدمی تنها در پرتو عشق با آنها آشنا میگردد. اما آن اصول چيست؟ شرم از کار ننگين و تلاش برای رسيدن به زيبايی. به گفتهی فايدروس بی اين دو اصل نه فردی میتواند کاری بزرگ بکند و نه جامعهای. او سپس با ذکر مثالهايی به رفتار عاشقان و معشوقان اشاره میکند که چگونه عشق فرد را درستکار و شجاع بار میآورد و چگونه عاشق قادر است در راه معشوق هرگونه خطری را به جان بخرد و پاکباز باشد. او در پايان سخن خود نتيجه میگيرد که با اين همه خدايان گرچه از مشاهدهی فداکاری عاشقان شادمان میگردند ولی وفاداری و از جان گذشتگی معشوق را در برابر عاشق بسی برتر از آن میدانند زيرا خدای عشق در دل و جان عاشق جای دارد و از اين رو عاشق به مراتب بيشتر از معشوق به خدايان همانند است.
از سخن فايدروس اين نکتهها را میتوانيم استنباط کنيم:
۱) او از تمايلات خود به شاهدبازی (و نه غلامبارگی يا لواط) پرده بر میدارد و در درجهی اول عشق راستين را در ميان مردان میيابد.
۲) اصول عشق را پرهيز از بدی و ميل به زيبايی میداند.
۳) به نعمتهای عشق اشاره میکند و اينکه چگونه همگان میتوانند به رفتار غيرمعمول عاشقان و معشوقان بنگرند.
۴) عاشق از معشوق برتر است، چون خدای عشق در دل او جا گرفته است.
|
ابریشم |
07-27-2010 05:34 PM |
http://www.gtalk.ir/images/icons/%283%29.gif ابراز عشق با تزریق به همدیگه...... ( واقعا چرا؟)
عشقتان را جور دیگر ثابت کنید!
دختران و پسران جوان در طول تاریخ شیوههای مختلف ولی پرخطری را برای اثبات عشقشان به همدیگر به كار میبردهاند.
در زمان آدم و حوا از میوه درخت ممنوعه میخوردند ولی چون میوهها مورد تایید خدا نبود، خداوند به صورت مستقیم مجازاتشان را اعمال و آنها را به یكی از سیارات دور تبعید میكرد.
در عصر شكار به صورت مشترك به شكار می رفتند اما چون حواسشان به شكار نبود، در نهایت خود طعمه شكار میشدند.
در عصر جنگل نشینی بعد از پیدا كردن كندوی عسل، انگشت در عسل میزدند و در دهان هم فرو میكردند اما چون انگشتانشان را بیش از حد در حلق هم فرو میكردند موجب خفگی هم میشدند.
بعد از اختراع تیر و كمان شوخی شوخی به قلب هم تیر میانداختند و بعد از آن جدی جدی میمردند.
بعد از اختراع خط، به هم نامههای عاشقانه مینوشتند اما نامهها به دست والدین میرسید و آنها هم چون غیرت داشتند بچههایشان را با چاقو و شمشیر از پای در میآوردند.
بعد از اختراع نوشابه و نی، یك نوشابه را با دو نی مشتركو گاهی اوقات دو نوشابه را با یك نی مشترك میخوردند اما به خاطر غیربهداشتی بودن این كار انواع میكروبها از این طریق منتقل میشد و آنها را راهی بیمارستان میكرد.
بعد از اختراع تلفن آنقدر تلفنی حرف میزدند تا یكی از دو طرف بر اثر اختلال شنوایی و خشكی دهان از پای در میآمد.
بعد از رواج سیگارهای لایت به صورت مشترك به سیگار پك میزدند و تولید دود میكردند و چون اعتیاد از همان سیگار اول شروع میشود حداقل یكی از آنها معتاد و زندگی مشترك غیرممكن میشد.
بعد از اختراع سرنگ یكی از جدیدترین و بیخطرترین شیوهها برای اثبات عشق به وجود آمد. در تصاویر پایین میتوانید یكی از نمونههای مدرن اثبات عشق توسط سرنگ را ببینید. این دختر و پسر جوان بعد از تلاشهای فراوان برای پیدا كردن رگ همدیگر موفق شدند توسط سرنگ مشترك مواد مورد علاقه خود را به همدیگر تزریق و پیوندشان را محكمتر كنند. گریه کردن گریه کردن
نكات این شیوه باعث انتقال ویروسهای ایدز و هپاتیت بی و سی است
خلاصه پیام اینكه اگر قصد دارید پیوندهای عاشقانهتان را محكمتر كنید،اگر میخواهید به زندگیتان عمق ببخشید و به صورت واقعی عشقتان را به همدیگر اثبات كنید، روشهای سنتی و پرخطر را كنار بگذارید عشق خدایست و با این کارها تنها خدا از ما دلگیر میشود آری خواهرم آری برادرم با عشق و محبت سالم یك عمر زندگیتان را بیمه کنید .
http://ufile.info/up/files/hwkic6i01uldjvk3hlkf.jpg
|
ابریشم |
07-27-2010 05:35 PM |
کورکورانه اسیر دام عشق نشوید
امروز می خواهیم این مقاله را با یک حقیقت غیر قابل انکار و کاملاً ملموس زندگی شروع کنیم؛ روشن است که: "به عمل کار برآید، به سخنرانی هرگز" بله، از حرف تا عمل فاصله ی بسیار زیادی وجود دارد! همه از این امر مطلع هستیم و بارها و بارها چنین عباراتی به گوشمان خورده است، اما تا چه حد در زندگی روزمره خود به آن بها می دهیم؟ هر فرد می تواند [و باید] دیگران را از روی کارهایی که انجام می دهند قضاوت کند نه از روی حرف هایی که بر زبان جاری می سازند.</span />
کلمات دارای بار اجرایی بسیار پایینی هستند و این اعمال انسان هاست که نشانگر کلیت فردی وی می باشند! این روزها هوش اجتماعی عامه مردم ارتقا یافته و همه افراد به راحتی قادرند حقایق را دریابند، در اکثر موارد بر اساس کارهایی که دیگران در مقابلشان انجام می دهند - و نه حرف هایی که به زبان می آورد- </span />از خود عکس العمل نشان می دهند؛ و اما در مورد آقایون: باید گفت یک مرد واقعی کسی است که حرف هایش را به نقطه عمل می رساند. در ذیل بررسی اجمالی در این زمینه خواهیم داشت.</span />
در پاسخ به این سوال که: "چگونه می توانم تشخیص دهم که می توانم به او اعتماد کنم؟" باید همیشه به این نکته توجه داشته باشید: می توانید از روی کوچک ترین کارهایی که یک مرد انجام می دهد، به ژرف ترین خصوصیات اخلاقی او پی برده و متوجه نکات بسیار ریزی در مورد شخصیت درونی او شوید. دقت کنید که واکنش او در مقابل شما، خانواده تان، فرزندان، دوستان، حتی حیوانات و سایر کسانی که دوستشان می دارید چگونه است. با سرایدار چه برخوردی دارد؟ با باغبان و یا مغازه دار چطور؟
یک مرد واقعی زمانی حرفی را می زند که عمیقاً به آن اعتقاد داشته باشد و سپس به مثابه آن اقدام مقتضی بعمل می آورد. مرد واقعی، مرد خوب، مردرویایی همیشه حسن نیت خود را با اعمالش نشان می دهد. کشف حقیقت حاکم بر درون مردها کار ساده ای است، فقط کافیست برای چند هفته کلیه کارهایی را که انجام می دهد زیر ذره بین بگیرید و بعد از خودتان این سوال را بپرسید: آیا حرف و عملش یکی است؟ آیا واقعاً همان چیزی است که نشان میدهد؟ اعمالی که متعاقب حرف هایش از او سر می زند، تمام چیزی است که شما برای شناخت هر چه بهتر او لازم دارید و او به راحتی این اطلاعات را در اختیار شما قرار می دهد. حال چه خوب باشند چه بد.
اخیراً روی زوجی کار می کردیم که برای بیش از 20 سال با هم زندگی کرده بودند اما در ارتباط خود به بن بست رسیده بودند و تصمیم گرفته بودند که از یکدیگر جدا شوند؛ اما چرا بعد از این همه مدت؟ خانم به من می گفت که دیگر وقت آن رسیده که خودش را از این ارتباط ناسالم بیرون بکشد. او اظهار می داشت که شوهرش طی همه ی این سال ها او و فرزانداشن را از نظر روانی آزرده می ساخته و هیچ گاه به حرف هایش عمل نمی کرده! او حتی در مورد عشق و علاقه ی خود نیز به آنها دروغ می گفته.
تصور کنید به کسی قول می دهید کاری را برایش انجام دهید، زمانیکه اهمیت قائل نمی شوید و آنرا پشت گوش می اندازید، آیا تصور می کنید که با این کار علاقه ی خود را به او اثبات می کنید؟ البته که نه؛ اگر به اطرافیان خود اهمیت ندهید ، مرتباً سر آنها داد بزنید، و دائماً اشتباهاتشان را به رخشان بکشید و از ضعف هایشان سخن به میان آورید، نمی توانید ادعا کنید که عاشقشان هستید.
اگر واقعاً کسی را دوست دارید باید بتوانید با اشتباهات، شکست ها، و خطاهایشان کنار بیایید. نکته اینجاست که شما آنها را همانطور که هستند دوست می دارید، با همه ی خوبی ها و بدی ها. آنها را به خاطر موجودیت فردی شان دوست دارید، به خاطر چیزی که در قلب و روحشان دارند.
همه ما در زندگی خطا می کنیم، دچار اشتباه می شویم، و ممکن است در زمان های مختلف کارهای غیر عقلانی زیادی انجام دهیم ولی ماهیت درونی انسان ها به گونه ای است که در اکثر موارد این قبیل نقص ها و کاستی ها را جبران می کند. اشتباهات محدود و صادقانه قابل بخشش هستند. در عین حال باید توجه داشت که تکرار پیاپی یک اشتباه نشان از شخصیت درونی فرد دارد – حال چه خوب باشد چه بد.
یکی از دوستان روانکاو ما همیشه در مورد "شخصیت غالب" صحبت می کند. این شخصیت، کاراکتر بنیادین مسلط بر روی کلیه رفتارهای انسان بوده و متشکل از الگوهای اصلی فکری و اخلاقی وی می باشد. این دقیقاً همان چیزی است که یک انسان را می سازد به ما می گوید که آنها واقعاً چه کسی هستند. باید توجه داشت که اصولا این شخصیت فراگیر کمتر امکان تغییر دارد (به ویژه برای بزرگسالان) و اصولاً در مرحله بلوغ فکری به تثبیت نهایی می رسد. البته در برخی موارد مشاهده شده است که بعضی از افراد می توانند تعدادی از خصوصیات اخلاقی خود را بسته به شرایط محیطی و زمانی تغییر دهند، اما اگر رفتارها واکنش های آنها برای دراز مدت زیر نظرگرفته شود، خود واقعی آنها که نمودی از همان "شخصیت غالب" را دارد نمایان خواهد شد.
زمانی که شما حرکات شخصی را برای مدت زمان مناسب تحت نظر می گیرید، در این حالت می توانید با توجه به کارها و اعمالش به "شخصیت غالب" او پی ببرید. به عنوان مثال اگر می خواهید ببینید آقایی، مرد ایده آل شما هست به راحتی می توانید کلیه کنش ها و واکنش های او را بررسی کنید. نباید با کلماتی که خلاف اعمالش هستند فریب بخورید و ساده لوحانه تصمیم گیری نمایید.
متاسفانه تعداد بسیار زیادی از افراد در طول زندگی خود به صورت کورکورانه به دام عشق اسیر می شوند. این افراد چشم خود را بر روی تمام حقایق عینی و ملموس می بندند و فقط دلشان را به حرف های آرمانی و خیالی طرف مقابل خوش می کنند. اگر می خواهید عاشق شوید، به اندازه کافی برای خود دلیل و مدرک بیاورید که فرد مناسب را انتخاب نموده اید و سپس دل خود را به اوهدیه کنید. هیچ گاه از هیچ نشانه ای سرسری و بی دقت عبور نکنید. مطمئن باشید که اگر با این شیوه زندگی کنید به موفقیت های بیشتری دست پیدا خواهید کرد. در این حالت می توانید عشق خالصانه ای در مقبال فردی که واقعاً شما را دوست می دارد داشته باشید. در غیر اینصورت شما آزاد هستید که به کارهایش توجه نکنید و با این اشتباه خودتان را در لبه پرتگاه زندگی قرار دهید.
سالم عاشق شوید!
|
اکنون ساعت 09:39 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
|
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)