فـــارغ از مــا و منـست آنـکه بکـوی تو خـزید
غافل از هر دو جهان کِی به هوای من و ماست // ي |
فریاد که آن ساقی شکرلب سرمست
دانست که مخمورم و جامی نفرستاد ع |
عاشق نشدی، محنت هجـران نکـشیدی
کس پیش تو غمنامۀ هجران چه گشاید؟ // گ |
گفتمش زلف به خون که شکستی؟
گفتا حافظ این قصه درازست به قران ، که مپرس! |
فردا به خاک سوختگان میکشانمت
تو ترک آبخورد محبت نمیکنی اینقدر بیحقوق هم ای دل ندانمت ای غنچهی گلی که لب از خنده بستهای ل |
لب لعل و خط مشکین چو آنش هست و اینش هست
بنازم دلبر خود را که حسنش آن و این دارد گ |
گر کمیت اشک گلگونم نبودی گرم رو
کی شدی روشن به گیتی راز پنهانم چو شمع؟ ت |
تا چه کند با رخ تو دود دل من
آینه دانی که تاب آه ندارد م |
مرغان باغ را به لب افسانهی تو بود
هدهد گرفت رشتهی صحبت به دلکشی بازش سخن ز زلف تو و شانهی تو بود برخاست مرغ همتم از تنگنای خاک ک |
کلک مشاطه صنعش نکشد نقش مراد
هر که اقرار بدین حسن خداداد نکرد چ |
اکنون ساعت 10:13 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)