پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر و ادبیات (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=49)
-   -   کشکول نکته ها (http://p30city.net/showthread.php?t=29575)

behnam5555 07-10-2012 07:07 AM

صعود از روی مشکلات
 

صعود از روی مشکلات

كشاورزی الاغ پیری داشت كه یك روز اتفاقی به درون یك چاه بدون آب افتاد. كشاورز هر چه سعی كرد نتوانست الاغ را از درون چاه بیرون بیاورد.

پس برای اینكه حیوان بیچاره زیاد زجر نكشد، كشاورز و مردم روستا تصمیم گرفتند چاه را با خاك پر كنند تا الاغ زودتر بمیرد و مرگ تدریجی او باعث عذابش نشود.

http://img003.picture2life.net/15507...rge_medium.jpg
مردم با سطل روی سر الاغ خاك می ریختند اما الاغ هر بار خاك های روی بدنش را می تكاند و زیر پایش می ریخت و وقتی خاك زیر پایش بالا می آمد، سعی می كرد روی خاك ها بایستد.

روستایی ها همینطور به زنده به گور كردن الاغ بیچاره ادامه دادند و الاغ هم همینطور به بالا آمدن ادامه داد تا اینكه به لبه چاه رسید و در حیرت کشاورز و روستائیان از چاه بیرون آمد

...
نتیجه اخلاقی مشكلات، مانند تلی از خاك بر سر ما می ریزند و ما همواره دو انتخاب داریم: اول اینكه اجازه بدهیم مشكلات ما را زنده به گور كنند
و دوم اینكه از مشكلات سكویی بسازیم برای صعود!
اگراز مشکلات برای بالا آمدن و رشد مان استفاده نکنیم , در چاههای زندگی گرفتار میشویم .

behnam5555 07-10-2012 07:09 AM

قصه زن در حال احتضار و محبت به مال دنيا
 

قصه زن در حال احتضار و محبت به مال دنيا

زنى از مؤ منه ها به حال احتضار در آمد، دور او را گرفتند و به او تلقين مى كردند و او به طرف رف (طاقچه بالا) نگاه مى كرد كه در آن يك بشقاب چينى از جهيزيه اش بود.
اتفاقا آن زن نمرد و خوب شد به او گفتند: ما تو را تلقين مى كرديم و توبه سمت رف نگاه مى كردى ، گفت : يك هيكل سياهى در نظرم مى آمد تا مى خواستم لااله الاالله بگويم او مى گفت : اگر بگويى اين بشقاب را مى شكنم .
من چون آنها را دوست مى داشتم لااله الاالله نمى گفتم ، به ان زن گفتند: كه او شيطان بوده است پس آن زن بشقاب ها را شكست و گفت : ممكن است اسباب بى دينى من شود.

ونیز نقل است که به کسی گفتند: شهادتين را بگو، او سرش را بالا مى زد و نمى گفت ، بعد حال او خوب شد و نمرد، به او گفتند: چرا در آن موقع شهادتين را نمى گفتى ؟ او در جواب گفت : ساعتى بغلى داشتم كه به آن علاقه فراوانى داشتم ، شيطان جلوى چشمم مجسم شد و گفت : اگر شهادتين را گفتى ، ساعت تو را خرد مى كنم لذا من سرم را بالا مى زدم و نمى گفتم.


behnam5555 07-10-2012 07:21 AM



چون نيست شدى هست ببودى صنما
چون خاك شدى پاك شدى لاجرما

واى اى مردم داد زعالم برخاست
جرم او كند و عذر مرا بايد خواست

مرغى به سر كوه نشست و برخاست
بنگر كه از آن كوه چه افزود و چه كاست

بى غم دل كيست تا بدان مالم دست
بى غم دل زنگيان شوريده ى مست

جز درد دل از نظاره ى خوبان چيست
آنرا كه دو دست و كيسه از سيم تهيست

فاساختن و خوى خوش و صفرا هيچ
تا عشق ميان ما بماند بى هيچ

آنرا كه كلاه سر ببايد زد و برد
زانست كه او بزرگ را دارد خرد

آنجا كه مرا با تو همى هست ديدار
آنجا روم و روى كنم در ديوار

تا با تو تويى ترا بدين حرف چه كار
كين آب حياتست ز آدم بيزار

گر من به ختن ز يار وادارم دست
باورد و نسا و طوس يار من بس

فاساختن و روى خوش و صفرا كم
تا عهد ميان ما بماند محكم

من گبر بدم كنون مسلمان گشتم
بد عهد بدم كنون به فرمان گشتم

جايى كه حدي تو كند خندانم
خندان خندان به لب برآيد جانم

اشتربان را سرد نبايد گفتن
او را چو خوشست غريبى و شب رفتن

از تركستان كه بود آرنده ى تو
گو رو ديگر بيار ماننده ى تو

زلفت سيهست مشك را كان گشتى
از بس كه بجستى تو همه آن گشتى

گر آنچه بگفته اى به پايان نبرى
گر شير شوى زدست ما جان نبرى

هر جا كه روى دو گاو كارند و خرى
خواهى تو بمرو باش خواهى بهرى

آراسته و مست به بازار آيى
اى دوست نترسى كه گرفتار آيى

ابوسعید ابوالخیر



behnam5555 07-10-2012 07:24 AM


نجار زندگیت کیست؟!!

نجار پیری خود را برای بازنشسته شدن آماده می‌کرد. یک روز او با صاحب‌کار خود موضوع را درمیان گذاشت. پس از روزهای طولانی و کار کردن و زحمت کشیدن ، حالا او به استراحت نیاز داشت و برای پیدا کردن زمان این استراحت می‌خواست تا او را از کار بازنشسته کنند.
صاحب کار او بسیار ناراحت شد و سعی کرد او را منصرف کند، اما نجار برحرفش و تصمیمی که گرفته بود پافشاری کرد. سرانجام صاحب کار درحالی که با تأسف با این درخواست موافقت می‌کرد، از او خواست تا به عنوان آخرین کار، ساخت خانه‌ای را به عهده بگیرد.
نجار در حالت رودربایستی، پذیرفت در حالی که دلش چندان به این کار راضی نبود. پذیرفتن ساخت این خانه را برخلاف میل باطنی او صورت گرفته بود.. برای همین به سرعت مواد اولیه نامرغوبی تهیه کرد و به سرعت و بی‌دقتی، به ساختن خانه مشغول شد و به زودی و به خاطر رسیدن به استراحت، کار را تمام کرد.
او صاحب کار را از اتمام کار باخبر کرد. صاحب کار برای دریافت کلید این آخرین کار به آنجا آمد. زمان تحویل کلید، صاحب کار آن را به نجار بازگرداند و گفت: این خانه هدیه‌ای است از طرف من به تو به خاطر سال‌های همکاری!
نجار، یکه خورد و بسیار شرمنده شد. در واقع اگر او می‌دانست که خودش قرار است در این خانه ساکن شود، لوازم و مصالح بهتری برای ساخت آن به کار می‌برد و تمام مهارتی که در کار داشت برای ساخت آن به کار می‌برد. یعنی کار را به صورت دیگری پیش می‌برد.

این داستان ماست.
ما زندگیمان را می‌سازیم. هر روز می‌گذرد. گاهی ما کمترین توجهی به آنچه که می‌سازیم نداریم، پس در اثر یک شوک و اتفاق غیرمترقبه می‌فهمیم که مجبوریم در همین ساخته‌ها زندگی کنیم.
اگر چنین تصوری داشته باشید، تمام سعی خود را برای ایمن کردن شرایط زندگی خود می‌کنیم.
فرصت‌ها از دست می‌روند و گاهی بازسازی آنچه ساخته‌ایم، ممکن نیست.
شما نجار زندگی خود هستید و روزها، چکشی هستند که بر یک میخ از زندگی شما کوبیده می‌شود. یک تخته در آن جای می‌گیرد و یک دیوار برپا می‌شود. مراقب سلامتی خانه‌ای که برای زندگی خود می‌سازید باشید.


behnam5555 07-10-2012 07:27 AM

دانستنی ها، آیا میدانید
 


دانستنی ها، آیا میدانید

=آیا میدانید که چشم انسان حدود 135 میلیون سلول بینایی دارد ؟
=آیا میدانیدکه هر ده ثانیه یک نفر در دنیا به بیماری ایدز مبتلا میشوند ؟
= آیا میدانید که زرافه میتواند با زبانش گوش هایش را تمیز کند؟
= آیا میدانستید که روباه همه چیز را خاکستری میبیند ؟
= آیا میدانید که اسبها در مقابل گاز اشک آور مصون هستند ؟
= آیا میدانید که خفاش ها 19 ساعت و شیر ها 17 ساعت در روز می خوابند ؟
= آیا می دانستید که قدرت بینایی جغد 82 برابر قدرت دید انسان است ؟
=آیا میدانید که عسل تنها غذایی است که فاسد نمیشود ؟
= آیا میدانید که پول از کاغذ درست نشده بلکه از کتان درست شده است ؟
= آیا میدانید که اولین اتومبیل را مظفرالدین شاه قاجار وارد ایران کرد؟
= آیا میدانستید که سریعترین عضله بدن انسان زبان است ؟
=آیا میدانیدکه مزه سیب و پیاز و سیب زمینی یکی است و به خاطر بوی آنهاست که طعم متفاوتی دارند ؟
= آیا میدانید که خرگوش وطوطی تنها حیواناتی هستند که میتوانند بدون برگشتن ، اشیای پشت سر خود را ببینند ؟
= آیا میدانید که انسان راست دست به طور میانگین 9 سال بیش از چپ دست ها عمر کنند ؟
=آیا میدانید که دارچین بسیار کشنده است ،اگر به صورت وریدی به انسان تزریق شود باعث مرگ میشود ؟
=آیا میدانستید که در شیلی منطقه صحرایی وجود دارد که هزاران سال در آن باران نباریده است ؟
= آیا میدانستید که خرس قطبی هنگامیکه روی دو پایش می ایستد حدود سه متر میشود ؟
= آیا میدانستید که کبد تنها عضو داخلی بدن است که اگر با عمل جراحی قسمتی از آن برداشته شود دوباره رشد میکند ؟
= آیا میدانید که وزن اسکلت انسان بالغ بر 13 تا15 کیلو گرم است ؟
= آیا میدانستید که هزارو سیصد کره زمین در سیاره مشتری جای میگیرد ؟
= آیا میدانستید که اولین تمبر در جهان در سال 1840 در انگلستان به چاپ رسید ؟
= آیا میدانستید که در زبان عربی برای کلمه شمشیر 850 واژه مختلف وجود دارد ؟
= آیا میدانستید که زرافه ایستاده وضع حمل میکند و نوزادش از فاصله 180 سانتی متری به زمین می افتد ؟
= آیا میدانسبید که یک لامپ در یک ایستگاه آتش نشانی ایالت کالیفر نیا آمریکا وجود دارد که بیش از صد سال عمر دارد و درطول این مدت روشن است ؟ این لامپ برق به قدرت چهل وات از سال 1901 در ایستگاه آتش نشانی ناحیه لایومور به طور دایم روشن بوده واکنون 108 سال از آن موقع میگذرد ؟
= آیا میدانستید که موشهای صحرایی چنان سریع تکثیر پیدا میکنند ،که در عرض 18 ماه دو موش صحرایی قادرند 1میلیون فرزند داشته باشند ؟
= آیا میدانستید که رودی در کامبوج شش ماه سال از شمال به جنوب و شش ماه دیگر از جنوب به شمال جریان دارد ؟

= یک پارادوکس
سقراط گفته یونانی ها دروغگو هستند ولی خود سقراط هم یونانیه پس دروغ میگه که یونانی ها دروغ میگن پس یونانیها راستگو هستند و سقراط هم که یک یونانیه پس راستگوست پس راست میگه که یونانیها دروغگو هستند پس...........آخر یونانیها دروغگواند یا راستگو !؟

= ایا می دانید که در حال حاضر بیش از 6 میلیون اختراعات وجود دارد که توماس ادیسون با 1093 اختراع رکورد را در دست دارد.

= ایا میدانیدنور میتواند دور کره ی زمین (خط استوا) را 7.5 بار در 1 ثانیه طی کند.

= الکترون معنای یونانی کهربا است کهربا ماده ای است که در مالش به پارچه پشمی باردار شده و خرده های کوچک کاه را جذب می کنداین ربایش بعلت نیرویی مرموز اتفاق می افتد که یونانیان آن را الکتریسیته نامیده اند.

= یکی از شدیدترین نعره ها در بین حیوانات به شیر آفریقایی تعلق دارد صدای نعره آنها تا سه کیلومتری شنیده میشود اسب آبی هم جزء حیواناتی ست که داری نعره بلندی میباشد ، تا آنجا که حیوانات آبی در زیر آب نعره آنها رو میشنوند ولی با همه این اوصاف شدیدترین نعره ها متعلق به والها می باشد آنها میتوانند نعره ای معادل دویست دیسیبل تولید کند برای مقایسه بایستی بگویم که این نعره از صدای موتور یک جت بیشتر می باشد.

= آیا می دانید که شهر ممنوع واقع در پکن در کشور چین بزرگترین قصر پادشاهی جهان است این قصر شامل هفده قصر و پنج تالار میباشد.
= اولین شبکه ی تلویزیونی جهان (شبکه انگلستان bbc )در سال ۱۹۲۹ پخش برنامه های ازمایشی را اغاز کرد و در سال ۱۹۳۹ برای اولین بار در جهان این برنامه ها منظم و دایمی شد.

= آیا میدانستی گزنه برای درمان رماتیسم، درد کمر در ناحیة دمبالچه، درد لگن خاصره ( درد اعصاب کمر ) و نیز درمان بیماریهای مثانه، مجاری ادراری و کلیه بسیار مفید است.

= ایا می دانستید ایا میدانستید درجه حرارت بالاترین قسمت یک شعله به 1540 درجه میرسد در حالی که پایین ترین قسمت ان فقط 300درجه حرارت دارد.

= ایا میدانید ۶۰٪ از ماهواره های جهان نظامی و ۴۰٪ بقیه غیر نظامی است.

behnam5555 07-10-2012 07:30 AM

الفبای زندگی
 



الفبای زندگی

الف: اشتیاق برای رسیدن به نهایت آرزوها

ب: بخشش برای تجلی روح و صیقل جسم

پ: پویاپی برای پیوستن به خروش حیات

ت: تدبیر برای دیدن افق فرداها

ث: ثبات برای ایستادن در برابر باز دارند ه ها

ج: جسارت برای ادامه زیستن

چ: چاره اندیشی برای یافتن راهی در گرداب اشتباه

ح: حق شناسی برای تزكیه نفس

خ: خودداری برای تمرین استقامت

د: دور اندیشی برای تحول تاریخ

‌ذ: ذكر گوپی برای اخلاص عمل

ر: رضایت مندی برای احساس شعف

ز: زیركی برای مغتنم شمردن دم ها

ژ: ژرف بینی برای شكافتن عمق درد ها

س: سخاوت برای گشایش كار ها

ش: شایستگی برای لبریز شدن در اوج

ص: صداقت برای بقای دوستی

ض: ضمانت برای پایبندی به عهد

ط: طا قت برای تحمل شكست

ظ: ظرافت برای دیدن حقیقت پوشیده در صدف

ع: عطوفت برای غنچه نشكفته باورها

غ: غیرت برای بقای انسانیت

ف: فداكاری برای قلب های درد مند

ق: قدر شناسی برای گفتن ناگفته های دل

ك: كرامت برای نگاهی از سر عشق

گ: گذشت برای پالایش احساس

ل: لیاقت برای تحقق امید ها

م: محبت برای نگاه معصوم یك كودك

ن: نكته بینی برای دیدن نادیده ها

و: واقع گرایی برای دستیابی به كنه هستی

ه: هدفمندی برای تبلور خواسته ها

ی: یك رنگی برای گریز از تجربه دردهای مشترك.



behnam5555 07-10-2012 07:31 AM

قرآن
 

قرآن
قرآن ! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه مان آوازت بلند میشود همه از هم میپرسند ” چه کس مرده است؟ ” چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا تو را برای مردگان ما نازل کرده است .قرآن ! من شرمنده توام اگر ترا از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین مبدل کرده ام . یکی ذوق میکند که ترا بر روی برنج نوشته،‌یکی ذوق میکند که ترا فرش کرده ،‌یکی ذوق میکند که ترابا طلا نوشته ،‌یکی به خود میبالد که ترا در کوچک ترین قطع ممکن منتشر کرده و … ! آیا واقعا خدا ترا فرستاده تا موزه سازی کنیم ؟
قرآن ! من شرمنده توام اگر حتی آنان که ترا می خوانند و ترا می شنوند ،‌آنچنان به پایت می نشینند که خلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند . اگر چند آیه از ترا به یک نفس بخوانند مستمعین فریاد میزنند ” احسنت …! ” گویی مسابقه نفس است …
قرآن !‌ من شرمنده توام اگر به یک فستیوال مبدل شده ای حفظ کردن تو با شماره صفحه ،‌خواندن تو آز آخر به اول ،‌یک معرفت است یا یک رکورد گیری؟ ای کاش آنان که ترا حفظ کرده اند ،‌حفظ کنی ، تا این چنین ترا اسباب مسابقات هوش نکنند . خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو . آنانکه وقتی ترا می خوانند چنان حظ می کنند ،‌گویی که قرآن همین الان به ایشان نازل شده است. آنچه ما باقرآن کرده ایم تنها بخشی از اسلام است که به صلیب جهالت کشیدیم ……..

((دکتر علی شریعتی))



behnam5555 07-10-2012 07:36 AM

نکته ای از انجیل
 
نکته ای از انجیل

در Malachi آیه 3:3 آمده است:
او در جایگاه پالاینده و خالص کننده نقره خواهد نشست.»

این آیه برخی از خانمهای کلاس انجیل خوانی را دچار سردرگمی کرد. آنها نمی‌دانستند که این عبارت در مورد ویژگی و ماهیت خداوند چه مفهومی می‌تواند داشته باشد. از این رو یکی از خانمها پیشنهاد داد فرایند تصفیه و پالایش نقره را بررسی کند و نتیجه را در جلسه بعدی انجیل خوانی به اطلاع سایرین برساند.
همان هفته با یک نقره‌کار تماس گرفت و قرار شد او را درمحل کارش ملاقات کند تا نحوه کار او را از نزدیک ببیند. او در مورد علت علاقه خود، گذشته از کنجکاوی در زمینه پالایش نقره چیزی نگفت.
وقتی طرز کار نقره کار را تماشا می‌کرد، دید که او قطعه‌ای نقره را روی آنش گرفت و گذاشت کاملاً داغ شود. او توضیح داد که برای پالایش نقره لازم است آن را در وسط شعله، جایی که داغتر از همه جاست نگهداشت تا همه ناخالصی‌های آن سوخته و از بین برود.
زن اندیشید ما نیز در چنین نقطه داغی نگه داشته می‌شویم. بعد دوباره به این آیه که می‌گفت: «او در جایگاه پالاینده و خالص کننده نقره خواهد نشست» فکر کرد. از نقره‌کار پرسیدآیا واقعاً در تمام مدتی که نقره در حال خلوص یافتن است، او باید آنجا جلوی آتش بنشیند؟
مرد جواب داد بله، نه تنها باید آنجا بنشیند و قطعه نقره را نگهدارد بلکه باید چشمانش را نیز تمام مدت به آن بدوزد.. اگر در تمام آن مدت، لحظه‌ای نقره را رها کند، خراب خواهد شد.
زن لحظه‌ای سکوت کرد. بعد پرسید: «از کجا می‌فهمی نقره کاملاً خالص شده است؟» مرد خندید و گفت: «خوب، خیلی راحت است. هر وقت تصویر خودم را در آن ببینم.»
اگر امروز داغی آنش را احساس می‌کنی، به یاد داشته باش که خداوند چشم به تو دوخته و همچنان به تو خواهد نگریست تا تصویر خود را در تو ببیند.
این مطلب را منتقل کنید. همین حالا کسی محتاج این است تا بداند که خدا در حال نگریستن به اوستـ و او در حال گذراندن هر شرایطی که باشد، در نهایت فردی بهتر خواهد بود.
«زندگی چون یک سکه است. تو می‌توانی آن را هر طور که بخواهی خرج کنی، اما فقط یک بار.»


behnam5555 07-10-2012 07:39 AM

علم بهتر است یا ثروت(از زبان امام علی علیه السلام)
 

علم بهتر است یا ثروت(از زبان امام علی علیه السلام)

جمعیت زیادی دور حضرت علی حلقه زده بودند. مرد وارد مسجد شد و در فرصتی مناسب پرسید: -یا علی! سؤالی دارم.

علم بهتر است یا ثروت؟


علی در پاسخ گفت: علم بهتر است؛ زیرا علم میراث انبیاست و مال و ثروت میراث قارون و فرعون و هامان و شداد. مرد که پاسخ سؤال خود را گرفته بود، سکوت کرد.

در همین هنگام مرد دیگری وارد مسجد شد و همان‌طور که ایستاده بود بلافاصله پرسید : یا اباالحسن! سؤالی دارم، می‌توانم بپرسم؟ امام در پاسخ آن مرد گفت: بپرس! مرد که آخر:جمعیت ایستاده بود پرسید: علم بهتر است یا ثروت؟

علی فرمود: علم بهتر است؛ زیرا علم تو را حفظ می‌کند، ولی مال و ثروت را تو مجبوری حفظ کنی.

نفر دوم که از پاسخ سؤالش قانع شده بود، همان‌‌جا که ایستاده بود نشست.

در همین حال سومین نفر وارد شد، او نیز همان سؤال را تکرار کرد و امام در پاسخش فرمود: علم بهتر است؛ زیرا برای شخص عالم دوستان بسیاری است، ولی برای ثروتمند دشمنان بسیار!

هنوز سخن امام به پایان نرسیده بود که چهارمین نفر وارد مسجد شد. او در حالی که کنار دوستانش می‌نشست، عصای خود را جلو گذاشت و پرسید: -یا علی! علم بهتر است یاثروت؟

-حضرت‌علی در پاسخ به آن مرد فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا اگر از مال انفاق کنی کم می‌شود؛ ولی اگر از علم انفاق کنی و آن را به دیگران بیاموزی بر آن افزوده می‌شود.

نوبت پنجمین نفر بود. او که مدتی قبل وارد مسجد شده بود و کنار ستون مسجد منتظر ایستاده بود، با تمام شدن سخن امام همان سؤال را تکرار کرد.

حضرت‌ علی در پاسخ به او فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا مردم شخص پولدار و ثروتمند را بخیل می‌دانند، ولی از عالم و دانشمند به بزرگی و عظمت یاد می‌کنند.

با ورود ششمین نفر سرها به عقب برگشت، مردم با تعجب او را نگاه ‌کردند. یکی از میان جمعیت گفت: حتماً این هم می‌خواهد بداند که علم بهتر است یا ثروت! کسانی که صدایش را شنیده بودند، پوزخندی زدند. مرد، آخر جمعیت کنار دوستانش نشست و با صدای بلندی شروع به سخن کرد: یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟

امام نگاهی به جمعیت کرد و گفت: علم بهتر است؛ زیرا ممکن است مال را دزد ببرد، اما ترس و وحشتی از دستبرد به علم وجود ندارد.

مرد ساکت شد. همهمه‌ای در میان مردم افتاد؛ چه خبر است امروز! چرا همه یک سؤال را می‌پرسند؟ نگاه متعجب مردم گاهی به حضرت‌ علی و گاهی به تازه‌واردها دوخته می‌شد. در همین هنگام هفتمین نفر که کمی پیش از تمام شدن سخنان حضرت ‌علی وارد مسجد شده بود و در میان جمعیت نشسته بود، پرسید: -یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟

امام دستش را به علامت سکوت بالا برد و فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا مال به مرور زمان کهنه می‌شود، اما علم هرچه زمان بر آن بگذرد، پوسیده نخواهد شد.

مرد آرام از جا برخاست و کنار دوستانش نشست؛ آن‌گاه آهسته رو به دوستانش کرد و گفت: بیهوده نبود که پیامبر فرمود: من شهر علم هستم و علی هم درِ آن! هرچه از او بپرسیم، جوابی در آستین دارد، بهتر است تا بیش از این مضحکة مردم نشده‌ایم، به دیگران بگوییم، نیایند!

مردی که کنار دستش نشسته بود، گفت: از کجا معلوم! شاید این چندتای باقیمانده را نتواند پاسخ دهد، آن‌وقت در میان مردم رسوا می‌شود و ما به مقصود خود می‌رسیم! مردی که آن طرف‌تر نشسته بود، گفت: اگر پاسخ دهد چه؟ حتماً آن‌وقت این ما هستیم که رسوای مردم شده‌ایم! مرد با همان آرامش قلبی گفت: دوستان چه شده است، به این زودی جا زدید! مگر قرارمان یادتان رفته؟ ما باید خلاف گفته‌های پیامبر را به مردم ثابت کنیم.

در همین هنگام هشتمین نفر وارد شد و سؤال دوستانش را پرسید، که امام در پاسخش فرمود: علم بهتر است؛ برای اینکه مال و ثروت فقط هنگام مرگ با صاحبش می‌ماند، ولی علم، هم در این دنیا و هم پس از مرگ همراه انسان است.

سکوت، مجلس را فراگرفته بود، کسی چیزی نمی‌گفت. همه از پاسخ‌‌های امام شگفت‌زده شده بودند که… نهمین نفر وارد مسجد شد و در میان بهت و حیرت مردم پرسید: -یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟

امام در حالی که تبسمی بر لب داشت، فرمود: علم بهتر است؛ زیرا مال و ثروت انسان را سنگدل می‌کند، اما علم موجب نورانی شدن قلب انسان می‌شود.

نگاه‌های متعجب و سرگردان مردم به در دوخته شده بود، انگار که انتظار دهمین نفر را می‌کشیدند. در همین حال مردی که دست کودکی در دستش بود، وارد مسجد شد. او در آخر مجلس نشست و مشتی خرما در دامن کودک ریخت و به روبه‌رو چشم دوخت. مردم که فکر نمی‌کردند دیگر کسی چیزی بپرسد، سرهایشان را برگرداندند، که در این هنگام مرد پرسید: یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟

نگاه‌های متعجب مردم به عقب برگشت. با شنیدن صدای علی مردم به خود آمدند: علم بهتر است؛ زیرا ثروتمندان تکبر دارند، تا آنجا که گاه ادعای خدایی می‌کنند، اما صاحبان علم همواره فروتن و متواضع‌اند.

فریاد هیاهو و شادی و تحسین مردم مجلس را پر کرده بود. سؤال کنندگان، آرام و بی‌صدا از میان جمعیت برخاستند.

هنگامی‌که آنان مسجد را ترک می‌کردند، صدای امام را شنیدند که می‌گفت: اگر تمام مردم دنیا همین یک سؤال را از من می‌پرسیدند، به هر کدام پاسخ متفاوتی می‌دادم.


behnam5555 07-10-2012 07:41 AM

دانستنی های قرآنی/۴۵
 
دانستنی های قرآنی/۴۵

تنگی نفس و صعود به آسمان:

فَمَن یُرِدِ الله اَن یَهدِیَهُ یَشرَح صَدرَهُ لِلأِسلامِ وَ مَن یُرِد اَن یضِلَّهُ یَجعَل صَدرَهُ ضَیِّقاً حَرَجاً کَاَنَّمَا یَصَّعَّدُ فِی السَّمَاء:

هرکس را خدا بخواهد هدایت کند، سینه اش را برای اسلام وسعت می بخشد و آن کس را که بخواهد گمراه سازد، سینه اش را از آن چنان تنگ می کند که گویی می خواهد در آسمان بالا رود...
انعام/۱۲۵

امروز ثابت شده است که هوای اطراف کره زمین در نقاط مجاور سطح زمین، کاملاً فشرده است، زیرا اکسیژن کافی دارد، و هر قدر از سطح زمین دور شویم، هوا رقیق تر می شود، بطوری که مثلاً در ده کیلومتری بالای زمین، تنفس بدون ماسک اکسیژن، برای انسان بسیار مشکل است و حالت تنگی فوق العاده ای به او دست می دهد...
بنابراین رابطه نزدیکی، میان تنگی سینه و صعود به آسمان (که در آیه ۱۲۵ انعام به آن اشاره شده) وجود دارد و این حقیقتی است که در آن روز بر هیچ کس روشن نبود.



اکنون ساعت 06:17 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)