![]() |
گوشــه ی دلم...
تو فقط بخند! باقی اش با من... |
قدم زدن در پیاده رو جای خالی ِ تو را به رُخـــم می کشد ! برای همین همیشه دوست داشتم روی جدول ها راه بروم ... |
جز تــــو کی می تونه عزیز من باشه کی می تونه تــــــو قلب من جا شه مگه می شه مثل تــــــو ییدا شه همه چیزم ، وای عزیزم جز من کی واسه دیدن تـــــــو مریضه اسمتو روقلبش می نویسه گونه هاش از ندیدنت خیسه همه چیزم ، وای عزیزم حالا باشی بی قرارم ، بد میبینم ، بد میارم بی تـــــــــو من ، حس ندارم ، سر بزیرم ، گوشه گیرم ، کاش بمیـــــــــــــــــــرم بی تـــــــــــو من ، همه چیزم ، آی عزیزم واسه ما دو تا کی بهتر از ما از همین امروز تا آخر دنیا همه چیزم، وای عزیزم :53: |
http://tanhaarya.persiangig.com/779a.gif به دستهایم می نگرم و خالی ِ انگشتانم که می گوید : تو رفته ای و من بیهوده ... به انتهای یاد تو در باران خیره مانده ام ! دوباره ... تنگ می شود دلم ! |
گاهی
فقط دوست دارم دستم را بکشم روی واژه ها، که بفهمی چقدر حرف دارم برای گفتن برای نوشتن برای خواندن که بفهمی چقدر نگرانت هستم که چقدر دلم شورت را می زند.. |
واسه فردا نگرانی که فردا چه کنی
زیر این بار گرانی که جان را چه کنی تو ز من ثانیه هایی که نه از آن من است می خوانی آتشی را که نه در جان من است می خوانی روزگار روز مرا پیش فروشی کرده دل بیدار مرا پیر خموشی کرده هیچ در دست ندارم که به تو عرضه کنم چه کنم نیست هوایی که دلی تازه کنم قصد من نیت آزار نبود جنس من در خور بازار نبود جنسم از خاک و دلم خاکیتر روح من از تو زمن شاکیتر جنسم از رنگ طلا بود و نه از جنس طلا دل گرفتار بلا بود و سزاوار بلا |
آن لحظه که دلتنگ یارم می شوم
خود به خود هوس باران را می کنم. آن لحظه که اشک از چشمانم سرازیر می شود هوس یک کوچه تنها را می کنم آن لحظه است که دلم می خواهد تنهایی در زیر باران بدون هیچ چتر و سر پناهی قدم بزنم قدم بزنم تا خیس خیس شوم ، خیس تر از قطره های باران…. خیس تر از آسمان و درختان آن لحظه که خیس خیس می شوم ، دلم می خواهد باز زیر باران بمانم ، دلم نمی خواهد باران قطع شود. دلم می خواهد همچو آسمان که بغضش را خالی می کند ، خالی شوم ، از دلتنگی ها ، از این شب پر از تنهایی تنها صدای قطره های باران را می شنوم ، اشک می ریزم ، و آرزوی یارم را می کنم دلم می خواهد آسمان با اشکهایش سیل به پا کند لحظه ای که آرام آرام می شوم و دیگر تنهایی را احساس نمی کنم ، چون باران در کنارم است. باران مرا آرام می کند ، مرا از غصه ها و دلتنگی ها رها می کند و به آرزوهایم نزدیک می کند آن دم که باران می بارید ، بغض غریبی گلویم را گرفته بود ، دلم می خواست همچو آسمان که صدای رعدش پنجره های خاموش را می لرزاند فریاد بزنم ، فریاد بزنم تا یارم هر جای دنیاست صدای مرا بشنود. صدای کسی که خسته و دلشکسته با چشمان خیس و دلی عاشق در زیر باران قدم می زند ، تنهایی در کوچه های سرد و خالی… کجایی ای یار من ؟ کجایی که جایت در کنارم خالی است. در این شب بارانی تو را می خواهم ، به خدا جایت خالی خالی است. کاش صدایت همچو صدای قطره های باران در گوشم زمزمه می شد تو بودی شبی عاشقانه را با هم داشتیم ، تو که نیستی منی که همان دختر تنها می باشم قصه ای غمگین را در این شب بارانی خواهم داشت. قصه دختر تنها در یک شب بارانی ، شبی که احساس می کنم بیشتر از همیشه عاشقم. آری آن شب آموختم که باران بهترین سر پناه من برای رفع دلتنگی هایم است. |
کاش
وقتی دلم میگرفت یا می آمدی... یا با همان دلتنگی فدات میشد... |
مـــــن نبودنت را ، تــــــاب می آورم رفتنت را ، تحمـــــّل میکنم ... فراموش شدنم را ، بــــاور میکنم... امــــــا...... فــــــراموش کردنــــــت...دیگر...کـــــا رِ مــــــن نــــــیست ....!! |
دیروز , سیب امروز , تو خسته ام از این همه هبوط... |
اکنون ساعت 11:27 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)