پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره با شعر نو (http://p30city.net/showthread.php?t=4040)

افسون 13 06-21-2012 11:35 PM


درون سینه آهی سر دارم
رخی پژمرده رنگی زرد دارم
ندانم عاشقم مستم چه هستم ؟
همی دانم دلی پر درد دارم

mohammad.90 06-21-2012 11:49 PM

من به تو خنديدم
چون كه مي دانستم
تو به چه دلهره از باغچه ی همسايه سيب را دزديدي
پدرم از پي تو تند دويد
و نمي دانستي باغبان باغچه همسايه
پدر پير من است
من به تو خنديدم
تا كه با خنده خود پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو ليك
لرزه انداخت به دستان من و
سيب دندان زده از دست من افتاد به خاك
دل من گفت: برو
چون نمي خواست به خاطر بسپارد
گريه تلخ تو را
و من رفتم و هنوز
سالهاست كه در ذهن من آرام آرام
حيرت و بغض تو تكرار كنان
مي دهد آزارم
و من انديشه كنان غرق در اين پندارم
كه چه مي شد اگر باغچه خانه ما سيب نداشت...




افسون 13 06-22-2012 12:06 AM


تا در این دهر دیده کردم باز
گل غم در دلم شکفت به ناز
بر لبم تا که خنده پیدا شد
گل او هم به خنده ای وا شد

mohammad.90 06-22-2012 12:13 AM

در باز شد
و او با فانوسش به درون وزید .
زیبایی رها شده ای بود
و من دیده به راهش بودم :
رویای بی شکل زندگی ام بود .
عطری در چشمم زمزمه کرد .
رگ هایم از تپش افتاد .
همه رشته هایی که مرا به من نشان می داد
در شعله فانوسش سوخت :
زمان در من نمی گذشت .
شور برهنه ای بودم .


افسون 13 06-22-2012 12:23 AM


مرا عمری به دنبالت کشاندی
سرانجامم به خاکستر نشاندی
ربودی دفتر دل را و افسوس
که سطری هم از این دفتر نخواندی

mohammad.90 06-22-2012 12:33 AM

یاران را
یارای خاموشی گزیدن نیست
اما تو می دانی که در این شب
دیوارهای خسته را
تاب شنیدن نیست
من نیز می دانم که یاران شقایق را
دستی به نفرین
از ستاک صبح پرپر کرد





افسون 13 06-22-2012 12:16 PM

دلا شب ها نمی نالی به زاری
سر راحت به بالین می گذاری
تو صاحب درد بودی ناله سر کن
خبر از درد بیدردی نداری
بنال ای دل که رنجت شادمانی است
بمیر ای دل که مرگت زندگانی است

amir ahmadi 06-22-2012 07:30 PM

درخت بلوطی می‌ روید
که رازآلود پشت سرمان می‌ ایستد
از هر امیدی
که خود را بدان تسلی می‌ دهیم
ستاره‌ای می‌روید
که در دوردست‌های پیش از ما می‌ جنبد
صدای گلوله‌ای را می‌ شنوی
که بالای سرمان پرواز می‌ کند؟
صدای گلوله‌ای را می‌ شنوی آیا
که در کمین بوسه‌های ماست؟

mohammad.90 06-22-2012 07:54 PM


تو صلیب را تا قله کشیدی بر دوش



تو صمیمیت را بانگ زدی در آفاق



تو در افتادی از پا


خاموش !


تو در این تاریکی


آتشی بودی و یک لحظه درخشیدی


تاج خاری که به سر داشتی از دست نوازشگر خلق


به سحر گاهان بخشیدی !


تو گذشتی چو نسیم


شهر از زمزمه ی شعر تو لبریز است


تو فرو پژمردی بی هنگام


باغ بی وسوسه ی عطر تو در پا ییز است







yad 06-24-2012 05:42 PM

تا قلم در دست می گیرم
ز ره او می رسد
من خیال خویش دارم
او خیال عاشقی
سالها ی عمر را با این دو تن سر کرده ام
کاشکی دستم بگیرد رهروی
واژه ها هم زین دو خواهی خسته اند


اکنون ساعت 05:05 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)