مگر وقت وفا پروردن آمد
که فالم لا تذرنی فردا آمد |
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشه ای برون آی ای کوکب هدایت |
ترسم این قوم که بر دردکشان میخندند |
دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد |
دارم امید عاطفتی از جانب دوست |
دوش می آمد ورخساره بر افروخته بود
تا کجا باز دل غم زده ای سوخته بود رسم عاشق کشی وشیوه شهر آشوبی جامه ای بود که بر قامت او دوخته بود |
در آسمان نه عجب گر به گفته حافظ |
آن یار کزو خانه ما جای پری بود
سرتاقدمش چون پری هز عیب بری بود اوقات خوش آن بود که با دوست به سرشد باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود |
هر چند پیر و خسته دل و ناتوان شدم هر گه که یاد روی تو کردم جوان شدم |
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم |
ترا که هر چه مراد است در جهان داری چه غم زحال ضعیفان ناتوان داری |
از غم هجر نکن ناله و فریاد که دوش
زده ام فالی و فریادرسی می آید |
دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمیارزد |
در عهد پادشاه خطا بخش جرم پوش حافظ قرابه کش شد و مفتی پیاله نوش |
شراب خورده و خوی کرده میروی به چمن
که آب روی تو آتش در ارغوان انداخت |
تا مرا عشق تو تعلیم سخن گفتن کرد |
تو خود وصال دگر بودی ای نسیم وصال
خطا نگر که دل امید در وفای تو بست |
ترسم این قوم که بر دردکشان میخندند |
ای مدعی برو که مرا با تو کار نیست
احباب حاضرند به اعدا چه حاجت است |
ترسم که صرفهای نبرد روز بازخواست |
از چنگ منش اختر بدمهر به دربرد
آری چه کنم دولت دور قمری بود |
دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمیارزد
به می بفروش دلق ما کز این بهتر نمیارزد |
دلی که با سر زلفین او قراری داد
گمان مبر که بدان دل قرار بازآید |
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار ازین بیابان وین راو بی نهایت |
سارا جان بايد با « د » ميگفتي... توبه کردم که نبوسم لب ساقی و کنون میگزم لب که چرا گوش به نادان کردم ... |
مگر وقت وفا پروردن آمد
که فالم لا تذرنی فردا آمد |
دولت آن است که بی خون دل آید به کنار
ورنه با سعی و عمل باغ جنان این همه نیست |
ترسم که صرفهای نبرد روز بازخواست
نان حلال شیخ ز آب حرام ما |
از وجودم قدری نام و نشان هست که هست
ورنه از ضعف در آنجا اثری نیست که نیست |
تا ز ميخانه و مي نام و نشان خواهد بود
سر ما خاك ره پير مغان خواهد بود |
دی می شد و گفتم صنما عهد به جای آر
گفتا غلطی خواجه در این عهد وفا نیست |
تو دم فقر ندانی زدن از دست مده
مسند خواجگی و مجلس تورانشاهی |
یارب سببی ساز که یارم به سلامت
باز آید و برهاندم از بند ملامت |
تو نازک طبعی و طاقت نیاری
گرانیهای مشتی دلق پوشان |
نرگس طلبد شیوه چشم تو ز هر چشم
مسکین خبرش از سر و در دیده حیا نیست |
تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
دل سود ازده از غصه دو نیم افتادست |
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد |
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم |
محرم راز دل شیدای خود
کس نمیبینم ز خاص و عام را |
این راه را نهایت صورت کجا توان بست
کش صد هزار منزل بیش است در بدایت |
اکنون ساعت 08:34 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)