پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   تالارهای آزاد (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=192)
-   -   پاتوق آزاد کاربران پی سی سیتی - همفکری - بحث و درد دل (http://p30city.net/showthread.php?t=3619)

KHatun 08-18-2011 09:34 PM

مرسی از راهنمائی ها
فکر نکنم بدسکتور که نمی دونم چیه باشه
همون چیزی که کوروش میگه خشِ فیزیکیه!!
و به هر مهندس سخت افزاری نشون دادیم همین رو گفت
جالب اینه که مهندسین سخت افزار ما رو پُست میدن به نرم افزاری ها و بالعکس!
مملکته داریم؟ :دی
مرسی غزل جان از همدردی. مواظبِ هارد هاتون باشین و بک آپ بگیرین حتما

این نقل قول چندگانه رو هم بلد نبودم شرمنده

فرانک 08-19-2011 09:37 AM

سلام همفکران عزیز
به دوستان توفیق یافته موفقییتشون رو تبریک میگم
به شاعرا نویسنده ها سفر رفته ها و همه
امیدوارم جمتون جمع لبتون خندون ودلتون شاد باشه بطور مداوم و مکرر

این عکس منو کشته بزارم شما هم ببینید و لذت ببرید


http://www.napic.org/picture/ax/uplo...hildren-50.jpg

مهدی 08-20-2011 09:58 PM

نقل قول:

اقا مهدی خسته نباشی به خاطر هفته پر کارت
اما چقد خوابیدی
فک کنم بیشتر از خوابیدن خسته ای
ممنون ترنم خانم :d دقیقا

به به فرانک خانم گرامی قدم رنجه فرمودید عکس بسیار زیبایی گذاشتید :)

خبری از مینا جیگیلی نیستش فکر کنم کار هاردش از خش و مش گذشته :d

در شبهای احیا دوستان ما رو هم از دعا هاتون بی نصیب نزارید :53:

GolBarg 08-23-2011 12:40 PM

سلام بچه ها ...خوبین{پپوله}
اول مرسی از ترنم ومهبای عزیز...{پپوله}
دوم شکوفه کجایی..روزه حسابی رمق واست نزاشته..قبول حق:53:
سوم مهدی من هاردمو بقول غزلی دادم به co-worker واسم درست کرده :d
حدود دو هفته ی میشه :p
غزل تو کجایی...خوبی ..عزیزم واست دعا کردم..و از خدا خواستم هیچوقت و در هیچ جای تنهات نزاره...خدا بندگانش رو دوست دارد...{پپوله}{پپوله}
فرانک جان خوبی :53:

من خوبم..جای همگی خالی..جمعه ی با بچه های گروه خودمون رفتیم کوه و دشت.. خیلی خوب بود....یه چند وقتی میشد بچه ها رو ندیده بودم
قبلنا با گروههای دیگه رفته بودم کوه
ولی گروه درمانی خودمون ..عالی بود
بچه هایی که صحبت را با جان ودل میپذیرن..حرف میزنی جبهه نمیگیرن..میبخشند..همراهیت میکنند..همدلی میکنن..و...
عکساشو میبینم کلی انرژی میگیرم..در موردش حرف میزنیم..
قرار هر دو هفته یکبار این برنامه رو داشته باشیم...فقط میتونم بگم کلی بهم کمک کرد...با اینکه پنجشنبه شبش حس خوبی نداشتم واسه اینکه جمعه صبح بیدار بشم ولی به اصرار دوستان رفتم ...و لذت بردم...

دارم کتاب نامه هایی برای کلودیا رو میخونم...نامه ششمش واقعا پرمحتواست
بخشی از اونو بخونید(خورخه خطاب به دخترش کلودیا)

کلودیا....
می خواهم برایت درباره تله های زبانی حرف بزنم.این تله ها درست مثل زمانی هستند که زبانی خارجی ، که از آن برای ارتباط با دیگران ااستفاده می کنیم ، دقیقا منظور ما را منعکس نمی کنند.

بعضی وقت ها هم ،من خودم هستم و زبان نقاب من است.

برای مثال می خواهم به تو بگویم:"دیروز وقتی یک دفعه غیبت زدمن را به شدت عصبانی کردی و حس کردم می خواهم یک صندلی را توی سرت خرد کنم."
اگر خودم را پشت حرف هایم مخفی کنم به تو می گویم:"گاهی اوقات عصبانیت هر کسی را به هم می ریزد."
به ابهام و گنگی و بی مسولیتی جمله دوم توجه کن: گاهی اوقات(کی؟)
عصبانیت(چه جور عصبانیتی؟ عصبانیت از کی؟)
هر کسی را(چی کسی را؟)
به هم می ریزد(چگونه؟)

....
..
.
این یک جور خاموشی است.یک جور دزدیدن از حرفهایی که می خواهم بزنم و حتی از کل فکرهایی که بیان می کنم.
...
..
اما چرا این کارها را می کنم..
میخواهم که دیگران دوستم داشته باشند ، تاییدم کنند ، قبولم داشته باشند و از آشنایی با فردی قابل تحسین و موقر مثل من رضایت داشته باشند.
مر ترسم که من را نپذیرند ، من را طرد کنند ، نقد کنند و یا دوستم نداشته باشند.

آن وقت سراغ صندوقچه وسایلم می روم و خود را پشت یک نقاب پنهان می کنم: یک دماغ گرد کمی سرخاب و ....
به تو کلک می زنم...به تو دروغ می گویم.. _:2:
تو نقاب من را خواهی پذیرفت ، دوستش خواهی داشت
و اگر خوب این کار را انجام دهم شاید ..هیچوقت متوجه این قضیه نشوی

یک روز به خودم می آیم و می بینم که دلم برایت تنگ می شود و دلم می خواهد با من تماس بگیری...
با خود واقعی ام
دماغ گرد ..آرایشم ..کراواتم و... را کنار می گذارم
حالا شد ممم حالا من خودمم..با من بیا
من را نگاه کن..لمسم کن...مرا ببو و بشنو
من خودم هستم..

درست است که در این شکل افراد بیشتری من را پس می زنند و به همان اندازه هم درست است که افراد کمتری من را دوست خواهند داشت اما( امیدوارم...) وقتی خودم را به تو می شناسانم تو من را همان طوری که هستم قبول کنی ، واقعا لذت بخش است...

خودت را مجسم کن چه لذتی
به خاطر من تغییر چهره نده
چیزی که من می خواهم بودن با توست!

***

من خلاصه وار نوشتم
امیدوارم لذت ببرین..فکر کنید بچه ها :):53:


shokofe 08-23-2011 01:14 PM

وای ببینین کی اینجاست:)
به به مینا جون از این ورا؟
خداروشکر که خوبی:)

می بینی این روزه چطور منو گرفته؟
بد جوری بد اخلاق شدم ولی همش سعی میکنم که بروز ندم;)

خوبه کوه رفتی کلا طبیعت انسان رو از نو میسازه چون توی طبیعت آدم به خدا نزدیکتر میشه و خدارو بهتر حس میکنه ورسیدن به آرامش واقعی هم نزدیک شدن به خدای مهربونه

همون خدایی که میگه از هر جا که دلگیری بیا پیش من همون خدایی که همیشه برای هممون وقت داره که اگه بتونیم بشناسیمش همه غم ها ازمون دور میشه
امیدوارم روز به روز بهتر تر بشی مینای گلم
و امیدوارم دل همه خوش باشه و هممون به آرامش برسیم


GhaZaL.Mr 08-23-2011 01:34 PM

میسی مهبا جان ..
می دونی مهبا وقتی میگم پیشرفت داشتم به این معنی نیس که از خودم تعریف کنم یا متکبر شم بلکه گاهی فک می کنم هرکی دیگه جای من و با شرایط وحشتناک روحی و جسمی من بود
تا حالا درجا زده بود ولی من به کمک خدای مهربون و تلاش و توکل خودم , دارم رو به جلو می رم
{پپوله}

وای مهدی جان اون کفش ها که رسوایی بود :d ولی کلا تو هر شرایطی سعی می کنم نیمه پر لیوانو ببینم .اونجام به جای اینکه ناراحت بشم یا حرص بخورم خودم به خودم می خندیدم :d
تولدت خیلییییییییییییییییییی مبارک . حس و حال فروم نبود اصلا .فخط برا تولد شما اومدم .
کیکم موخوام .یه عالمه ای توی دلم آرزوهای خوب و مهربون و قشنگم کردم ..

audrey جان فقط همدردی از من بر میاد .سوات درست حسابی هم که نداریم ! :d


ترنم جون تو خودت گلی ,چرا برا ما گل میذاری..
:53::53:کم حرفی .. فقط سلام علیک که نشد حرف ! مرافه:d

فرانک جان عکست پر از حس آرامش , زیبایی ,خلسه و مهربونی بود . دوستش داشتم

میسی به خاطر دعاهای قشنگت مینا جون .مینا کوه خیلییییییییییییییی خوبه .. حتما برو . حتی اگه حس و حالش نبود .
چون بودن با بچه ها .. محیط کوه .. آب و هواش و خیلی چیزای دیگه آدمو سرزنده و پر از روح زندگی می کنه
.

نقل قول:

بچه هایی که صحبت را با جان ودل میپذیرن..حرف میزنی جبهه نمیگیرن..میبخشند..همراهیت میکنند..همدلی میکنن..و..
کاش همه جا همینجوری بود ... این همدلی و جبهه نگرفتن ها خیلی خوبه .
من همیشه اونایی رو که خاکی ترن بیشتر تر دوست دارم و باهاشون مَچ میشم . مث بچه های قهوه خونه
...

نقل قول:

یک روز به خودم می آیم و می بینم که دلم برایت تنگ می شود و دلم می خواهد با من تماس بگیری...
با خود واقعی ام
نقل قول:

دماغ گرد ..آرایشم ..کراواتم و... را کنار می گذارم
حالا شد ممم حالا من خودمم..با من بیا
من را نگاه کن..لمسم کن...مرا ببو و بشنو
من خودم هستم..
نقل قول:

درست است که در این شکل افراد بیشتری من را پس می زنند و به همان اندازه هم درست است که افراد کمتری من را دوست خواهند داشت اما( امیدوارم...) وقتی خودم را به تو می شناسانم تو من را همان طوری که هستم قبول کنی ، واقعا لذت بخش است...
نقل قول:

خودت را مجسم کن چه لذتی
به خاطر من تغییر چهره نده
چیزی که من می خواهم بودن با توست!

وای مینا مینا مینا اینایی که نقل قول کردم فوق العاده بود . اعتراف می کنم عاشق این کتاب شدم. حتی از قصه هایی برای دمیان هم بیشتر دوسش دارم!
من معمولا آرایشم ملایمه .. بیشتر تر دوست دارم خودم باشم تا این که خودمو برای دیگرون بزک کنم
بیشتر وختا لباسایی می پوشم که منو از خودم دور نمی کنه ..
لباسایی که توش خودمم ...
خیلی وقت ها دوست دارم خودم باشم . واقعا لذت بخشه که خودت باشی نه اونی که باید ! نه اونی که دیگرون ازت می خوان .


شکوفه ی عزیزم ... چقد مهربونانه و قشنگ حرف زدی .. رسیدن به آرامش واقعی .. نزدیک تر شدن به خدای مهربون
آی لاب یو {پپوله}

ترنم 08-23-2011 01:50 PM

سلام

غزل توم فهمیدی من کم حرفم
وحشتناک کم حرف ولی بی نهایت عاشق شنیدن
اما چند وقته فهمیدم خیلی بده چون یه مشکلی برام پیش اومده
این مشکلم بی ربط به داستان مینا نیست
دست گلت دردنکنه مینا داستان جالبیه
خود واقعی من ادم کم حرفیه واقعا
اما من نیاز دارم که خودمو به دیگران بفهمونم که کی هستم
اما نمیشه
وقتی با یکی از دوستام تلفنی حرف میزنم بنده خدا
چهل ،پنجاه دقیقه بخدا بعضی وقتا به یک ساعت نیم میرسه
که حرف میزنه نمیدونیین چه لذتی میبرم
اما اون بیچاره چه زجری میکشه
بعد اخر سرم میگه تورو خدا یه چیزی بگو منم میگم"چه بگم"
بعد عصبانی میشه ادعامو در میره چه بگم بعد کلی حرف میزنه اخرشم
بیچاره هیچ کاری نمیتونه بکنه
اما واقعا حوصلش زیاده ها که با من حرف میزنه
خیلی دوسش دارم
وفتی بامن حرف میزنه کلی لذت میبرم انگار دنیارو به من دادن....

غزل اون یه جملت چه تاثیری ;)داشت

فرانک خیلی قشنگه اون عکسه

مینا خواشحالم که میبینم بازم شدی شبیه همون مینایی که میشناختم


حالا که میدونه من برا حل مشکل کم حرفیم چیکار باید بکنم :p

GhaZaL.Mr 08-23-2011 05:00 PM

ترنم خوشحالم که همون یه جمله باعث شد اینقد حرف بزنی ...... :d
خوب می دونی من خودم عاشق سکوتم ولی اگه پای حرف زدن بشه هیشوخت کم نمیارم
همیشه حرفای جدید .. نگاهای جدید و دیدگاهای جدیدی دارم . چون از تکرار بدم میاد ...
گاهی حرف زدن خیلی خوبه ولی گاهی هم باید سکوت کرد :

" حرف هایی هست برای گفتن ، که اگر گوشی نبود نمی گویم ؛
و حرف هایی هست برای نگفتن ؛
حرف هایی که
هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورند ؛
و سرمایه ی ماورایی هر کس
حرف هایی است که برای نگفتن دارد ؛
حرف هایی که پاره ی بودن آدمی اند و بیان نمی شوند مگر آنکه مخاطب خویش را بیابند ."


مهدی 08-23-2011 07:42 PM

نقل قول:

سوم مهدی من هاردمو بقول غزلی دادم به co-worker واسم درست کرده :d
حدود دو هفته ی میشه :p
کار بسیار نکویی کردی جیگیلی عزیز
از اینکه رفتی به کوه بادوستانی که دوستشون داری و حال و هوات عوض شده همه بسیار خوشحالیم :)

روزه هم رو گرفته ;)

نقل قول:

وای مهدی جان اون کفش ها که رسوایی بود :d ولی کلا تو هر شرایطی سعی می کنم نیمه پر لیوانو ببینم .اونجام به جای اینکه ناراحت بشم یا حرص بخورم خودم به خودم می خندیدم :d
تولدت خیلییییییییییییییییییی مبارک . حس و حال فروم نبود اصلا .فخط برا تولد شما اومدم .
کیکم موخوام .یه عالمه ای توی دلم آرزوهای خوب و مهربون و قشنگم کردم ..


کار بسیار خوبی میکنی همیشه نیمه پر رو میبینی
مجدد ممنون بابت تبریک :53:
کیک تو بخش تولدت هست :d خدا اسراف کاران رو دوست نداره

ترنم خانم هم ترکانده ها غزل بانو همه رو به حرف زدن وادار میکنه :d



مهبا 08-24-2011 02:33 PM

سلام بر همگی خوبین :53:

آبجی فرانک ممنون برای عکس قشنگ و آرامش دهنده ات {پپوله}

مینا جیگیلی خیلی خوشحالم که اومدی پی سی دلم برات خیلی تنگ شده بود:)

خیلی کار خوبی کردی که رفتی کوه عزیزم همیشه این کارو بکن و با دوستانت باش

رفتن به دل طبیعت واقعا به آدم آرامش میده و به خدا نزدیک تر میکنه {پپوله}

همون جا غصه هاتو پرپر کن مثل همیشه برات دعا میکنم جون دلم :)

کتابت فوق العاده بود خیلی عالی بود دستت درد نکنه
به خاطر من تغییر چهره نده
چیزی که من می خواهم بودن با توست!:)

غزل بانو خوشحالم که اینجایی خیلی دوست دارم همیشه موفق باشی :53:

میدونم عزیزم این پیشرفتی که میگی از اون پیشرفت معمولی خیلی با ارزش تره:)

شکوفه جون تقریبا روزه همه رو گرفته منم تو اوج بداخلاقی بسر می برم :)

ترنم جون اگه هر روز بیایی اینجا و هر چی تو دلته بنویسی دیگه عادت میکنی

و بعد کم کم کم حرفیت خود به خود تموم میشه ;)

آقا مهدی باز هم تولدتون مبارک:53:

با یک دنیا آرزوی خوب و قشنگ و در راس اونها سلامتی {پپوله}


اکنون ساعت 09:37 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)