مکن به نامه سیاهی ملامت من مست
که آگه است که تقدیر بر سرش چه نوشت |
لب و دندان سنایی همه توحید تو گوید
که از آتش دوزخ بودش روی رهایی |
هوشیار حضور و مست غرور
بحر توحید و غرقه گنهیم |
محتســـب مســـتی به ره دیــــد و گریبــانش گرفـــت
مست گفت:ای دوست،این پیراهن است افسار نیست |
چو پیراهن شوم آسوده خاطر
گرش همچون قبا گیرم در آغوش |
چه شد آن عهد قدیم و چه شد آن یار ندیم
خون کند خاطر من خاطره عهد قدیم |
به بوی نافهای کاخر صبا زان طره بگشاید
ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دلها |
هر خم از جعد پریشان تو زندان دلیست
تا نگویی که اسیران کمند تو کمند |
من نیز اسیر کمند نظر شدم
|
این دیگه چی بود؟
بسیار کس شدند اسیر کمند عشق تنها نه از برای من این شور و شر فتاد |
اکنون ساعت 02:09 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)