بهر غم تو داد به سلمان، که گوش دار چندین هزار دانه در، یادگار ما // س |
سحر به بوی گلستان دمی شدم در باغ
که تا چو بلبل بیدل کنم علاج دماغ ث |
ثواب روزه و حج قبول آن کس برد
که خاک میکده عشق را زیارت کرد ف |
فراق روی تو از شرح و بسط، بیرون است
زما مپرس، که حال درون دل، چون است // ن |
نه حافظ می کند تنها دعای خواجه تورانشاه
ز مدح آصفی خواهد جهان عیدی و نوروزی ح |
حسن تو بین کز برم، دل به چه رو میبرد وین دل مسکین نگر کز تو چها میکشد // ک |
کی یافتی رقیب تو چندین مجال ظلم
مظلومی از شبی به درداور آمدی م |
مطربا پرده بگردان و بزن راه عراق که بدین راه بشد یار و ز ما یاد نکرد // ا |
از آن رنگ رخم خون در دل افتاد
و ز آن گلشن به خارم مبتلا کرد ب |
باد صبا به باغ به بوی تو میرود در گلستان حکایت روی تو میرود // ه |
هنگام و دم نزغ، خراب نقس است این
این حالت نزع است، دلم را هوس است این ی |
يار مرا ، غار مرا ، عشق جگر خوار مرا
يار تويي ، غار تويي ، خواجه نگه دار مرا // م |
من بلبل بهشتم اما درین گلستان
در روز بد نهادم بنیاد آشیان را ن |
نه هر که چهره برافروخت دلبری داند نه هر که آینه سازد سکندری داند نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست کلاه داری و آیین سروری داند // ... |
ز سر غیب کس آگاه نیست قصه مخوان
کدام محرم دل ره در این حرم دارد س |
اين كوزه چو من عاشق زاري بودست
در بند سر زلف نگاري بودست اين دسته كه بر گردن او ميبيني دستي است كه بر گردن ياري بودست // ....... |
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت // ر |
رونق عهد شباب است دگر بستان را
میرسد مژده گل بلبل خوش الحان را چ |
چرا همیشکنی جان من ز سنگ دلی
دل ضعيف که باشد به نازکی چو زجاج //ز |
زبان مور به آصف دراز گشت و رواست
که خواجه خاتم جم یاوه کرد و بازنجست د |
در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود // س |
سالها دفتر ما در گرو صهبا بود رونق میکده از درس و دعای ما بود // ش |
شکرشکن شوند همه طوطيان هند
زين قند پارسی که به بنگاله میرود // ع |
عشق جمال جانان دریای آتشین است
گر عاشقی بسوزی زیرا که راهش اینست ج |
جام جهان نماست ضمیر منیر دوست
اظهار احتیاج خود آن جا چه حاجت است ب |
بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم // م |
من اين مراد ببينم به خود که نيم شبی
به جای اشک روان در کنار من باشی // ......... |
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود خ |
خدا را کم نشین با خرقه پوشان
رخ از رندان بی سامان بپوشان ه |
هر طرف گلشنم گذر افتاد وقت صبح
آن دم که کار مرغ سحر آه و ناله بود ذ |
ذکرش به خیر ساقی فرخنده فال من
کز در مدام با قدح و ساغر آمدی ط |
طاق و رواق مدرسه و قال و قیل علم
در راه جام و ساقی مه رو نهادهایم ص |
صد نامه فرستادم و آن شاه سواران
پیکی ندوانید و پیامی نفرستاد ز |
زاد راه حرم وصل نداریم مگر
به گدایی ز در میکده زادی طلبیم ق |
قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود ور نه هیچ از دل بیرحم تو تقصیر نبود // ت |
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش ب |
برو از خانه گردون به در و نان مطلب
کان سیه کاسه در آخر بکشد مهمان را ش |
شاد باش ای عشق خوش سودای ما
ای طبیب جمله علتها ما ل |
لابه بسیار نمودم که مرو سود نداشت
زانکه کار از نظر رحمت سلطان میرفت ه |
هواخواه توام جانا و میدانم که میدانی
که نادیده می بینی و هم ننوشته میخوانی گ |
اکنون ساعت 09:09 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)