سلام عزیزان
خوبین همگی ماه رمضون داره میره تا یک هفته دیگه نمیریم دیگه نمیمیریم:24: آقا مهدی ما آبجی کوچیکتونیم مینا جون خسته نباشی اون بالا چه خبر بود؟ مهبا جون خوبی عزیزم جواب پیامک منو ندادی غزل جون چشمات قشنگ میبینه عزیزم ترنم جون خوش سلیقه ای مثل خودم :24: همه گلید دسته گلای قشنگ پی سی اینم ی ناز کوچولوی دیگه http://forum.patoghu.com/images/poti/2009/01/7093.jpg |
سلاااااااااااااااااااااااااام به شمالیا جنوبیا یزدیا کرمونشاهیا مشهدیا بندریا اصفهونیا شیرازیا تهرونیا زمینیا آسمونیاااااااااااااااااا {شیت شدن}
چقد فروم بی روحی داریم ._:2: کجایین پـَ ؟ {B Adabi}:d . . 5 شنبه هفته ی پیش هم رفته بودم تهران , عصر شعر سرو.. خیلی خوش گذشت ... ترانه سراها و شاعرای بزرگی بودن که جلوشون شعرمو خوندم ... بیشتر از خود عصر شعر , بودن با دوستای شاعرم خیلی قشنگ بود برام... وای تا یه خلوت گیر میاوردیم گرد میشدیم شعر میخوندیم .... اونجا دو تا دوست خوبم پیدا کردم. آقای احمد حسینی غزل سرا و صابیر کاها .. این دومیه کرمونشاهی بود . خیلی دوست داشتنی و شیرین حرف می زد.. شعراش پر از سادگی و زیبایی بوووووود ... شعر بادبادک ام رو براش خوندم خیلی خوشش اومد ... تا نصفه های شب با اینا و بچه های انجمن خودمون توی پارک نشسته بودیم شعر میخوندیم ... من توی راه اومدن به تهرون کتاب احمد حسینی دسم بود عاشق غزل "خاتون" اش شده بودم. اصن فک نمی کردم اونجا ببینمش , تازه باش هم کلام شم و غزلمو گوش کنه .. اولش گف اسمت غزله ؟ گفتم اهوم ! گف چه اسم قشنگی.. اسم دختر منم غزله ... بعدش لو رف اینایی که توی شعراش هی میگه " بابا .. غزل!" , "دخترم غزل !" منظورش قالب غزله ! دختر کجا بود.. :d خلاصه کلی خوش گذشت ... . . این روزا شمال همش بارونیه ... شب احیام بارون گرفته بود شدید .. خیلی عرفانی و قشنگ بود... برا همتون دعا کردم .... :63: نقل قول:
اوه اوه توی اون وضعیت رفتم دو سه تا مغازه اما هیچ کفشی به دلم ننشست که بخرم . یکی نیس به من بگه دختر تو این شرایطم می خوای سلیقه خرج بدی آخه ؟!!{قاط}:d هی خدا ... اینجا یه انجمن خیریه نداره جمع شین پول بدین مام یه دمپایی چیزی نصیبمون شه ؟ :d ( خرید اینترنتی هم پذیرفته می شود:d) نقل قول:
نقل قول:
نقل قول:
نقل قول:
فرانک جون خوشحالم که مهبا جواب اس ات رو نداد.:p اصن دلم خنک شد :d من توی پاتوق کرمونشاه به همتون سلام دادم . یکی دو نفر بیشتر تحویلم نگرفتن. افسردگی گرفتم ! ای مهمون نا نواز ها {قاط}_:2:.. من دیگه خونتون نمیام تا فرش قرمز برام پهن کنین :d اینقدم عسک نی نی نذار اینجا ! {قاط}من همینجوریشم عاشق بچه م .دلم آب میشه هی خوب :d |
|
خوبه همه دور هم جمعیم ولی یکی یکی میایم و ی چیزی مینویسیم و میریم |
سلام دوستان عزیز
شکوفه جون خواهش میکنم سر به سر فرانک جون نزار فرانک جون از نی نی حاضری و تر و تمیز خوشش میاد اونم برا چند دقیقه میگه تا زمانیکه خوش اخلاقن دوستشون داره نماز و روزه های شما هم قبول باشه دیگه داره تموم میشه من معده درد گرفتم و چند روز ه نمیتونم روزه بگیرم وجدانا سخته دنده فیل میخواد :21: قضیه کفشا چیه آقا مهدی کفش منم بده ;) |
شکوفه من اگه گرسنه م بشه پیغمبر هم نمی شناسم :d |
میگم چه قد خوبه کوروش نیست هااا
با مامان جونش حرف زدم گفت تا چند روز دیگه نمیاد آخیییییییییی از دستش راحتیم هر چی دلت میخوا د بنویس اصن بشین پاتو دراز کن :21: شما چه میدونین چه قد به من گیر میده ببین (صداتو کلفت کن) فرانک خانم این چیه نوشتی ؟............. بقیه ش محفوظ :24: غزل جون کی سلام کردی جواب ندادیم علیک سلام دلت میاد شهر مهمان پرور. شهرم از عشق و صفا...... مینا جون یزد چه خبر؟ مهدی خان.ای دو سه تا شهر زما دور تر آب و هوا که خنک و خوبه اونجا؟:dاین چه سوالی بود؟ شما که میشینین کنار کولر گازی علیه سلام تا شب .شبا هم میرین تفریح بار اول رفتم اهواز عید بود اتفاقا اینجا برف میومد هر چی بهم گفتن لباس گرم نیار قبول نکردم اومدم دیدم اونجا کولر روشن بود;) مرسی شکوفه جون نماز روزه شما هم قبول به نظرت مهمونی بس نیست؟من که میگم دیگه زیادی مهمونیم :24: |
سلام به همه دوستان با مرام همفکری |
شکوفه جان در اولین سطر نوشته ام دستان گرمت را میفشارم و عذر می خواهم ..
وختی بچه های شعرو میبینم و باهاشون هستم جو میگیرتم فقط یا شعر می خونم یا گوش می دم .. این "دارم برات" رو هم خوب آمدید :d مهدی , ننه ؟؟؟؟؟ خودتی ؟؟؟ عینک ننه ت رو وردار بیار چشام درست نمیبینه ! واااااااااااا !! این عجق وجقا چیه اینجا گذاشتی ! من جوونیامم از این کفشا نپوشیدم ننه ! آن هم در باران های شمال سیصد متر پاشنه دارد این ها !!!!!!!!!!!! صادقانه اعتراف می کنم نه تا به حال از اینا داشتم و نه پوشیدم .. نه مهمونی نه عصر شعر نه مدرسه نه دانشگاه نه هیچ مکان رسمی-خانوادگی و سایر موارد دیگه :d سلیقه مادربزگ غزل اینه : http://www.pic.iran-forum.ir/images/...59nmkor608.jpg http://p30city.net/attachment.php?at...1&d=1314469262 http://www.pic.iran-forum.ir/images/...06ec2740b2.jpg ------------------------------------------------------------------ این , اولین و تنها کفش پاشنه دار (به یاد بچگی هامان , کفش۫ تک تکی :d) است که به دلمان نشسته و اگر قسمت شد دوست داریم شب وصال بپوشیم :d : http://p30city.net/attachment.php?at...1&d=1314468902 البته بیشتر چون بند دارد و شبیه کفش کتونی ست خوشمان آمده :d تور توری هم که هست .. دختر ها هم که عاشق این چیز ها .. دلمان خواست دیگر .... :d روناک جان خبر خاصی نیس عزیزم .. همه چی آرومه .. من چقد خوشبختم :d ها مهدی ننه بیا ببین عین بچگیات چه الم شنگه ای راه انداختی !! هنوز هیچی نشده مینا و روناک و بقیه م کفش می خوان ! پول اینارو کی میده آخه ؟ خزانه دار کیه ؟ کیه ؟ کیه ؟؟؟؟؟ :d مینا ؟؟؟؟؟ عزیزم از این به بعد وقتی گرسنه ت شد فاصله شرعی و قانونی تو با من حفظ کن !! خطرناک شدی جون غزل ! :d فرانک زودتر میگفتی خو ! آخیش ... چقد خوبه صاب خونه نباشه و آدم پاشو دراز کنه :d وای بچه ها شمال این سه چار روزه همش بارونی و قشنگه .. اینقد سرده که اگه شبا بدون پتو بخوابی تا صبح قندیل می بندی یه چیزی تو مایه های هوای پائیز , مهر .......... نه ! آبان .. بیشتر شبیه هوای آبان ِ .. اینقد دوستش داریم هوای این روزها را و اینقد ذوق می کنیم که نگو .... :d پریشب تا خود صبح بیدار بودم .. پنجره رو باز کردم و به صدای بارون گوش می دادم .. وای این هوا جون میده واسه غزل نوشتن ! مخصوصا که حالا مدادمم بعد از دو هفته پیدا شده {شیت شدن} زیر بالشتم بود :d من بدون مدادم (امروزی اش می شود اتود) می میرم . بچه ی فضول (ببخشید کنجکاو )دختر عموم پیداش کرد :d . . غزل |
بلهههه |
اکنون ساعت 12:25 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)