اي نور دل و ديده و جانم چوني؟
وي ارزوي هر دو جهانم چوني؟ من بي لب لعل تو چنانم که مپرس! تو بي رخ زرد من ندانم چوني!؟ |
یاران موافق همه از دست شدند
در پای اجل یکان یکان پست شدند خوردیم ز یک شراب در مجلس عمر دوری دو سه پیشتر ز ما مست شدند |
در نمازم خم ابروی تو در یاد آمد
حالتی رفت که مهراب به فریاد آمد |
دهقان قضا بسی چو ما کشت و درود
غم خوردن بیهوده نمیدارد سود پر کن قدح می به کفم درنه زود تا باز خورم که بودنیها همه بود |
در ديــر مغــان آمــد يـــارم قــدحي در دســت مست از مي و مي خواران از نرگس مستش مست |
تا چند زنم بروی دریاها خشت
بیزار شدم ز بتپرستان کنشت خیام که گفت دوزخی خواهد بود که رفت بدوزخ و که آمد ز بهشت |
تو را چه غم؟ که تو خو کرده ای به تنهائی حجاب روی تو هم روی تو است در همه حال ... |
لیکن اگر دور صالی بود
صلح فراموش کند ماجرا سعدی |
ای گل تو دوش داغ صبوحی کشیده ای ما آن شقایقیم که با داغ زاده ایم پیر مغان ز توبه ما گر ملول شد گو باده صاف کن که به عذر ایستاده ایم .. |
من چه در پای تو ریزم که پسند تو بود
سر جان را نتوان گفت که مقداری هست سعدی |
اکنون ساعت 10:47 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)