شد چمان در چمن حسن و لطافت لیکن
در گلستان وصالش نچمیدیم و برفت ف |
فرُّخ آن روز که از این قفس آزاد شوم
از غـم دوری دلدار رَهَـم ، شــاد شوم // ک |
کوه اندوه فراقت به چه حالت بکشد |
جلوۀ روی تو بی منـّتِ کس مقصود است
کـاین همه راه ، کران تا به کران آمده ام // ن |
ناگشوده گل نقاب آهنگ رحلت ساز کرد |
سفره پنهان میکند نان حلال خویشتن
شمع بزم افروز را از خویشتن سوزی چه باک ذ |
ذره ذزه کاندرین ارض و سماست
جنس خود را همچو کاه و کهرباست س |
سروی شدم به دولت آزادگی که سر
با کس فرو نیاورد این طبع سرکشم دارم چو شمع سر غمش بر سر زبان لب میگزد چو غنچهی خندان که خامشم ل |
لذت داغ غمت بر دل ما باد حرام
اگر از جور غم عشق تو دادی طلبیم // ی |
یار مرا غار مرا عشق جگر خوار مرا
یار توئی غار توئی خواجه نگهدار مرا |
اکنون ساعت 11:36 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)