پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر و ادبیات (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=49)
-   -   کشکول نکته ها (http://p30city.net/showthread.php?t=29575)

behnam5555 06-16-2013 06:17 PM

نگاه کن که غم درون دیده ام
 

نگاه کن که غم درون دیده ام


نگاه کن که غم درون دیده ام
چگونه قطره قطره آب می شود
چگونه سایهء سیاه سرکشم
اسیر دست آفتاب می شود

نگاه کن
تمام هستیم خراب می شود
شراره ای مرا به کام می کشد
مرا به اوج می برد
مرا به دام می کشد

نگاه کن
تمام آسمان من
پر از شهاب می شود
تو آمدی ز دورها و دورها
ز سرزمین عطرها و نورها
نشانده ای مرا کنون به زورقی
ز عاجها، ز ابرها، بلورها
مرا ببر امید دلنواز من
ببر به شهر شعرها و شورها
به راه پرستاره می کشانی ام
فراتر از ستاره می نشانی ام

نگاه کن
من از ستاره سوختم
لبالب از ستارگان تب شدم
چو ماهیان سرخ رنگ ساده دل
ستاره چین برکه های شب شدم
چه دور بود پیش از این زمین ما
به این کبود غرفه های آسمان
کنون به گوش من دوباره می رسد
صدای تو
صدای بال برفی فرشتگان

نگاه کن که من کجا رسیده ام
به کهکشان، به بیکران، به جاودان
کنون که آمدیم تا به اوجها
مرا بشوی با شراب موجها
مرا بپیچ در حریر بوسه ات
مرا بخواه در شبان دیرپا
مرا دگر رها مکن
مرا از این ستاره ها جدا مکن

نگاه کن که موم شب براه ما
چگونه قطره قطره آب می شود
صراحی دیدگان من
به لای لای گرم تو
لبالب از شراب خواب می شود
نگاه کن
تو میدمی و آفتاب می شود



behnam5555 06-16-2013 06:19 PM

ابراهیم و آتش و گنجشک
 

ابراهیم و آتش و گنجشک

نگاه ها هراسان به ابراهیم و آتش بود. در این میان گنجشکی به آتش نزدیک می شد و بر می گشت.
از او پرسیدند: ای پرنده چه کار می کنی؟
پاسخ داد: در این نزدیکی چشمه آبی است و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و آن را روی آتش می ریزم.
گفتند: ولی حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می توانی بیاوری بسیار زیاد است و این آب فایده ای ندارد.
گفت: من شاید نتوانم آتش را خاموش کنم اما این آب را می آورم تا آن هنگام که خداوند از من پرسید وقتی که بنده ام را بدون گناه در آتش انداختند تو چه کردی؟
پاسخ دهم: هر آن چه را که از توانم بر می آمد ...

و خوشا به حال گنجشکان سرفراز


behnam5555 06-16-2013 06:21 PM

حکایت.....
 

حکایت.....

یه بنده خدا نشسته بود داشت تلویزیون میدید که یهو مرگ اومد پیشش ...
مرگ گفت : الان نوبت توئه که ببرمت ...

طرف یه کم آشفته شد و گفت : داداش اگه راه داره بیخیال ما بشو بذار واسه بعد ...

مرگ : نه اصلا راه نداره. همه چی طبق برنامست. طبق لیست من الان نوبت توئه ...
اون مرد گفت : حداقل بذار یه شربت بیارم خستگیت در بره بعد جونمو بگیر ...
مرگ قبول کرد و اون مرد رفت شربت بیاره ...

توی شربت 2 تا قرص خواب خیلی قوی ریخت ...
مرگ وقتی شربته رو خورد به خواب عمیقی فرو رفت ...
مرد وقتی مرگ خواب بود لیستو برداشت اسمشو پاک کرد و نوشت آخر لیست
و منتظر شد تا مرگ بیدار شه ...

مرگ وقتی بیدار شد گفت : دمت گرم داداش حسابی حال دادی خستگیم در رفت!
بخاطر این محبتت منم بیخیال تو میشم و میرم از آخر شروع به جون گرفتن میکنم!
نتیجه اخلاقی : در همه حال منصفانه رفتار کنیم و بی جهت تلاش مذبوحانه نکنیم !


behnam5555 06-16-2013 06:37 PM


قدرت کلمات را دست کم نگیریم


به جای
خسته نباشید؛ بگوییم : خدا قوت

به جای
خدا بد نده؛ بگوییم : خدا سلامتی بده

به جای
بد نیستم؛ بگوییم :‌ خوب هستم

به جای
فراموش نکنی؛ بگوییم : یادت باشه

به جای
پدرم درآمد؛ بگوییم : خیلی راحت نبود

به جای
دستت درد نکنه؛ بگوییم : ممنون از محبتت، سلامت باشی

به جای
ببخشید که مزاحمتان شدم؛ بگوییم : از اینکه وقت خود را در اختیار من گذاشتید متشکرم

به جای
گرفتارم؛ بگوییم : ‌در فرصت مناسب کنار شما خواهم بود

به جای
دروغ نگو؛ بگوییم : راست می گی؟ راستی؟

به جای
قابل نداره؛ بگوییم : هدیه برای شما

به جای
شکست خورده؛ بگوییم : با تجربه
به جای
فقیر هستم؛‌ بگوییم : ثروت کمی دارم

به جای
بدرد من نمی خورد؛ بگوییم : مناسب من نیست

به جای
مشکل دارم؛ بگوییم : مسئله دارم

به جای
جانم به لبم رسید؛ بگوییم : چندان هم راحت نبود

به جای
مسئله ربطی به تو ندارد؛ بگوییم : مسئله را خودم حل می‌کنم

به جای
من مریض و غمگین نیستم؛‌ بگوییم :‌ من سالم و با نشاط هستم

به جای
زشت است؛ بگوییم :‌ قشنگ نیست

به جای
چرا اذیت می‌کنی؛ بگوییم :‌ با این کار چه لذتی می‌بری

به جای
غم آخرت باشد؛ بگوییم : شما را در شادی ها ببینم

به جای
متنفرم؛ بگوییم : دوست ندارم

به جای
دشوار است؛ بگوییم : آسان نیست

به جای جملاتی از جمله
چقدر چاق شدی؟، چقدر لاغر شدی؟، چقدر خسته به نظر می‌آیی؟، چرا موهات را این قدر کوتاه کردی؟، چرا ریشت را بلند کردی؟، چراتوهمی؟، چرا رنگت پریده؟، چرا تلفن نکردی؟، چرا حال مرا نپرسیدی؟

بگوییم:
سلام به روی ماهت، چقدر خوشحال شدم تو را دیدم، همیشه در قلب من هستی ...


behnam5555 06-16-2013 06:48 PM



گنج

هر لحظه گنج بزرگیست
گنجتان را مفت از دست ندهید

باز به خاطر بیاورید که زمان به خاطر هیچکس
منتظر نمی ماند

دیروز به تاریخ پیوست
فردا معماست و امروز هدیه...


behnam5555 06-16-2013 06:49 PM


روش زندگی



دو قطره آب كه به هم نزديك شوند، تشكيل يك قطره بزرگتر ميدهند...
اما دوتكه سنگ هيچگاه با هم يكی نمی شوند !

پس هر چه سخت تر و قالبی تر باشيم، فهم ديگران برايمان مشكل تر،
و در نتيجه امکان بزرگتر شدنمان نيز كاهش می یابد...


آب در عين نرمی و لطافت در مقايسه با سنگ، به مراتب سر سخت تر،
و در رسيدن به هدف خود لجوجتر و مصمم تر است.

سنگ، پشت اولين مانع جدی می ايستد. اما آب... راه خود را به سمت دريا می يابد.

در زندگی، معنای واقعی سرسختی، استواری و مصمم بودن را،
در دل نرمی و گذشت بايد جستجو كرد.

گاهی لازم است كوتاه بيايی...
گاهی نمیتوان بخشید و گذشت...اما می توان چشمان را بست و عبور کرد

گاهی مجبور می شوی نادیده بگیری...
گاهی نگاهت را به سمت ديگر بدوز که نبینی....
ولی با آگاهی و شناختوآنگاه بخشیدن را خواهی آموخت


behnam5555 06-16-2013 07:04 PM


behnam5555 06-16-2013 07:04 PM


behnam5555 06-16-2013 07:05 PM


behnam5555 06-16-2013 07:50 PM

ادبيات فولكلور كردی
 

ادبيات فولكلور كردی

فولكلور نوعي بيان معرفتي است كه برگرفته از زبان انگليسي مي­باشد و براي اولين بار ويليام تامس(w.g.toms) در سال 1846 ميلادي آن را به ­كار برد. واژه­ي فولكلور مركب از دو كلمه­ ي folk به معناي"مردم" و ديگري lore به معناي "داستان، ضرب­المثل، مجموعه ه­اي از معارف است كه معناي كلي آن عبارت است از "آداب و رسوم، فرهنگ و ادبيات عامه ­ي یک ملت".
فولكلور بر مبناي تحقيقات امروزي تنها متشكل از ادبيات فولكلور يا علم ادبيات فولكلور نيست، بلكه همه­ ي فرهنگ و ميراث قديمي يك ملت كه در درازاي تاريخ ساخته و پرداخته شده و به جاي مانده است را شامل مي­شود، به عبارت ديگر باقي مانده­ هاي پوشش قديمي، همچنين اسباب و وسايل منزل، نقش و نگار، خوراكي و بسياري از چيزهاي ديگر كه اثر هنر ملي در آن به چشم مي­خورد، را در بر مي­گيرد.
همچنين فولكلور در بر گيرنده­ي زبان و ادبيات مردم كوچه و بازار است كه خود زاده و حاصل انديشه ­ي نياكان و اجدادمان مي­باشد كه سينه به سينه منتقل شده و باقي مانده است و با آداب و رسوم جديد تركيب شده است.
ويژگي­هاي ادبيات فولكلور:
1-ابداع كننده و به وجود آورنده و نيز زمان شروع آن معلوم نيست.
2-عادات ادبي فولكلور در مجموعه فعاليت­هاي زندگي اجتماعي ما نقش اساسي به عهده دارند.
3-در جريان انتقال، موافق انديشه ­ي نسل­ها دگرگون ميشوند.
4-از حاكميت انديشه­ هاي خاص كه بر خلاف ميل توده ميباشد، پيروي نمي­كنند هر چند آن تفكر بر جامعه حكومت داشته باشد. به عبارتي مي توان آن را ميراث قومي و مذهبي يك ملت دانست.
از گفته­ هاي بالا مي­توان به اهميت ادبيات و فرهنگ فولكلور پي­برد گستردگي ادبيات فولكلور تا جايي است كه ادبيات و فرهنگ امروزي بسياري از كشورهاي پيشرفته با پيشينه­ ي فولكلوريك آنان آميخته است و در بسياري از آثار فرهنگي و هنري آنان مي­توان به وضوح رد پاي ادبيات و فرهنگ فولكلور را ديد. يكي از نمونه­ هاي بارز اين مدعا سبك ادبي"رئاليسم جادویي" است. رئاليسم جادويي موجب معرفي فرهنگ آمريكاي لاتين و ايجاد جايگاه برتر براي آن در رده­ي سبك­هاي ادبي غرب شد و چندي از آثار ايجاد شده از اين سبك كه تا رده­ ي آثار كلاسيك ادب جهاني ارتقاء يافت، مديون استفاده از افسانه­ها، حكايات و فولكلور در زمينه­اي مدرن به نام ادبيات داستاني است.
هنر كه براي ارتقاء جنبه­ي زيبايي شناختي از ابزاري به نام خيال استفاده مي­كند، مي­تواند در اين راستا از ادبيات فولكلوريك استفاده­ هاي بهينه نمايد.
فرهنگ و ادب فولكلور كردي با غنا و سرشاري ذاتي خود مي­تواند منبع الهام براي هنرمندان جوان كرد باشد. پس ضرورت دارد با ديدي كاربردي و نگاهي ديگر، باز سراغ فرهنگ و ادبيات فولكلور خود برويم.
ملت كرد همانند سایر ملل شرقي كه از فولكلور غني برخوردارند داراي فولكلوري است كه از هر جهت سرشار و غني مي­باشد و اگر ادبيات فولكلور كردي را يكي از پربارترين ادبيات فولكلور جهان بدانيم، اغراق نكرده­ ايم و شايد علت به اين برگردد كه كردستان (سرزمين مادها، مانانا، گوتي ها و ...) يكي از اولين مهد­هاي تمدن بوده است كه وجود لهجه­ هاي فراوان در زبان كردي گواه حاضر اين مدعاست.
شرق­ شناس و روشنفكر بزرگ ارمني "ابوفيان" مي­نويسد: "در همه­ي كردها حتي پيرمردان بيسواد، نوعي حس شاعرانه در عمق وجودشان وجود دارد به طوری که همه ­ي آن­ها در آواز خواندن توانا هستند و در اوج سادگي با فصاحت آواز مي­خوانند و زيبايي معشوقشان و كوه و دشت و آبشار و رود و گل را توصيف مي­كنند و شجاعت و غيرت و دلاوري­هاي ملت خود را تحسين مي­كنند، كه همه­ي اين­ها زايده­ي عمق وجود و هوش خداداديشان مي­باشد".
مار،“Mar”زبان­شناس مشهور طي نوشته­ هايی كه در سال 1911 منتشر كرده، عنوان مي­كند: "آنچه واضح و غير قابل كتمان است، اين است كه فولكلور كردي نه تنها در ميان خود كردها بلكه در ميان ملت­هاي ديگر شرق همچون عرب، ترك، فارس، ارمني و آشوري هم رايج مي­باشد".
به دور از هر گونه كلي گويي بايد گفت وجود طبيعت بسيار زيباي كردستان با مناظر شگفت­ انگيزش و تنوع فصلي كه در آن وجود دارد شرايط منحصر به فردي ايجاد كرده كه خود منجر به هرچه غني­تر شدن اين فولكلور شده است.
و اما نكته­ي مهمي كه نبايد آن را از نظر دور داشت وجود وضعيت ژئوپولتيكي و فضاي سياسي است كه همواره بر كردستان حاكم بوده و شرايط خاصي را بر آن تحمیل كرده كه سبب شده بخش زيادي از اين آثار به نام سراينده و خالقش منتشر نگردد و در نتيجه ادبيات نوشتاري ديرتر پا به عرصه­ ي ادبيات بگذارد و بدين سان سينه به سينه منتقل شده و بر گنجينه­ي ادبيات فولكلوري افزوده ميشود.
تقسيم­ بندي ادبيات فولكلور كردي:
تقسيم­ بندي ادبيات فولكلور كردي به مانند ادبيات فولكلور ديگر ملل جهان عبارت است از:


1)افسانه، كه در كردي به آن "بةيت"مي­گويند.
2) داستان­ها، كه خود به دو بخش قهرمان­پروري و عاشقانه تقسيم مي­شود.
3) حكايت و سرگذشت، كه در كردي به آن "چيرؤک"مي­گويند: كه خود شامل دو بخش می شود: الف) داستان­هاي عاميانه اجتماعي، عاشقانه، مذهبي و ... .
ب) داستان­هاي هزل­گونه است.
4) ترانه كه در كردي به آن "گؤراني" مي­گويند.
5) ضرب­المثل و سخنان ارزنده "پةندي پثشينيان و قسةي نةستةق".
6) چيستان كه در كردي به آن "مةتةص" مي­گويند.

منابع:

1.مستةفا رةسول،عثزةدين،ئةدةبي فؤلکلوري کوردي،چاپی بةﻏدا.
2.سةجادي، عةلائةدين، مثژووی ئةدةبي کوردی،چاپی بةﻏدا.
3.موکری،ماموستا کامران، زانکؤي سةلاحةدين، کوردستانی باشوور.




اکنون ساعت 10:41 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)