در پرده اسرار کسی را ره نیست
زین تعبیه جان هیچ کسی آگه نیست |
مژده اي دل كه مســـيحا نفسي مي آيد كه ز انفاس خوشش بوي كسي مي آيد |
farya
اگر به من بگویی ، فراموش می کنم
اگر یادم بدهی ، به خاطر می آورم اما اگر در گیرم کنی یاد می گیرم |
ديروز به ياد تو وآن عشق دل انگيز بر پيكر خود پيرهن سبز نمودم در آينه بر صورت خود خيره شدم باز بند از سر گيسويم آهسته گشودم عطر آوردم بر سر سينه فشاندم |
ســـــحر بلبل حكايت با صـــبا كرد
كه عشــق روي گل با ما چها كرد |
این باد صبا خیلی مورد توجه شعرا بوده یکی پیامشو بهش میده تا به معشوق برسونه یکی میگه واویلا اگه صبا خبر دار بشه دم درکش ار نه باد صبا را خبر شود یکی میگه باد صبا دروغزن _دروغگو_ است اتفاقی چند روز پیش دو تا شعر جدید از اینکه مواظب صبا باش شندیدم ! ای جان حدیث ما بر دلدار بازگوی! اما چنان مگو که صبا را خبر شود! اولی رو شجریان عالی میخونه و دومی رو قربانی خوب حافظ چو نافه سر زلفش به دست توست |
حافظ به ادب باش که واخواست نباشد
گر شاه پیامی به غلامی نفرستاد |
زان شاه که او را هوس طبل و علم نیست دیوانه شدم بر سر دیوانه قلم نیست از دور ببینی تو مرا شخص رونده آن شخص خیالست ولی غیر عدم نیست .. |
آسمان بار امانت نتوانست کشید قرعه کار به نام من دیوانه زدند |
بهار ار باده در ساغر نمي کردم، چه مي کردم؟ ز ساغر گر دماغي تر نمي کردم، چه مي کردم؟ هوا تر، مي به ساغر، من ملول از فکر هشياري اگر انديشه ديگر نمي کردم، چه مي کـــردم؟ ز شيخ شهر جان بردم به تـــزوير به مسلماني مدارا اگر به اين کافــر نمي کردم، چه مي کردم؟ |
قاضی و شیخ و محتسب دارد به دل بغض علی
هرسه شدند از دین بری الله مولانا علی |
بي همگان به سر شود بي تو به سر نمي شود
داغ تو دارد اين دلم جاي دگر نمي شود |
من نفهميدم اين دو تا شعر شما در کدوم واژه اشتراک داشت
همينطور شعر آباداني با شعر قبليش ...هر کي واسه خودش ميسرايد.. |
ساقی اگر به شعر خودش دقت کند واژه شیخ را که من تکرار کردم میبیند
ز شيخ شهر جان بردم به تـــزوير به مسلماني مدارا اگر به اين کافــر نمي کردم، چه مي کردم؟ دل اگر خدا شناسی همه در رخ علی بین به علی شناختم من بخدا قسم خدا را اگه ساقی اعتراض نکنه |
من اعتراض دارم...
|
شعر بفرمایید طفره نروید
|
درد شمس الدین بود سرمایه درمان ما بی سر و سامان عشقش بود سامان ما صد هزاران همچو ما در حسن او حیران شود کاندر آن جا گم شود جان و دل حیران ما آن خیال جان فزای بخت ساز بینظیر هم امیر مجلس و هم ساقی گردان ما ... |
ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد
دل رمیده ما را انیس و مونس شد |
دوست بردارد به جرمی یا خطایی دل ز دوست تو خطا کردی که بی جرم و خطا برداشتی .. |
گفتم که خطا کردی و تدبیر نه این بود
گفتا چتوان کرد که تقدیر چنین بود |
گفتم آهن دلی کنم چندی ندهم دل به هیچ دلبندی |
دل من همی داد گفتی گوایی
که باشد مرا از تو روزی جدایی |
گفتی که گزیدهای تو بر ما هرگز نبدست این مفرما ..مرافه |
هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود
هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود |
وه که جدا نمیشود نقش تو از خیال من
تا چه شود به عاقبت در طلب تو حال من ناله زیر و زار من زارترست هر زمان بس که به هجر میدهد عشق تو گوشمال من |
گویند بهشت حور و عین خواهد بود
آنجا می ناب و انگبین خواهد بود گر ما می و معشوق پرستیم رواست چون عاقبت کار همین خواهد بود |
ای قوم به حج رفته کجایید کجایید
معشوق همین جاست بیایید بیایید معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار در بادیه سرگشته شما در چه هوایید |
من مست جام باقی ام دارم هوای عاشقی
حیران روی ساقی ام دارم هوای عاشقی |
شد زمین مست
شعر:بیژن ترقی آهنگ:علی تجویدی تنظیم:فریدون شهبازیان دستگاه:شور؛دشتی می و میخانه مست و می کشان ، مست زمین مست و زمان مست ، آسمان مست نسیم از حلقه ی موی تو بگذشت چمن شد مست و باغ و باغبان مست تا زدم یک جرعه می از چشم مستت تا گرفتم جام مدهوشی زدستت شد زمین مست ، آسمان مست ، بلبلان نغمه خوان مست باغ مست و باغبان مست تو زمزمه ی چنگ و عود منی نغمه ی خفته در تار و پود منی تو باده و جام و سبوی منی مایه ی هستی و های و هوی منی گرچه مست مستم نه می پرستم به هردوجهان ، مست عشق تو هستم تا من چشم مست تو دیدم زساغر عشقت ، دو جرعه کشیدم شد زمین مست ، آسمان مست ، بلبلان نغمه خوان مست باغ مست و باغبان مست |
ديدي اي دل كه غم عشق دگر باره چه كرد
چون بشد دلـــــبر و با يار وفــــــادار چه كرد |
تنها دلیل دلخوشی ِ این غم بلند آرام باش چاوكم ! آهسته تر بخند مردم دليلِ دلخوشي يِ ما كه نيستند پس دل به آن كسي كه نمي فهمدت ، نبند ... |
با دل خونین لب خندان بیاور همچو جام
نی گرت زخمی رسد آیی چو چنگ اندر خروش در حریم عشق نتوان زد دم از گفت و شنید زانکه آنجا جمله اعضا چشم باید بود و گوش |
آواز عاشقانه ی ما در گلو شکست حق با سکوت بود ، صدا در گلو شکست دیگر دلم هوای سرودن نمی کند تنها بهانه ی دل ما در گلو شکست سر بسته ماند بغض گره خورده در دلم آن گریه های عقده گشا در گلو شکست .. |
آسما می کند زمین بوست
زانکه سرگشته گشت در کارت گشت دندان عاشقان همه کند زانکه بس تیز گشت بازارت بر دل و جان من جهان مفروش که به جان و دلم خریدارت |
هر شب دل پر خونم بر خاک درت افتد
تا بو که چو روز آید بر وی گذرت افتد کار دو جهان من، جاوید نکو گردد گر بر من سرگردان یک دم نظرت افتد از دست چو من عاشق دانی که چه برخیزد کاید به سر کویت در خاک درت افتد گر عاشق روی خود سرگشته همی خواهی حقا که اگر از من سرگشته ترت افتد این است گناه من کت دوست همی دارم خطی به گناه من درکش اگرت افتد دانم که بدت افتد زیرا که دلم بردی ور در تو رسد آهم از بد بترت افتد گر تو همه سیمرغی از آه دلم می ترس کاتش ز دلم ناگه در بال و پرت افتد خون جگرم خوردی وز خویش نپرسیدی آخر چکنی جانا گر بر جگرت افتد؟ پا بر سر درویشان از کبر منه یارا در طشت فنا روزی بی تیغ سرت افتد بیچاره من مسکین در دست تو چون مومم بیچاره تو گر روزی مردی به سرت افتد هش دار که این ساعت طوطی خط سبزت می آید و می جوشد تا بر شکرت افتد گفتی شکری بخشم عطار سبک دل را این بر تو گران آید رایی دگرت افتد عطار - علیرضا قربانی |
ای به عالم کرده پیدا راز پنهان مرا
من کیم کز چون تویی بویی رسد جان مرا جان و دل پر درد دارم هم تو در من مینگر چون تو پیدا کرده ای این راز پنهان مرا |
تا گنج غمت در دل ويرانه مقيم است
همواره مـرا كوي خرابات مقـام است |
غمت در نهان خانه ی دل نشیند
به نازی که لیلی به محمل نشیند (خیلی جاها بنازی مینویسن که درست نیس) اینم شعر نیست ولی بد نیست ويرانه نه آن است كه جمشيد بنا كرد ويرانه نه آن است كه فرهاد فرو ريخت ويرانه دل ماست كه با هر نگه تو صد بار بنا گشت و دگر بار فرو ريخت! یه زمانی اس ام اسی بود از یونس .... |
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی |
شنيدستم که مجنون دل افکار
چو شد از مردن ليلی خبر دار گريبان چاک کرده تا به دامان به سوی تربت ليلی شتابان در آنجا کودکی ديد ايستاده به هرسو ديده حسرت گشاده سراغ تربت ليلی از او جست پس آن کودک بخنديد و به او گفت ترا مجنون اگر آن عشق بودی زمن کی اين تمنا می نمودی در اين صحرا درآ و جستجو کن ز هر خاکی کفی بردار و بو کن ز هر خاکی که بوی عشق برخاست يقين دان تربت ليلی همان جاست وحشی بافقی این شعر نمونه کردی زیبایی هم داره .... اگر پیداش کردم میذارم...(بخوانید پیدا نمیگردم و نمیگذارم) |
اکنون ساعت 01:34 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)