دردا و حسرتا که عنانم ز دست رفت
دستم نمي رسد که بگيرم عنان دوست ------------------------------------------------------------ داني كه چرا خدا به تو داده دو دست؟ من معتقدم كه اندر آن سري هست يك دست به كار خويش اندرياري با دست دگر ز ديگران گيري دست |
تا ابد بوی محبت به مشامش نرسد
هرکه خاک در میخانه به رخساره نرفت |
تنم از واسطه ی دوری دلبر بگداخت
جانم از اتش مهر رخ جانانه بسوخت |
تفاوتی نکند قدر پادشایی را که التفات کند کمترین گدایی را .. |
اینک آن نوحی که لوح معرفت کشتی اوست
هر که در کشتیش ناید غرقه طوفان کند مولوی |
دی کوزهگری بدیدم اندر بازار
بر پاره گلی لگد همی زد بسیار و آن گل بزبان حال با او میگفت من همچو تو بودهام مرا نیکودار |
دارم دلی شکسته زخوبان روزگار
عمرم شده سیاه همانند زلف یار |
روزها فکر من اینست و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود به کجا میروم آخر ننمایی وطنم |
مرغی دیدم نشسته بر باره طوس
در پیش نهاده کله کیکاووس با کله همی گفت که افسوس افسوس کو بانگ جرسها و کجا ناله کوس |
سر کوه بلند دیگی به باره
برنج قل میخوره دل بیقراره برنج قل میخوره با شیر میشون تموم از من بریدند قوم و خویشون |
اکنون ساعت 08:41 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)