شکر ایزد که میان من و او صلح افتاد
صوفیان رقص کنان ساغر شکرانه زدند د |
دلا مباش چنین هرزه گرد و هرجایی
که هیچ کار ز پیشت بدین هنر نرود م |
مکر آن باشد که زندان حفره کرد
آنک حفره بست آن مکریست سرد ش |
شب نشسته صبحدم برخاسته
می برندت زین جهان نا خواسته د |
در بحر افتاده ام چو ماهی
تا یار مرا به شست گیرد گ |
گفتم صفای خانه کفایت نمی کند
باید صفای روح بیابی که کیمیاست ف |
فدای پیرهن چاک ماهرویان باد
هزار جامه تقوا و خرقه پرهیز ر |
رحمان لایموت چو آن پادشاه را دید آن چنان کز او عمل الخیر لایفوت ف |
رند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کار
کار ملک است آنکه تدبیر و تأمل بایدش ل |
لب باز مگیر یک زمان از لب جام تا بستانی کام جهان از لب جام غ |
غنچه گو تنگدل از کار فرو بسته مباش
کز دم صبح مدد یابی و انفاس نسیم ژ |
ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب داد
وز تگرگ روح پرور مالش عناب داد ل |
لاله ساغر گیر و نرگس مست و بر ما نام فسق
داوری دارم بسی یارب که را داور کنم ق |
قدم منه به خرابات جز به شرط ادب
که سالکان درش محرمان پادشهند ص |
صبا تو نکهت آن زلف مشکبو داری
به یادگار بمانی که بوی او داری ح |
حالی درون پرده بسی فتنه می رود
تا ان زمان که پرده برافتد چه ها کنند ع |
عمری گذشت تا به امید اشارتی
چشمی بدان دو گوشه ابرو نهاده ایم ا |
انان که خاک به نظر کیمیا کنند
ایا بود که گوشه چشمی به ما کنند ب |
برنیاری جان و ایمان گم کنی
گر درین دریا بری یک ذره خواست ت |
توبه کردم که نبوسم لب ساقی و کنون
می گزم لب که چرا گوش به نادان کردم چ |
چو پیش صبح روشن شد که حال مهر گردون چیست
برامد خنده ای خوش برغرور کامکاران زد ل |
لبت شکر به مستان دارد و چشمت می به میخواران
منم کز غایت حرمان نه با آنم نه با اینم پ |
پا به ساحل کوفت یعنی این منم
کز غریوی چرخ بر هم می زنم ض |
ضرب لحیان و بیاض آور دگر
قبض خارج را از ایشان کن بدر چ |
چونک گل رفت و گلستان درگذشت
نشنوی زان پس ز بلبل سر گذشت م |
من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق
چارتکبیر زدم یک سره بر هر چه که هست ب |
برو از خانه گردون به در و نان مطلب
کان سیه کاسه در آخر بکشد مهمان را ه |
هزار شکر که دیدم به کام خویشت باز
ز روی صدق و صفا گشته با دلم دمساز ک |
حرف انتخابی یادت رفت!!!
زیرا قفسیست این زمانه بیرون همه کوه قاف و عنقاست ق |
قسم به حشمت و جاه و جلال شاه شجاع
که نیست با کسم از بهر مال و جاه نزاع ث |
ثوابت جمله حیران ایستاده
چو محکومان به هنگام زلیفن غ |
غلام نرگس مست تو تاجدارانند
خراب باده لعل تو هوشیارانند |
باز حرف انتخابی یادت رفت که!!!
در گردن افکنده دهل در گردک نسرین و گل کامشب بود دف و دهل نیکوترین کالای ما چ |
چون صبا در مزرع سبز فلک
بال در بال کبوتر داشتن س |
سرود مجلس جمشید گفتهاند این بود
که جام باده بیاور که جم نخواهد ماند ص |
صبح از برج سپیداران می آمد باز
روز با شادی گنجشگان می شد آغاز و |
ویرانه آب و گل چون مسکن بوم آمد
این عرصه کجا شاید پرواز همایی را ف |
فاش ميگويم و از گفته خود دلشادم بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم ز |
ز در درآ و شبستان ما منور کن
هوای مجلس روحانیان معطر کن چ |
چونانکه ازو عالمی از بد به امانند
جان و تن او از همه بدها به امان باد ن |
اکنون ساعت 08:20 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)