پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر و ادبیات (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=49)
-   -   کشکول نکته ها (http://p30city.net/showthread.php?t=29575)

behnam5555 07-07-2013 06:43 PM

«هه لپه رکی» چیست؟
 

«هه لپه رکی» چیست؟

http://www.banehpedia.com/images/pic...s/helperky.jpg

خیلی ها از منظر جسم و مسایل جنسی به رقص نگاه می کنند. اگر ناآگاهانه باشد، به طور حتم هر رقصی را که ریشه در فرهنگ اصیل چند هزار ساله داشته باشد نیز، جزء ابزار مسایل جنسی می دانند. اما به یاد داشتن این نکته ضروری است که اکثریت قریب به اتفاق رقص ها، ریشه ای آیینی دارند. مردمان آسیا، آفریقا، بومیان استرالیا، سرخپوستان آمریکا و بسیاری از نقاط جهان در رابطه با راز و نیاز خود با خدای بزرگ خود و طلب بخشش گناهان، ازدیاد محصول زمین، اعطای زنی زیبا و دیگر نیازهایی که حتی بشر امروز سرسختانه تر از دیروز به دنبال آن است، رقص می کردند تا مگر خواسته هایشان برآورده شود. ریشهء بیشتر رقص ها در مشرق زمین است؛ زیرا شرق مبداء آیین های خداوندی است. منطقهء خاورمیانه، به ویژه فلات ایران و بالاخص بین النهرین، سرمنزل رقص های آیینی و حماسی است. مردمان سلسله جبال زاگرس بر بلندای بلندترین کوه های همیشه سرافراز خود رقصی جادویی به نام «هه لپه رکی» آفریدند، «هوره» می کنند تا خورشید را شاهد بگیرند.



حدود چند سال پیش در منطقهء عیلام تخته سنگی کوچک یافتند که بر روی آن آدم هایی دست در دست هم گذاشته بودند و دایره وار هه لپه رکی می کردند. قدمت این سنگ بیست هزار سال تخمین زده شده است. طبق اکتشافات باستان شناسان در این منطقه «سومریان» زندگی می کرده اند و تمدنی پرشکوه داشته اند که حتی «ویل دورانت» دربارهء آن ها می گوید: «آن چه که بشر امروز به عنوان فرهنگ و تمدن به دست آورده است، چیزی نیست که به آن ببالد، چون سومریان مردمی بودند که بیست هزار سال به طور منسجم تر آن را به وجود آوردند.»

هه لپه رکی در زمان سومریان در ابعاد آیینی، در دل مردمانش زاده شد و پا برجا ماند و در دوران امپراتوری «مادها» شکلی حماسی و ملی به خود گرفت. و اکنون مردمان سلسله جبال زاگرس (کردها) وارث رقصی هستند که در آن بوی مبارزه به مشام می رسد. مبارزه ای برای ماندن و زندگی کردن.

هندیان رقصی دارند به نام «شیوا»؛ شیوا خدایی است که خود می رقصد. شیوا برای ویرانی و آبادانی است. خدایی است که بر همه چیز احاطه دارد و مردمان هند چند هزار سال است پا به پای خدای خود می رقصند و پای می کوبند. در ژاپن این تفکر ریشه ای وجود دارد که؛ ایزد آسمان فرار کرد و به غاری دور پناه برد. و به همین جهت نور از جهان ناپیدا شد و همه جا را تاریکی فرا گرفت. و خواهرش بر در غار آمد و شروع به رقص و پایکوبی کرد. ایزد چون شیفتهء رقص بود، در غار را برداشت و نور به جهان بازگشت. در فرهنگ ژاپنی سرمنشاء ارتباط با خدا، رقص بوده است. و هیچ کدام از رقص های جهان هم از لحاظ آهنگ، ریتم، یکنواختی و آیینی- حماسی به پای رقص کردی نمی رسد.


رقص کردی یا هه لپه رکی با پشتوانه ای فرهنگی، آیینی و حماسی پا به عرصهء هستی نهاد. جزء به جزء ظاهری و باطنی رقص کردی هه لپه رکی به گونه ای به وجود آمده است که انگار نمایشی است بزرگ و چندین طراح لباس و صحنه، کارگردان و نمایشنامه نویس، مدتی زیاد بر روی آن کار کرده اند تا بر روی صحنه بیاید.

در هیچ کدام از انواع زیر مجموعهء رقص کردی هه لپه رکی چیزی به عنوان مسالهء جنسی معنا ندارد. زنان و مردان دست در دست هم و برای رسیدن به هدفی مشترک و یا ابراز خوشحالی نسبت به پدیده های طبیعی و انسانی، پایکوبی می کنند. در مراسم مذهبی چون سماع، پیروان اهل طریقت، برای اینکه نسبت به خدای خود ادای احترام کنند، با رقص سماع و دل کندن از زمین و ماده خود را به آسمان و خدای ازلی می رسانند. بشر از بدو پیدایش خود از هر طریقی خواسته است خالق خود را خشنود کند و چون خداوند به مادیات ارتباط داده نمی شده است، از این روی با ابراز رقص و شادمانی جسم خود را به روح ازلی پیوند داده اند. در ایران زمین جدای از رقص هه لپه رکی که قدمتی بس طولانی دارد، مراسم و رقص های دیگری نیز وجود دارد که برای تسکین درد بدن و التیام روح یا جسم پدید آمده است. مانند: «شمنیزم» شمن ها و «پریخوانی» ترکمن ها و «زار» در جنوب ایران. هر کدام از این رقص ها ریشه ای آیینی دارند و به بشر این را یادآوری می کنند که دنیای مادی فانی است و خداوند و رسیدن به او و خشنود کردن او جزء اندیشه بشر باید باشد.

انسان ها رقص و پایکوبی می کنند که نه تنها شاد باشند، بلکه آن انرژی انباشته از سکون را تخلیه کنند. اگر آدمی در ماه و سال زندگی خود رقصی نداشته باشد و با همنوعان خود تفاهمی در ابراز احساسات نیابد، بدون شک انرژی های ذخیره شده در بدن به نوعی منفک انسان را بیمار می کند. انسان نیازمند پرداختن به مراسم و آیین خود و تخلیهء انرژی های روز و ماه و سال است، تا بتواند توازنی در خود، دیگران و جامعه به وجود آورد.

هه لپه رکی بیان تفکری عمیق و ایجاد توازن اجتماعی است. این رقص نوعی وحدت و هماهنگی است، انسان ها را به دور خود و در گردش زمانی تاریخ، آزادی خواه و دموکراسی طلب نموده است. در هه لپه رکی اولین مبحثی که عنوان می شود و به چشم می آید به کار بردن دستمال است.

«هه ل» به معنای بالا پریدن است؛ نوعی جهش بدن و اندیشه که ریشه در آرمان خواهی دارد و «هه لپه رین» به معنای جست و خیز، جنبش و حرکت و تغییر است. کردها در جنبش آزادی خواهانهء خود همواره در حرکت و تغییر بوده اند. ممارست در یافتن راه حل های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آن ها را دموکراسی طلب بار آورده است. چشم انداز گروه هه لپه رکی با ریتم مشخص و هماهنگ و در استواری اندیشهء ملی- قومی در دستمال گرداندن «چوپی کیش» است: دستمال گرداندن رهبر گروه هه لپه رکی معنایی جز به اهتزاز درآوردن پرچم نیست.

انسان به طور غریزی میل به رهایی دارد. و همیشه در صدد بوده و هست که به نوعی خود را از زیر یوغ ستم برهاند. پرچم و دستمال در رقص کردی هه لپه رکی چیزی جز مفهوم پرواز انسان از زیر بردگی و بندگی نیست و لازمه اش در تغییر و تحول است. همیشه مثل آن بادی که به دستمال (پرچم) می خورد، پویا و نوآور باش، ظلم ستیز و انسان دوست و در وفاداری به آن کوشا و دلیری کن.

«سرچوپی کیش» گروه را در ریتمی خاص هدایت و رهبری می کند. به جای جای گروه سرکشی و جهش متناسب با ریتم انجام می دهد که اعضاء گروه در پویایی خود حق خروج از آن ریتم را ندارند. این نشان از آن دارد که تک تک اعضاء (جامعه) به حدی به رهبری خود ایمان دارند که اجازه می دهند او حرکت کند، تا این که بتواند آزادانه گروه را هدایت کند. از زمان پیدایش انقلاب کشاورزی در منطقهء زاگرس و فلات ایران، مردمان این مرز و بوم پا به عرصهء مدنیت نهادند (8500 سال قبل از میلاد مسیح) و پایه ریز فرهنگی فراگیر شدند. و انسان ها تحت تاثیر انتظار در رویش محصول که پا در گرو زمان و دایره داشت، چیزی را در آیین خود جای دادند که امروزه شاهد آن هستیم. شکل دایره را در تقویم و ساعت برگرفتیم؛ زیرا نیاز به زمان رویش محصول ما را در دایره ای بزرگ قرار داد و رقص ما (هه لپه رکی)، دایره را از این بینش پرثمر به عاریت گرفت.

دیگر مورد مهم در رقص کردی، پا کوفتن بر زمین است. و اهمیت کوبین پا بر زمین چیست؟ کوبین پا در هنگام رقص کردی، معنا و مفهومی اسطوره ای دارد. مردمان سلسله جبال زاگرس و به ویژه منطقهء «هورامان»، بنا به دلایل جغرافیایی سختی که دارند نیاز به پاهایی محکم دارند. و برای اینکه پا فرمان از اندیشه برد آن را با رقص قوی کرده و به آن استحکام می بخشند. در هورامان رقص هایی وجود دارد تا با آن کمر خود و سایر اعضای آن را نیرومند کنند تا در برابر ناملایمات جغرافیایی تاب ایستادگی داشته باشند. در زمان های باستان مردمان این منطقه با این رقص (هه لپه رکی) جوانان شان را قوی می کرده اند تا بتوانند در برابر دشمن ایستادگی داشته باشند. معنای دیگر پاکوفتن در رقص کردی، بیدار کردن زمین برای کشاورزی در دورهء بعدی است.

بنا به تحقیقات پردامنه ای که صورت گرفته است، زن و زمان به هم گره خورده است. در زمان پیدایش کشاورزی این زن بود که به کشاورزی، به دور از چشم مرد، پی برد و آن را در زمانی معین برداشت کرد. زنان منطقهء ما جزء اولین زن هایی هستند که به برکت آب، محصول کشاورزی را پایه ریزی کردند و در زمانی دایره ای (تقویم) آن را برای شوهر و فرزندان شان به عمل آورند. پس مفهوم دایره در رقص کردی اسطوره ای است و در جمع آوری هر منظره ای زیبا و جلوه گر خاطره انگیز تر است.

نظم های رقص کردی (هه لپه رکی) عبارتند از: گه ریان، پشت پا، فتاح پاشایی، له بلان، خانه و میری یا خان میری، سقزی، خانانه، سه جار (سه بار)، شه لان، زنگی، چه پی، سه پی (سه پا)، قره، راسته، گه راه، هه و شار، رونیه، دو ده سماله (دو دستمال) کرماشانی و چه مه ری.

هه لپه رکی به طور معمول با سازهای سرنا و دهل، دوزله و دایره با تنبک، نرمه نای و تنبک و دایره و در بعضی مناطق مانند «مریوان» با ساز شمشال همراهی می شود.


همان طور که در سطور بالا اشاره بدان رفت، زنان و مردان دوش به دوش هم و با دستانی که نشان از اتحاد دارد، گونه ای از رقص را به وجود می آورند که به آن «ره ش به له گ» و یا «گندم و جو» می گویند. و باید خاطر نشان کنیم که انواع ریزه کاری های رقص هه لپه رکی اعم از فریاد کشیدن و موی از سر کندن در موقع رقص، نشانه هایی از وجود دشمن در چند قدمی است.
با توجه به نکته هایی که در خصوص ایجاد رقص کردی بیان شد، امروزه هه لپه رکی نقش آیینی خود را از دست داده است. مثلاً «هه و شار» برای رقص خرمن و به هنگام جمع آوری محصول برگزاری می شده است، و یا هر کدام از آن ها برای ابراز دردی و تسکین آن اجرا می شده است. اما در طی این تاریخ چند هزار ساله بنا به دلایل متعدد اجتماعی، سیاسی و حتی اقتصادی، آن مفهوم اولیهء خود را از دست داده است. مردمان سلسله جبال زاگرس از دیرباز فریاد می کشند تا مگر دشمن بهراسد، اما این فریاد با قدمت بلند تاریخی خود رمز و تمثیل کردها شده است تا مگر چهرهء درون و برون دشمن را با خود آشنا کنند. آنان می رقصند چون همواره شور زندگی در دل دارند، خوشبین هستند که هیچ گاه دستمال از دست سرچوپی کش فرو نخواهد افتاد و بر بلندای بلندترین نقطهء خاورمیانه خرامیده اند؛ زیرا امید به زمان و طبیعت را از دست نداده اند.




behnam5555 07-12-2013 05:46 PM

*در بیکران زندگی دو چیز افسونم کرد:
 
*در بیکران زندگی دو چیز افسونم کرد:

*در بیکران زندگی دو چیز افسونم کرد:
یکی آبی آسمان که می بینم و میدانم نیست و دیگری خدایی که نمی بینم و می دانم هست!
*خدایا به من کمک کن وقتی می خواهم درباره ی راه رفتن کسی قضاوت کنم کمی با کفش های او راه بروم!
*از بچگی به من آموختند همه را دوست بدارم حال که بزرگ شده ام و کسی را دوست میدارم می گویند فراموشش کن!
*زندگی چیست؟اگر خنده است چرا گریه می کنیم؟اگر گریه است چرا می خندیم؟اگر مرگ است چرا زندگی میکنیم؟اگر زندگیست چرا می میریم؟اگر عشق است چرا به آن نمیرسیم؟اگر عشق نیست چرا عاشقیم؟


دکتر علی شریعتی


behnam5555 07-12-2013 05:50 PM

آیا میدانید...
 

آیا میدانید...


آیامی دانستید فقط یک نفر از یک میلیارد نفر بیش از ۱۱۶ سال عمر میکند.
. آیامی دانستید هر آمریکایی به طور میانگین ۲ کارت اعتباری دارد.
. آیامی دانستید قلب انسان میتواند خون را ۱۰ متر به بیرون پرتاب کند.
. آیامی دانستید متداولترین نام در دنیا محمد است.
. آیامی دانستید زبان قویترین ماهیچه در بدن است.
. آیامی دانستید روز تولد شما حداقل با ۹ میلیون نفر دیگر یکی است.
. آیامی دانستید ستاره دریایی مغز ندارد.
. آیامی دانستید زنان تقریبا ۲ برابر مردان چشمک میزنند.
. آیامی دانستید شما نمیتوانید با حبس کردن نفستان خودکشی کنید.
. آیامی دانستید انسانهای راست دست به طور میانگین ۹ سال بیش از چپ دستها عمر میکنند.
. آیامی دانستید لئوناردوداوینچی قیچی را اختراع کرد.
. آیامی دانستید درآمد مایکل جوردن از کمپانی نایک، بیش از درآمد تمام کارکنان این کمپانی در کشور مالزی است.
. آیامی دانستید هیچ کلمه ای در زبان انگلیسی با کلمه month هم قافیه نمیشود.
. آیامی دانستید مورچه ها بعد از مرگ در اثر سم پاشی به پهلوی راست میافتند.
. آیامی دانستید هر انسانی در طول زندگیاش به طور میانگین ۸ عنکبوت را در حال خواب میخورد.
. آیامی دانستید گربه ماهی بیش از ۲۷۰۰۰ عضو چشایی دارد.
. آیامی دانستید کشتی ملکه الیزابت دوم بابت هر گالون سوختی که میسوزاند فقط ۱.۵ متر حرکت میکند.
. آیامی دانستید صندلی الکتریکی را یک دندانپزشک اختراع کرد.
. آیامی دانستید که خوک*ها به دلیل فیزیک بدنی قادر به دیدن آسمان نیستند؟

. آیامی دانستید که فندک قبل از کبریت اختراع شد؟
.آیامی دانستید که سالانه ۴ هزار نفر غیر سیگاری در اثر همنشینی با افراد سیگاری به سرطان ریه مبتلا شده و جان می سپرند؟
.آیامی دانستید که در زیمبابوه از هر ۵ نفر یکی مبتلا به بیماری ایدز است؟
.آیامی دانستید که در سوید سالیانه از ۹ میلیون جمعیتی که دارد فقط ۱۷۰۰ نفر می
میرند؟

. آیامی دانستید ایران به سی کشور جهان تسهیلات نظامی صادر می کند؟
. آیامی دانستید که تقریبا ۶۵ درصدوزن انسان را اکسیزن تشکیل میدهد؟
. آیامی دانستید که هر ۱۳ دقیقه یک کتاب جدید در امریکا منتشر میشود؟
. آیامی دانستید که حد متوسط مطالعه کتاب در بین ایرانیان ۳ دقیقه در سال است.
. آیامی دانستید که رشد تعداد ماشینها در جهان سه برابر رشد جمعیت انسانهاست.
. آیامی دانستید که از جمعیت ۶ میلیاردی جهان ۵/۱ میلیارد نفر از اب اشامیدنی محرومند و ۶/۱ میلیارد نفر به برق دسترسی ندارند.
. آیامی دانستید که در ایران سالانه ۲۸ هزار نفر در حوادث رانندگی جان خود را از
دست می دهند. این امار در جهان یک میلیون دویست هزار نفر میباشد که نود در
صد ان مربوط به کشورهای جهان سوم میباشد.

. آیامی دانستید که در هر دقیقه نسل یک موجود زنده در جهان منقرض می شود.
. آیامی دانستید که مار می تواند تا نیم ساعت بعد از قطع شدن سرش نیش بزند.
. آیامی دانستید که بیشتر هواپیماها صندلی شماره ۱۳ را ندارند.



behnam5555 07-12-2013 05:54 PM

چند داستان کوتاه!!!
 

چند داستان کوتاه!!!

بهشت و جهنم
مردي در عالم رويا فرشته اي ديد که در يک دستش مشعل و در دست ديگرش سطل آبي گرفته بود و در جاده اي روشن و تاريک راه مي رفت. مرد جلو رفت و از فرشته پرسيد: اين مشعل و سطل آب را کجا مي بري؟ فرشته جواب داد: مي خواهم با اين مشعل بهشت را آتش بزنم و با اين سطل آب جهنم را خاموش کنم. آن وقت ببينم چه کسي واقعا خدا را دوست دارد!
----------------------------------------------------------------------------------------
حکمت خدا
تنها نجات یافته کشتی، اکنون به ساحل این جزیره دور افتاده، افتاده بود. او هر روز را به امید کشتی نجات، ساحل را و افق را به تماشا می نشست. سرانجام خسته و نا امید، از تخته پاره ها كلبه ای ساخت تا خود را از خطرات مصون بدارد و در آن لختی بیاساید. اما هنگامی که در اولین شب آرامش در جستجوی غذا بود، از دور دید كه كلبه اش در حال سوختن است و دودی از آن به آسمان می رود. بدترین اتفاق ممكن افتاده و همه چیز از دست رفته بود. از شدت خشم و اندوه در جا خشك اش زد. فریاد زد: « خدایــــــــــــا! چطور راضی شدی با من چنین كاری بكنی؟ » صبح روز بعد با صدای بوق كشتی ای كه به ساحل نزدیك می شد از خواب پرید. كشتی ای آمده بود تا نجاتش دهد. مرد خسته، و حیران بودنجات دهندگان می گفتند: "خدا خواست که ما دیشب آن آتشی را که روشن کرده بودی ببینیم!!!

----------------------------------------------------------------------------------------
عقاب
مردی تخم عقابی پیدا کرد و آن را در لانه مرغی گذاشت. عقاب با بقیه جوجه ها از تخم بیرون آمد و با آن ها بزرگ شد. در تمام زندگیش همان کارهایی را انجام داد که مرغها می کردند؛ برای پیدا کردن کرم ها و حشرات زمین را می کند و قدقد می کرد و گاهی با دست و پا زدن بسیار، کمی در هوا پرواز می کرد. سالها گذشت و عقاب خیلی پیر شد. روزی پرنده با عظمتی را بالای سرش بر فراز آسمان ابری دید. او با شکوه تمام، با یک حرکت جزئی بالهای طلاییش برخلاف جریان شدید باد پرواز می کرد. عقاب پیر بهت زده نگاهش کرد و پرسید: این کیست؟ همسایه اش پاسخ داد: این یک عقاب است. سلطان پرندگان. او متعلق به آسمان است و ما زمینی هستیم. عقاب مثل یک مرغ زندگی کرد و مثل یک مرغ ...! زیرا فکرمی کرد یک مرغ است.

---------------------------------------------------------------------------------------
سنگ تراش
روزی، سنگتراشی که از کار خود ناراضی بود و احساس حقارت می کرد، از نزدیکی خانه بازرگـانی رد می شد. در باز بود و او خانه مجلل، باغ و نوکران بازرگان را دید و به حال خود غبطه خورد و با خود گفت: این بازرگان چقدر قدرتمند است! و آرزو کرد که مانند بازرگان باشد.
در یک لحظه، او تبدیل به بازرگانی با جاه و جلال شد. تا مدت ها فکر می کرد که از همه قدرتمند تر است، تا این که یک روز حاکم شهر از آنجا عبور کرد، او دید که همه مردم به حاکم احترام می گذارند حتی بازرگانان. مرد با خودش فکر کرد: کاش من هم یک حاکم بودم، آن وقت از همه قوی تر می شدم!
در همان لحظه، او تبدیل به حاکم مقتدر شهر شد. در حالی که روی تخت روانی نشسته بود، مردم همه به او تعظیم می کردند. احساس کرد که نور خورشید او را می آزارد و با خودش فکر کرد که خورشید چقدر قدرتمند است.
او آرزو کرد که خورشید باشد و تبدیل به خورشید شد و با تمام نیرو سعی کرد که به زمین بتابد و آن را گرم کند.
پس از مدتی ابری بزرگ و سیاه آمد و جلوی تابش او را گرفت. پس با خود اندیشید که نیروی ابر از خورشید بیشتر است، و تبدیل به ابری بزرگ شد.
کمی نگذشته بود که بادی آمد و او را به این طرف و آن طرف هل داد. این بارآرزو کرد که باد شود و تبدیل به باد شد. ولی وقتی به نزدیکی صخره سنگی رسید، دیگر قدرت تکان دادن صخره را نداشت. با خود گفت که قوی ترین چیز در دنیا، صخره سنگی است و تبدیل به سنگی بزرگ و عظیم شد.
همان طور که با غرور ایستاده بود، ناگهان صدایی شنید و احساس کرد که دارد خرد می شود. نگاهی به پایین انداخت و سنگتراشی را دید که با چکش و قلم به جان او افتاده است!

---------------------------------------------------------------------------------------
نابینا و ماه
نابينا به ماه گفت: دوستت دارم .
ــ ماه گفت: چه طوري؟ تو که نمي بيني .
ــ نابينا گفت: چون نمي بينمت دوستت دارم .
ــ ماه گفت: چرا؟
ــ نابينا گفت: اگر مي ديدمت عاشق زيباييت مي شدم ولي حالا که نمي بينمت عاشق خودت هستم.

behnam5555 07-12-2013 05:58 PM

اگه عکسی از خودتون تو اینترنت داری پاک کنید!!! ببینید با یک عکس چه کارا که نمی کنن:
 

behnam5555 07-12-2013 06:03 PM

طنز...
 
طنز...

قروقاطی

مي دوني سردره مطب جراحي پلاستيك چي نوشته؟ نوشته: «لولو تحويل ميگيريم، هلو تحويل مي دهيم!»

***دنيا را بدون زنها تصور کنيد: )بازارها خلوت )پول ها اضافه )خيابان ها ساکت )مخابرات ورشکسته

***يكي از اهالي جهنم مي ره دم در بهشت، به يكي از بهشتي ها مي گه: يه ليوان آب خنك به من بده. بهشتيه مي گه: نمي دم. جهنميه مي گه: «باشه. فردا تو هم مياي دم در جهنم، آب جوش بگيري!»
ما كه آخرش نفهميدم، ماست حق مسلم انرژي هسته ايه ، حق مسلم انرژي هسته اي ماسته، حق داريم از ماست انرژي هسته اي بگيريم، حقمونه از انرژي هسته اي ماست بگيريم، انرژيمون ماست شد يا ماستمون انرژي داره، هستمون ماست داره، ماستمون هسته داره، انرژيمون حق داره هسته دار باشه ، هسته مون حق داره انرژي باشه!

***يه مورچه داشته يه دونه برنج با خودش مي برده. بهش مي گن: اينو از كجا آوردي؟ ميگه: حــــميييييييييييييد!

***مي دوني قشنگ ترين گل دنيا چه شكليه؟ پس برو خودتو تو آينه نگاه كن!

***زيبا... جادار... مطمئن!! (دروازه ايران)

***اصفهانيه 1000 تا صلوات نذر ميكنه. براي اداي نذرش ميره وسط ورزشگاه آزادي، داد ميزنه: محمدي هاش صلوات!

*** مي دوني چرا خانوم ها كمتر فوتبال بازي مي كنند؟ چون كمتر پيدا مي شه 11 تا زن راضي بشن يه جور لباس بپوشند!

*** مي دوني سياهپوستا به شامپو بدن چي مي گن؟ مي گن مشكين تاژ!!

*** مي دوني فرق بين كچل با هوا پيما چيه؟ كچل كه فرق نداره هواپيما هم نكته انحرافيشه!

*** لحظه اي كه به دنيا اومدي گريه مي كردي و هر كسي كه اطرافت بود مي خنديد. يه جوري زندگي كن كه بعد از رفتنت تو *كسي باشي كه مي خندي و هر كسيكه اطرافته به خاطر از دست دادنت گريه كنه.

***فراموش کن آنچه را که نمی توانی بدست آوری
وبدست آور آنچه را که نمیتوانی فراموش کنی


behnam5555 07-12-2013 06:17 PM

سخن بزرگان
 

سخن بزرگان

ابوعلی سینا :
هیچ چیز در دنیا اتفاقی نیست
----------------------------------------------------------------------------------
شکسپیر :
حقیقت را همانطور که هست بپذیر
----------------------------------------------------------------------------------
سقراط :
نخستین گام برای از ميان برداشتن یک ملت ، پاک کردن حافظه آن است
----------------------------------------------------------------------------------
کوندرا :
کسیکه را که دوستش داری آزادش بگذار ، اگر قسمت تو باشد بر می گردد ، وگرنه بدان که از اول مال تو نبوده است.
----------------------------------------------------------------------------------
پوشکین :
شاید زندگی قصه ای است که کودکان از آن آگاهند که زندگی را با گریه آغاز می کنند.
----------------------------------------------------------------------------------
رابله :
اغلب آنهایی پيروز و موفق می شوند که کمتر تعریف و تمجید شنيده باشند.
----------------------------------------------------------------------------------
ناشناس :
کاش در دنیا سه چیز وجود نداشت : غرور ، عشق ، دروغ اونوقت کسی از روی غرور برای عشق دروغ نمی گفت.
----------------------------------------------------------------------------------
به خدايت نگو که چقدر مشکلاتت بزرگ است ،
به مشکلاتت بگو که چقدر خدايت بزرگ است .


behnam5555 07-12-2013 06:18 PM


sms حکیمانه

*** اگر زندگي مرگ است و مرگ هم زندگي، پس درود بر مرگ و مرگ بر زندگي.
*** بيچاره مردها: وقتي به دنيا مي يان همه حال مامانشونو مي پرسن. وقتي ازدواج مي كنن همه مي گن چه عروس خوشگلي. وقتي مي ميرن همه مي گن بيچاره زنش!
*** دوست خوب سخت به دست مي آيد، و سخت تر از دست مي رود ولي هرگز فراموش نمي شود، حتي اگر بخواهي!
*** زن ها يه تار مو را روي كت شوهرشون ميبينن، اما يه تير چراغ برق را هنگام رانندگي نميبينن!
*** تمام محبتت را به پاي دوست بريز نه تمام اعتمادت را.
*** بوش و بلر سرگرم گفت و گو بودند. يك نفر كنارشان نشست و از آنها پرسيد دارند راجع به چه موضوعي حرف مي زنند؟ جورج بوش گفت: «ما داريم جنگ جهاني سوم را طراحي مي كنيم و قصد داريم پانزده ميليون مسلمان و يك دندانپزشك را بكشيم» مرد پرسيد: «براي چي مي خواهيد يك دندانپزش را بكشيد؟» جورج بوش روي شانه بلر زد و گفت: «ديدي گفتم هيچ كس راجع به كشتن پانزده ميليون مسلمان از ما سؤال نخواهد كرد!
*** هميشه حرفي رو بزن كه بتوني بنويسيش. چيزي رو بنويس كه بتوني پاش امضا كني. چيزي رو امضا كن كه بتوني پاش بايستي!
***بخشندگي را از گل بياموز، زيرا حتي ته كفشي كه لگدمالش مي‌كند را هم خوش بو مي‌كند!
*** بهترين مرگ اينه كه جسمت بميره نه اسمت.



behnam5555 07-12-2013 06:26 PM

ضرب المثل و ترجمه
 

ضرب المثل و ترجمه


بى خبرى , خوش خبرى
No news is Best news

شتر ديدى , نديدى
You see nothing, You hear nothing


عجله كار شيطان است
Haste is from the Devil


کاچى به از هيچى
Somthing is better than nothing


گذشتها گذشته
Let bygones be bygones


مستى و راستى
There is truth in wine


نوکه اومدبه بازار كهنه شد دل آزار
Out with the old,in with the new


هر فرازى را نشيبى است
High places have their precipices


هرکه ترسید مرد ,هركه نترسيد برد
Nothing venture , nothing have


همه کاره و هیچكاره
Jack of all trades and master of none


ارزان خرى , انبان خرى
Dont buy everything that is cheap


آشپز كه دوتاشدآش يا شورميشه يا بينمك
Too many cooks spoil the broth


انگار آسمون به زمين افتاده
It is not as if the sky is falling


اندكى جمال به از بسيارى مال
Beauty opens locked doors


آدم عجول كار را دوباره ميكنه
Hasty work, Double work


آدم دانا به نشتر نزند مشت
A wise man avoids edged tools


آدم زنده زندگى مى خواد
Live and let live


آدم ترسو هزار بار مى ميره
Cowards die Many times Before Their Death


كس نخاردپشت من جزناخن انگشت من
you want a thing done,do it yourself


آب رفته به جوى باز نمى گردد
What is done can not be undone


آب از سرش گذشته
It is all up with him


آب ريخته جمع شدنى نيست
Dont cry over the spilled milk


آب در كوزه و ما تشنه لبان ميگرديم
we seek water in the sea


آدم دانا به نشتر نزند مشت
A wise man avoids edged tools


آدم زنده زندگى مى خواد
Live and let live


آدم ترسو هزار بار مى ميره
Cowards die Many times Before Their Death


كس نخاردپشت من جزناخن انگشت من
you want a thing done,do it yourself


آب رفته به جوى باز نمى گردد
What is done can not be undone


آب از سرش گذشته
It is all up with him


آب ريخته جمع شدنى نيست
Dont cry over the spilled milk


آب در كوزه و ما تشنه لبان ميگرديم
we seek water in the sea



behnam5555 07-14-2013 06:35 PM

سحر
 
سحر
من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد

همه اندیشه ام اندیشه فرداست
وجودم از تمنای تو سرشار است

زمان در بستر شب خواب وبیدار است

هوا آرام ، شب خاموش ، راه آسمان باز

خیالم چون کبوتری وحشی می کند پرواز

رود آنجا که می بافند کولی های جادو ، گیسوی شب را

همان جاها، که شب در رواق کهکشان ها عود می سوزند

همان جاها، که اخترها ، به بام قصرها ، مشعل می افروزند

همان جاها، که راهبانان معبدهای ظلمت نیل می سایند

همان جاها، که پشت پرده شب ، دختر خورشید فردا را می آرایند

همین فردای افسون ریز رویائی

همین فردا که راه خواب من بسته است

همین فردا که روی پرده پندار من بیدار است

همین فردا که ما را روز دیدار است

همین فردا که مارا روز آغوش و نوازش هاست

همین فردا ، همین فردا.......

.....من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد

زمان ، دربستر شب ، خواب و بیدار است

سیاهی تار می بندد

چراغ ماه ، لرزان ، از نسیم سرد پاییز است

دل بی تاب و بی آرام من ، از شوق لبریز است

به هر سو ، چشم من رو می کند : فرداست

سحر از ماورای ظلمت شب می زند لبخند

قناری ها سرود صبح می خوانند

.....من آنجا، چشم در راه توام . ناگاه :

ترا ، از دور می بینم که می آیی

ترا از دور می بینم که می خندی

ترا از دور می بینم که می خندی و می آیی

.....نگاهم باز حیران تو خواهد ماند

سراپا چشم خواهم شد

ترا در بازوان خویش خواهم دید

سرشک اشتیاقم شبنم گلبرگ رخسار تو خواهد شد

تنم را از شراب شعر چشمان تو خواهم شست

برایت شعر خواهم خواند

برایم شعر خواهی خواند

تبسم های شیرین ترا ، با بوسه خواهم چید

من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد

فریدون مشیری




اکنون ساعت 11:16 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)