نه فراغت نشستن نه شکیب رخت بستن
نه مقام ایستادن نه گریزگاه دارم |
اگر تو فارغی از حال دوستان یارا فراقت از تو میسر نمیشود ما را |
خوش آمد باد نوروزی به صبح از باغ پیروزی
به بوی دوستان ماند نه بوی بوستان دارد |
چو پیروزی شاهتان بشنوید
گزیتی به آذر پرستان دهید چو آگاه شد قیصر آن شاه روم که فرخ شد آن شاه و ارجاسپ شوم |
آن که دل من چو گوی در خم چوگان اوست
موقف آزادگان بر سر میدان اوست ره به در از کوی دوست نیست که بیرون برند سلسله پای جمع زلف پریشان اوست |
ای که با سلسله زلف دراز آمدهای
فرصتت باد که دیوانه نواز آمدهای |
گر دلم در عشق تو دیوانه شد عیبش مکن
بدر بی نقصان و زر بی عیب و گل بی خار نیست |
گر فوت شد سحور چه نقصان صبوح هست
از می کنند روزه گشا طالبان یار |
وه که گر من بازبینم روی یار خویش را
تا قیامت شکر گویم کردگار خویش را یار بارافتاده را در کاروان بگذاشتند بیوفا یاران که بربستند بار خویش را |
پیر میخانه چه خوش گفت به دردی کش خویش
که مگو حال دل سوخته با خامی چند |
اکنون ساعت 04:17 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)