ژاله بر لاله فرود آمده هنگام سحر
راست بر عارض گلبوی عرق کرده یار ج |
جز او که دارد آیین جود و رسم کرم
تبارک الله آن خود چه رسم و آیین است ذ |
ذوقی چنان ندارد بی دوست زندگانی دودم به سر برآمد زین آتش نهانی ق |
قله قاف جای سمیرغ است
آشیان کلاغ و کرکس نیست پ |
پیش از آن کاندر جهان باغ می و انگور بود از شراب لایزالی جان ما مخمور بود ژ |
ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب داد
وز تگرگ روح پرور مالش عناب داد ذ |
ذات نایافته از هستی بخش
کس تواند که شود هستی بخش گ |
گر هوای سخن بود به سرت
از وطن بعد از این سخن گو باز ر |
راز درون پرده ز رندان مست پرس کاین حال نیست زاهد عالی مقام را ح |
حدیث ازمطرب ومی گو وراز دهرکمترجو که کس نگشود ونگشاید به حکمت این معمار گ |
گو ناز کند بر دل مجروحم از یراک
نازش بکشم هر چه از اینبیش کند ناز خ |
خواهم شدن به میکده گریان و دادخواه
کز دست غم خلاص من آن جا مگر شود ش |
شکرانه را که چشم تو روی بتان ندید
مارا به عفو و لطف خداوندگار بخش چ |
چو ماه نو ره بیچارگان نظاره
زند به گوشه ابرو و در نقاب رود ب |
باز آمدند با تو همه بندگان تو
با عاملی و شحنگی و پهلوانیا ا |
احمد الله علی معدله السلطان
احمد شیخ اویس حسن ایلخانی و |
وه که مرا در حقت عقیده بود آنک
درحق عیسی شنیده ام ز نصارا د |
دلا غافل ز سبحاني چه حاصل
اسير نفس شيطاني چه حاصل ض |
ضامن ارزاق خلق نایب فرمان حق
اختر گردون لطف گوهر دریای کام ل |
لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است
وز پی دیدن او دادن جان کار من است غ |
غلام همت انم که زیر چرخ کبود
زهرچه رنگ تملق پذیرد آزاد است گ |
گفتم غم تو دارم گفتا غمت سرآيد
گفتم كه ماه من شو گفتا اگر برآيد ز |
ز عشرت و ز لهو بادش امتحان
به دولت و به بخت بادش التجا آ |
آن که در طرز غزل نکته به حافظ آموخت
یار شیرین سخن نادره گفتار من است پ |
پر لطافت نموده عرض هوا
در طرایف گرفته طول جبل ض |
ضمیر همدگر دانند یاران
نباشم یار صادق گر ندانم " ز " |
زال را دیده و از دیدن وی
جوش زد در سرشان ساغر می |
تخت زمرد زده است گل به چمن
راح چون لعل آتشین دریاب ت |
تنم از لعاب خامه خویش
بگرد خویشتن چون کرم پیله ه |
هزاران شکوه بر لب بود یاران را ز خوی تو |
ای دل عاشقان بدام تو صید
ما بتو مشغول و تا با عمر و زید ج |
جان من جان من فدای تو باد |
تو كيستي كه با هر تبسم تو
مثال قايق شكسته روي گردابم خ |
خر مسیح لگد زن شده است و از مستی
فسار کنده و بگسته بند پالان را ث |
ثانیه ها در پی هم میروند
نیست کسی در پی آنها رود ق |
قامتم از خمیدگی صورت چنگ شد ولی
چنگ نمیتوان زدن زلف خمیدهٔ تو را ه |
هر آن که جانب اهل خدا نگه دارد
خداش در همه حال از بلا نگه دارد ض |
ضمیر هر درخت ای جان ز هر دانه که می نوشد
شود برشاخ و برگ او نتیجه شرب او پیدا پ |
پلنگ سنگی دروازه های بسته شهرم
نگو آزاد خواهی شد که من زندانی دهرم ن |
نشسته خیل غمش در دل شکستهٔ من
درست شد همه کاری از این شکست مرا ح |
اکنون ساعت 06:25 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)