حین من و ما من چه منم
گوش بده عربده را دست منه بر دهنم ظ |
ظلم است در یکی قفس افکندن
مردار خوار و مرغ شکرخا را ی |
یا وفا یا خبر وصل تو یا مرگ رقیب
بود آیا که فلک زین دو سه کاری بکند ط |
طفل را گوشه ی گهواره جهانی است فراخ
همه آفاق ، بَرِ همت مردان قفسی است . ر |
روی بنمای و وجود خودم از یاد ببر
خرمن سوختگان را همه گو باد ببر ث |
ثمری گرندهد آه فغان خواد داد اثر گر نکند ناله دعا خواهم کرد
ع |
عکس روی تو چو در آینه جام افتاد |
طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد
در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد ع |
عاشقی پیداست از زاری دل
نیست بیماری چو بیماری دل ص |
صحن بستان ذوق بخش و صحبت یاران خوش است
وقت گل خوش باد کز وی وقت میخواران خوش است خ |
خاک سر کوی تو چون دور فتادم |
به ملازمان سلطان که رساند این دعا را
که به شکر پادشاهی ز نظر مران گدا را س |
ساقیا ساغر شراب کجاست |
ما را برآستان تو بس حق خدمتست
اي خواجه باز بين به ترحم غلام را ل |
لب شیرین تو هر دم شکر انگیزترست |
پای سروی جویباری زاری از حد برده بود
های های گریه در پای توام امد به یاد ث |
ثریا کرد با من تیغ بازی |
به خاک افتادنم روزی چرا بود
نه آخر دایه ام باد صبا بود غ |
غزل گفتی و در سفتی بیا و خوش بخوان حافظ
که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریا را ی |
یا رب آن آهوی مشکین به ختن بازرسان
وان سهی سرو خرامان به چمن بازرسان ن |
نصیحت گوش کن جانا که از جان دوستتر دارند
جوانان سعادتمند پند پیر دانا را ج |
جامی بده که باز به شادی روی شاه
پیرانه سر هوای جوانیست در سرم ب |
بده ساقی می باقی که در جنت نخواهی یافت
کنار آب رکن آباد و گلگشت مصلا را ص |
صد نامه فرستادم وآن شاهِ سواران
پیکـی ندوانید و ســلامی نفـرسـتاد س |
سر زلفت پریشانی بسی کرد، از به چنک آید
بده تا بی و بر بند و به دست من سپار او را ر |
رموز سر اناالحق چه داند آن غافل
که منجذب نشد و از جذبههای سبحانی ی |
یک بوسه دارم از لب شیرین او هوس
وز دل برون نمیرود این هوس مرا ض |
ظالم آن قومی که چشمان دوختند
زان سخنها عالمی را سوختند ط |
طبعت به طالع ما شد تند و تیز، ارنه
زین بیشتر نبودی بدمهر و بیارادت ت |
تو مرد ترانه های باد
در دل کوه پیچیدی پژواک صدایت دشت را لرزاند. کوزه ام کنار چشمه شکست و با سوزنی که خال بر گونه ام کوبیده بودی لب هایم دوخته شد م |
می بیارید و تنم را بنشانید چو شمع
پیش آن شمع و بسوزید چو ویرانه مرا خ |
خیال روی تو در هر طریق همره ماست
نسیم موی تو پیوند جان آگه ماست ک |
کم و بیش اوحدی چو اندر سر توشد
تو نیز پرسشی بکن به بیش و کمی مرا ح |
حیف باشد مه من کاینهمه از مهر جدایی
گفته بودی جگرم خون نکنی باز کجایی د |
در آبگینه اش آبی که گر قیاس کنی
ندانی آب کدامست و آبگینه کدام گ |
مشاعره با حروف انتخابی
گر جان بدهد سنگ سیه لعل نگردد
با طینت اصلی چه کند بدگهر افتاد ف |
فتنه و آشوب و خونریزی مجوی
بیش ازین از شمس تبریزی مگوی ذ |
ذوالجناح عشقش اندر زیر ران
در روش گامی به دل گامی به جان ط |
طلسمی که ضحاک سازیده بود
سرش به آسمان برفرازیده بود ب |
بود آلا و شعله اخگر آذر
و رزم آتش خدوک و جمره خرده پ |
اکنون ساعت 03:42 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)