پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر و ادبیات (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=49)
-   -   کشکول نکته ها (http://p30city.net/showthread.php?t=29575)

behnam5555 07-18-2013 11:31 PM

ایام خوش آن بود که با دوست گذر شد..
 

ایام خوش آن بود که با دوست گذر شد..


داستان زیر گرچه تکراری ولی خیلی زیبا انسان بودن و انسانی زیستن رو توصیف می کنه..
حس نوعدوستی متقابل و عشق به همنوع که می تونه جهنم آدم رو به بهشت تبدیل کنه..
.......
فردی از پروردگار درخواست کرد تا بهشت و جهنم را به او نشان دهد..
خداوند پذیرفت و او را وارد اتاقی کردکه جمعی از مردم در اطراف دیگ بزرگ غذا نشسته بودند.
همه گرسنه، ناامید و در عذاب بودند.
هرکدام قاشقی داشت که به دیگ می‌رسید ولی دسته قاشقها بلندتر از بازوی آنها بود
به‌طوری‌که نمی‌توانستندقاشق را به دهانشان برسانند.
عذاب آنها وحشتناک بود!
آنگاه خداوند فرمود:
اکنون بهشت را به تو نشان می‌دهم.
او به اتاق دیگری که درست مانند اولی بود وارد شد..
دیگ غذا... جمعی از مردم... همان قاشقهای دسته‌بلند...
ولی در آنجا همه شاد و سیر بودند!
آن مرد گفت: نمی‌فهمم!!!
چرا مردم در اینجا شادند!.. درحالی‌که در اتاق دیگر در عذابند.. با آنکه همه شرایط یکسان است؟!
خداوند تبسمی کرد و گفت: خیلی ساده است!
در اینجا هر کس با قاشقش غذا در دهان دیگری می‌گذارد!


behnam5555 07-18-2013 11:44 PM

عجاز عددی قرآن
 

اعجاز عددی قرآن


تساوی عددی و هماهنگی رقمی و تناسب در موضوعات قرآن، موضوعی است كه قدرت بشری از دریافت دقیق آن ناتوان بوده و از توضیح كامل وبیان آن در می ماند. به عنوان نمونه تعدادی از تناسبهای عددی آیات قرآن را بیان می نمائیم.

اجر

واژه(اجر: مزد): 108 بار در قرآن آمده و به همین اندازه واژه (فعل: كار) آمده است.

جزاء

كلمه(جزاء: پاداش- كیفر) 117 بار در قرآن به كار رفته و (مغفرت)334 بار. پس آمرزش دو برابر كیفر به كار رفته است!

ابلیس

در قرآن لفظ ابلیس 11 بار آمده و عیناً به همین تعداد، یعنی 11 بار، فرمان به استعاذه (پناه بردن به خدا) تكرار شده است.

آیات

واژه ( آیات: نشانه ها) 382 بار در قران آمده وبا توجه به اینكه واژه ( الناس:مردم) 241 بار و (الملائكة: فرشتگان)86 بار و (عالمین: جهانیان) 73 بار در قرآن بكار رفته، كلمه(آیات) به اندازه مجموع واژه های (ناس- ملائكه و عالمین) به كار رفته است.

ایمان

(ایمان) و مشتقات آن 811 بار در قرآن به كار رفته و لفظ (علم) و مشتقات آن 782 بار و مترادف (علم) یعنی(معرفت) با مشتقاتش 29 مرتبه در قرآن آمده است. در نتیجه (علم ) و(معرفت) و مشتقات آن دو، مجموعاً 811 بار تكرار شده اند كه مساوی با لفظ (ایمان) به كار رفته اند.

بِرّ

لفظ برّ( نیكی) و تمام مشتقاتش 20 بار در قرآن آمده كه با واژه (ثواب) و مشتقاتش برابر است.

جحیم

كلمه جحیم( دوزخ) 26 بار در قرآن تكرار شده كه برابر با لفظ عقاب (كیفر) می باشد.

حرث

واژه حرث( كشت)14 بار در قرآن آمده، و به همین اندازه واژه زراعت ( كشاورزی) به كار رفته است.

دنیا و آخرت

كلمه (دنیا) در قرآن 115 بار به كار رفته و واژه (آخرت) نیز عیناً 15 بار در قرآن آمده است.

رسل

واژه (رسل) 368 بار تكرار شده و واژه نبی 75 بار ، بشیر18 بار و نذیر 57 بار كه مجموع ارقام مذكور 518 مرتبه است. جای شگفتی است كه این عدد با تعداد مواردی كه اسامی پیامبران آمده برابراست. یعنی اسامی پیامبرن الهی ( آدم- نوح – موسی و...) نیز 518 بار در قرآن به كار رفته است.

صیام

واژه (صیام: روزه) و (صبر: شكیبایی) و (درجات: بیمناكی) و (شفقت: مهربانی) هر كدام 14 بار در قرآن آمده است.

عقل

كلمه (عقل) و مشتقاتش 83 بار در قرآن آمده و با موارد به كار رفته واژه (نور) در قرآن برابر است .

محبت

واژه (محبت ) و مشتقاتش 83 بار در قرآن آمده كه به همین تعداد واژه ( طاعت : فرمانبرداری ) در آیات وجود دارد .

لسان

كلمه ( لسان: زبان) 25 بار در قرآن آمده است كه با تعداد ( موعظه: پند و اندرز) برابر است.
مطالب فوق برگرفته از كتاب (اعجازعددی قرآن) متعلق به عبدالرزاق نوفل می باشد.

منبع:http://www.tebyan.net

behnam5555 07-19-2013 01:14 PM


به حکیم ارد بزرگ گفتند : ایرانیان را چگونه دیدید ؟
فرمود : بزرگانی در درون چراغ جادو !
گفتند : چراغ جادو ؟!
فرمود : آری ... ایران سرزمین بزرگان است و هزار افسوس که بیشتر این بزرگان ، در درون چراغ جادو ، خویش را در بند کرده و دلخوش به زندگی در سختی و غم هستند
گفتند : حکیم در این میانه ، کار شما چیست ؟
فرمود : به هزار گونه سخن ، دستان اندیشه ام را ، بر چراغ های آنان می کشم تا از آن برون آمده و خود را باز یابند و برای آبادی و شادی این سرزمین بکوشند ...

behnam5555 07-19-2013 01:18 PM

پیرمرد وفادار
 

پیرمرد وفادار

پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد...در راه با یک ماشین تصادف کرد و اسیب دید.عابرانی که رد می شدند به سرعت او را به اولین در مانگاه رساندند.پرستاران ابتدا زخم های پیرمرد را پانسمان کردند.سپس به او گفتند: ((باید ازت عکسبرداری بشه تا مطمئن بشیم جائی از بدنت اسیب ندیده)) پیرمرد غمگین شد،گفت عجله دارد و نیازی به عکس برداری نیست . پرستاران از او دلیل عجله اش را پرسیدند.پیرمرد گفت:همسرم در خانه سالمندان است.هر روز صبح به انجا می روم و صبحانه را با او می خورم.نمی خواهم دیر شود!پرستاری به او گفت:خودمان به او خبر می دهیم.پیرمرد با اندوه گفت: خیلی متاسفم،او الزایمر دارد. چیزی را متوجه نخواهد شد! حتی مرا نمی شناسد!! پرستار با حیرت گفت:وقتی نمیداند شما چه کسی هستید،چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او می روید؟
پیرمرد با صدایی گرفته،به ارامی گفت: اما من که می دانم او چه کسی است

behnam5555 07-19-2013 01:20 PM



در مهد کودکهای ایران 9 صندلی میذارن و به 10 بچه میگن هر کی نتونه سریع برای خودش یه جا بگیره گرگه و .... ادامه بازی. بچه ها هم همدیگر رو هل میدن تا خودشون بتونن روی صندلی بشینن.

با این بازی ما از بچگی به کودکان خود آموزش میدیم که هرکی باید به فکر خودش باشه.
در مهد کودکهای ژاپن 9 صندلی میذارن و به 10 بچه میگن اگه یکی روی صندلی جا نشه همه باختین. لذا بچه ها نهایت سعی خودشونو میکنن و همدیگر رو طوری بغل میکنن که کل تیم 10 نفره روی 9 تا صندلی جا بشن و کسی بی صندلی نمونه. بعد 10 نفر روی 8 صندلی، بعد 10 نفر روی 7 صندلی و همینطور تا آخر.
با این بازی اونا به بچه هاشون فرهنگ همدلی و کمک به همدیگر رو یاد میدن.

behnam5555 07-19-2013 01:58 PM

تاجری در روستای فشتم مقدار زیادی محصول کشاورزی خرید و می خواست با ماشین اش کالایش را به انبار منتقل کند. در راه از پسری پرسید تا جاده چقدر راه است.پسر جواب داد اگر آرام بروید حدود ده دقیقه کافی است. اما اگر با سرعت بروید نیم ساعت و یا شاید بیشتر. تاجر از این تضاد در جواب پسر ناراحت شد و به او بد و بیراه گفت و به سرعت خودرو را به جلو راند اما پنجاه متر بیشتر نرفته بود که چرخ ماشین به سنگی برخورد کرد و با تکان خوردن ماشین همه محصولها به زمین ریخت.
تاجر وقت زیادی برای جمع کردن محصول ریخته شده صرف کرد و هنگامی که خسته و کوفته به سمت خودرواش بر می گشت یاد حرف های پسر افتاد و وقتی منظور او را فهمید بقیه راه را آرام و با احتیاط طی کرد.

behnam5555 07-19-2013 06:27 PM


يكي از پيران دنبا ديده تعريف مي كرد كه در زمان هاي قديم شايد حدود شصت يا هفتاد سال پيش، كه راهها و وسايل نقليه امروزي وجود نداشته است، يكي از ارامنه ساكن روستاهاي فريدن به نام وارتان در فصل زمستان و سرما براي كاري به خوانسار كه در 35 كيلومتري داران مركز شهرستان فريدن قرار دارد مي رود، و براي بازگشت، در ابتداي شب به نزديكي روستايي در مسير خود مي رسد. اين شهروند ارمني به دليل كج فهمي هاي عوامانه كه در بين برخي مردم رواج داشته است از رفتن به روستا و پناه جستن به اهالي از سرما و يخبندان شب هاي بسيار سرد زمستان منطقه خودداري مي كند و براي مقابله با سرماي بسيار سخت اين منطقه كوهستاني، سنگ نسبتاً درشت و گردي را پيدا كرده و براي اينكه در سرما يخ نزند دائم اين سنگ بزرگ را از يك سمت به سمتي ديگر و برعكس روي زمين غلت مي داده است. با اين كار توانسته بدن خود را گرم نگاه دارد و آن شب يخبندان را به سلامت صبح كند.
آن پير دنيا ديده مي گفت كه، آن سنگ تا مدت ها بعد نيز در همان مكان بوده و به نام سنگ وارتان معروف شده بود. به طوري كه برخي مسافرين مي گفتند در مسيرمان به داران يا خوانسار سنگ وارتان را ديديم يا كنار آن استراحت كرديم.
اين ماجراي واقعي كه در حدود شصت، هفتاد سال قبل اتفاق افتاده است، علاوه بر اين كه، چاره انديشي مبتكرانه و استقامت تحسين برانگيز اين شهروند ارمني ما ايرانيان را نشان مي دهد، حكايتي تامل برانگيز را نيز با خود به همراه دارد. اين كه شخصي، ترجيح دهد براي جان به در بردن از سرماي كشنده زمستان، تا صبح سنگي را به اين سو و آن سو غلت دهد، فقط به خاطر برداشت هاي نادرست از دين كه در باور برخي مردم آن زمان بوده است و اين كه احساس مي كرده مردمي كه هم كيش او نيستند، او را نپذيرند.
خوشبختانه امروزه ديگر نه تنها در منطقه ما بلكه در سرتاسر اين مرز و بوم چنين تفكري وجود ندارد و مردم در همه زندگي خود حاضر نيستند حتي لحظه اي به چنين تفكري بيانديشند.
برداشت نادرست از دين اين گونه مي تواند در جامعه تضاد و شكاف ايجاد كند. چيزي كه متاسفانه امروزه در بسياري از جوامع بشري و در برخي كشورها شاهد آن هستيم و مرتب مي شنويم كه افراطيون از هر دين و مسلكي چگونه جامعه خود را قرباني كج فهمي هاي خود مي كنند.

behnam5555 07-19-2013 06:40 PM

عکس هایی بسیار زیبا از دشت لاله های واژگون دره بید
 


لاله های واژگون ( دره بید )

کوهستانی با منظره ای بسیار زیبا از لاله های واژگون هر ساله در اردیبهشت ماه در کوههای مجاور روستای دره بید از روستاهای فریدن چشم اندازی بدیع ایجاد می کند. اگر فرصتی داشتید حتماً به تماشای لاله های واژگون بروید.

http://s4.picofile.com/file/7765099993/001.jpg

http://s4.picofile.com/file/7765100214/002.jpg

http://s4.picofile.com/file/7765100642/003.jpg

http://s4.picofile.com/file/7765100749/004.jpg

http://s4.picofile.com/file/7765101498/005.jpg

http://s4.picofile.com/file/7765101933/006.jpg

http://s4.picofile.com/file/7765102040/007.jpg


http://s4.picofile.com/file/7765102789/009.jpg

http://s4.picofile.com/file/7765102903/010.jpg

http://s4.picofile.com/file/7765103010/011.jpg

http://s4.picofile.com/file/7765103331/012.jpg

http://s4.picofile.com/file/7765103545/013.jpg

http://s4.picofile.com/file/7765103759/014.jpg

http://s4.picofile.com/file/7765103973/015.jpg

http://s4.picofile.com/file/7765104080/016.jpg

http://s4.picofile.com/file/7765104408/017.jpg

http://s4.picofile.com/file/7765104943/018.jpg

http://s4.picofile.com/file/7765105157/019.jpg

http://s4.picofile.com/file/7765105478/020.jpg

http://s4.picofile.com/file/7765105913/021.jpg

http://s4.picofile.com/file/7765106555/022.jpg

http://s4.picofile.com/file/7765106769/023.jpg

http://s4.picofile.com/file/7765107090/024.jpg

http://s4.picofile.com/file/7765107204/025.jpg

http://s4.picofile.com/file/7765107418/026.jpg

http://s4.picofile.com/file/7765107632/027.jpg

http://s4.picofile.com/file/7765108167/028.jpg

منبع : روزگاران

behnam5555 07-19-2013 06:50 PM

نجار پیری خود را برای بازنشسته شدن آماده میکرد . یک روز او با صاحب کار خود موضوع را درمیان گذاشت .
پس از روزهای طولانی و کار کردن و زحمت کشیدن ، حالا او به استراحت نیاز داشت و برای پیدا کردن زمان این استراحت میخواست تا او را از کار بازنشسته کنند .
صاحب کار او بسیار ناراحت شد و سعی کرد او را منصرف
کند، اما نجار بر حرفش و تصمیمی که گرفته بود پافشاری کرد .
سرانجام صاحب کار درحالی که با تأسف با این درخواست موافقت میکرد ، از او خواست تا به عنوان آخرین کار ، ساخت خانه ای را به عهده بگیرد .


نجار در حالت رودربایستی ، پذیرفت درحالیکه دلش چندان به این کار راضی نبود . پذیرفتن ساخت این خانه برخلاف میل باطنی او صورت گرفته بود . برای همین به سرعت مواد اولیه نامرغوبی تهیه کرد و به سرعت و بی دقتی ، به ساختن خانه مشغول شد و به زودی و به خاطر رسیدن به استراحت ، کار را تمام کرد .
او صاحب کار را از اتمام کار باخبر کرد . صاحب
کار برای دریافت کلید این آخرین کار به آنجا آمد .
زمان تحویل کلید ، صاحب
کار آن را به نجار بازگرداند و گفت: این خانه هدیه ایست از طرف من به تو به خاطر سالهای همکاری!
نجار ، یکه خورد و بسیار شرمنده شد .
در واقع اگر او میدانست که خودش قرار است در این خانه ساکن شود ، لوازم و مصالح بهتری برای ساخت آن بکار
می برد و تمام مهارتی که در کار داشت برای ساخت آن بکار می برد . یعنی کار را به صورت دیگری پیش میبرد .
این داستان ماست .
ما زندگیمان را میسازیم . هر روز میگذرد . گاهی ما کمترین توجهی به آنچه که میسازیم نداریم ، پس در اثر یک شوک و اتفاق غیرمترقبه میفهمیم که مجبوریم در همین ساخته ها زندگی کنیم . اگر چنین تصوریداشته باشید ، تمام سعی خود را برای ایمن کردن شرایط زندگی خود میکنیم . فرصت ها از دست می روند و گاهی بازسازی آنچهساخته
ایم ، ممکن نیست .
شما نجار زندگی خود هستید
و روزها ، چکشی هستند که بر یک میخ از زندگی شما کوبیده میشود . یک تخته در آن جای میگیرد و یک دیوار برپا میشود .
مراقب سلامتی خانه ای که برای زندگی خود
می سازید باشید.


behnam5555 07-19-2013 06:54 PM

جملات الهام بخش...
 

جملات الهام بخش...

قدر چیزهای خوب را در زندگیتان بدانید. و بخاطر اوقاتی که با عزیزانتان دارید سپاسگزار باشید. زمان بیشتری را با خانواده و دوستانتان سپری کنید. ارزش چیزهای ساده را در زندگی بفهمید و گرفتار مادیات نشوید. ساده زندگی کنید، خودتان باشید و خوشبخت.




























اکنون ساعت 12:22 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)