؟؟
یا رب از دل مشرق نور هدایت کن مرا از فروغ عشق، خورشید قیامت کن مرا ن |
نوبه زهد فروشان گرانجان بگذشت
وقت رندی و طرب کردن رندان پیداست هـ |
هر کس رسید از تو به مقصود و این گدا
محروم از عطای تو، این نیز بگذرد و |
وقت را غنیمت دان آن قدر که بتوانی
حاصل از حیات ای جان این دم است تا دانی ل |
لشکر حلم تو ای کشتی توفیق کجاست
که در این بحر کرم غرق گناه آمده ایم ق |
قاصد منزل سلمی که سلامت بادش
چه شود گر به سلامی دل ما شاد کند د |
دل که ز جان سیر گشت خون جگر میخورد
بر سر خوان غمت باز به مهمانی است ب |
بی شاخ عیش لذیذت گرفته بار
وز بیخ کشت عمر حشودت حصید باد ی |
یکی را داد بخشش تا رساند
یکی را کرد ممسک تا ستاند چ |
چه تازه داري؟ بخوان خدا را، دلم گرفته، دلم گرفته ! كه از سرودم رميده شادي، كه در گلويم شكسته آوا ! ت |
ترسا بچه ئی ناگه بر کف می گلناری
از صومعه باز آمد سرمست به عیاری ج |
جمع و شمع خویش را بر هم مزن
دشمنان را دور کنشادان مکن // ر |
روی تو مگر آینه لطف الهیست
حقا که چنین است و در این روی و ریا نیست ح |
حال دل با تو گفتنم هوس است خبر دل شنفتنم هوس است طمع خام بین که قصه فاش از رقیبان نهفتنم هوس است // ... |
یا رب چه شاهدی تو کز غیرت محبت
بیگانه کردی از هم، یاران آشنا را ب |
بوي جوي موليان آيد همي
بوي يار مهربان آيد همي // م |
من از خاک درش صبح قیامت دم نخواهم زد
که ترسم رخنهها در قصر حورالعین شود پیدا گ |
گرد لبت بنفشه از آن تازه و تر است
کآب حیات می خورد از جویبار حسن ش |
شکوه آصفی و اسب باد و منطق طیر
به باد رفت و از او خواجه هیچ طرف نبست س |
سرود مجلس جمشید گفته اند این بود
که جام باده بیاور که جم نخواهد ماند ر |
روی خوبت آیتی از لطف بر ما کشف کرد
زان زمان جز لطف و خوبی نیست در تفسیر ما س |
سوی آن جهان نردبان این جهان است
به سر بر شدن باید این نردبان را ه |
همای اوج سعادت به دام ما افتد
اگر تو را گذری بر مقام ما افتد ز |
ز دنیا زیانت ز دین سود کردی
اگر خوارگیری به دین سوزیان را ب |
بر رخ ساقی پری پیکر
همچو حافظ بنوش باده ناب ر |
روزی به پر طاعت از این گنبد بلند
بیرون پریده گیر چون مرغ بپر مرا پ |
پیش از آن کاندر جهان باغ می و انگور بود از شراب لایزالی جان ما مخمور بود ث |
ثوابت جمله حیران ایستاده
چو محکومان به هنگام زلیفن ن |
نصیحت گوش کن جانا که از جان دوستتر دارند
جوانان سعادتمند پند پیر دانا را غ |
غار جهان گرچه تنگ و تار شدهاست
عقل بسنده است یار غار مرا ش |
شايد او رمز نگاهم را به خود تعبير كرد
كز لبش باعطر مستي آوري اين گل شكفت ن |
ناصحم گفت كه جز غم چه هــــــنر دارد عشق
برو اي خواجه عاقل ، هنري بهتر از اين |
محمدجان حروف يادت رفت انتخاب كني!
منم من، ميهمان هر شبت، لولي وش مغموم منم من، سنگ تيپاخورده ي رنجور ص |
صبا به تهنیت پیر می فروش آمد
که موسم طرب و عیش و ناز و نوش آمد ژ |
ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب داد
وز تگرگ روح پرور مالش عناب داد پ |
پیر پیمانه کش من که روانش خوش باد
گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان ف |
فرامرز اکنون بشد سوی او
که بیند یکی شاد دل روی او ض |
ضمیر هر درخت ای جان ز هر دانه که می نوشد
شود برشاخ و برگ او نتیجه شرب او پیدا س |
سار الحان ثمانی ساخت بطلیموس وار
کبک در صحرا نواها از رباب انداخته ق |
قسم به حشمت و جاه و جلال شاه شجاع
که نیست با کسم از بهر مال و جاه نزاع ع |
اکنون ساعت 05:23 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)