رونقی بی گل خندان به چمن بازنماند
یارب آن نوگل خندان به چمن بازرسان از غم غربتش آزرده خدایا مپسند آن سفرکرده ما را به وطن بازرسان |
هر آن کاو خاطر مجموع و یاز نازنین دارد
سعادت همدم او گشت و دولت همنشین دارد |
ز خوف هجرم ایمن کن اگر امید آن داری
که از چشم بد اندیشان خدایت در امان دارد |
دانی که روشناس عشق است آن کو
بر چهره جانان چراغ شب ها دارد |
سحر بلبل حکایت با صبا کرد
که عشق روی گل با ما چه ها کرد |
ن
بهار آمد که بازم گل به باغ و بوستان خواند به گوشم ناله بلبل هزاران داستان خواند به مرغان بهاری گو که این مرغ خزان دیده دگر سازش غم انگیز است و آواز خزان خواند |
من آن شکل صنوبر را ز باغ دیده بر کندم
که هر گل کز غمش بشکفت محنت بار می آورد |
سنگ را به خاطر زیباییش
گل را به خاطره بویش وتو را به خاطر ه وجودت دوست دارم |
ای گل خوش بوی اگر صد قرن بازآید بهار
مثل من دیگر نبینی بلبل خوشگوی را |
غنیمت دان و می خور در گلستان
که گل تا هفته دیگر نباشد |
اکنون ساعت 05:10 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)