می نوش که عمر جاودانی این است
خود حاصل از دور جوانی این است ج |
جانم بگیر و صحبت جانانه ام ببخش
کز جان شکیب هست و زجانان شکیب نیست // ف |
فطرت وفلسفه هستی من سوختن است
ازمن اسایش وارامش بیهوده مخواه |
حروف انتخابی یادت رفت که بزاری با ت میکم
توانا بود هر که دانا بود ز دانش دل پیر برنا بود پ |
پر پروانه شکستن هنر انسان نيست گر شکستيم ز غفلت ، من و مايي نکنيم ث |
ثواب روزه و حج قبول آن کس برد
که خاک میکده عشق را زیارت کرد ج |
جان به شکرانه کنم صرف گران دانه در
صدف سینه حافظ بود آرامگهش ی |
یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد
آنکه یوسف به زر ناسره بفروخته بود // ز |
ز بیم غارت عشقش دل پرخون رها کردم
ولی میریخت خون و ره بدان هنجار میآورد س |
سودای دلم قسمت هر بی سر وپا نیست
خوش باش که یک لحظه دلم از تو جدا نیست ص |
اکنون ساعت 05:27 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)