من جهد هميکنم قضا ميگويد
بيرون ز کفايت تو کاري دگراست |
من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید
قفسم برده به باغی ودلم شاد کنید |
باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است
شمشاد خانه پرور ما از که کمتر است |
حاجت گه جمله جهان اوست
محراب زمین وآسمان اوست |
زمين گشت روشن تر از آسمان
جهاني خروشان و آتش دمان |
روشن از پرتو رويت نظري نيست که نيست
منت خاک درت بر بصري نيست که نيست |
نقطه خال تو بر لوح بصر نتوان زد
مگر از مردمک دیده مدادی طلبیم |
در خم زلف تو آن خال سيه داني چيست
نقطه دوده که در حلقه جيم افتادست |
دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود
تا دل شب سخن از سلسله موی تو بود |
محتاج قصه نيست گرت قصد خون ماست
چون رخت از آن توست به يغما چه حاجت است |
اکنون ساعت 12:21 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)