پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره واژه ای (http://p30city.net/showthread.php?t=3981)

Nur3 08-03-2009 10:23 AM

من ترك عشق و شاهد و ساغر نمي كنم

صـــد بــار توبــه كــردم و ديــگر نمي كنـم

NeGin 08-03-2009 06:46 PM

وقت طرب خوش یافتم آن دلبر طناز را
ساقی بیار آن جام می مطرب بزن آن ساز را
امشب که بزم عارفان از شمع رویت روشنست
آهسته تا نبود خبر رندان شاهدباز را

Nur3 08-03-2009 07:00 PM

ســــاقي بنـور بــاده بر افــروز جام ما

مطرب بگو كه كار جهان شد به كام ما

NeGin 08-03-2009 07:33 PM

ساقیا دل شد پر از تیمار پر کن جام را
بر کف ما نه سه باده گردش اجرام را
تا زمانی بی زمانه جام می بر کف نهیم
بشکنیم اندر زمانه گردش ایام را

ساقي 08-03-2009 08:14 PM

زهی پیاله که در چشم سر همی​ناید

ز دست ساقی معنی تو هم بنوش هلا


....

Nur3 08-03-2009 08:39 PM


ساقي بيا كه يار ز پرده بر گرفت

كار چــراغ خلـوتيان باز در گرفت

NeGin 08-03-2009 11:07 PM

مرد بی حاصل نیابد یار با تحصیل را
جان ابراهیم باید عشق اسماعیل را
گر هزاران جان لبش را هدیه آرم گوی
نزد عیسا تحفه چون آری همی انجیل را


دانه کولانه 08-03-2009 11:15 PM

یکی از شعرای قشنگ حافظ که شجریان خیلی قشنگ میخونه س
جالب اینکه سولینا در پست ماقبل اخر ازش استفاده کرده


بار غمی که خاطر ما خسته کرده بود

عیسی دمی خدا بفرستاد و برگرفت


قشنگ نیست ؟

NeGin 08-03-2009 11:21 PM

بگذار سر به سینه ی من تا بگویمت:
اندوه چیست، عشق کدام است، غم کجاست؟
بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان
عمری است در هوای تو از آشیان جداست


دانه کولانه 08-03-2009 11:24 PM

ظلم ظالم، جور صياد
آشيانم داده بر باد
اي خدا، اي فلک، اي طبيعت
شام تاريک ما را سحر کن

Nur3 08-03-2009 11:26 PM

تو با خداي خود انداز كار و دل خوش دار

كه رحــم اگــر نكنــد مــدعي خــدا بكند

NeGin 08-04-2009 12:03 PM

هر روز که رفت کار دل مشکل شد
وز سیل سرشک خاک عالم گِل شد
در سینۀ تنگ من خداوند بزرگ
آتشکده ای ساخت که نامش دل شد

ساقي 08-04-2009 12:59 PM

دل چو دانه ما مثال آسیا
آسیا کی داند این گردش چرا
تن چو سنگ و آب او اندیشه​ها
سنگ گوید آب داند ماجرا


..

NeGin 08-04-2009 04:13 PM

بر مردم نا اهل، زبان باز مکن
بیگانه به سرّ عشق همراز مکن

تا تشنه نبینی سخن از آب مگو
تا سمع نیابی سخن آغاز مکن

Nur3 08-04-2009 11:16 PM


راهي است راه عشق كه هيچش كناره نيست

آنجـــــا جـــز آنكه جــان ســـپارند چــاره نيست

mary.f 08-05-2009 06:51 AM

مرا عهدی است با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم

Nur3 08-05-2009 08:55 AM

هـوا خواه تــوام جــانا و مي دانـم كه مي داني

كه هم ناديده مي بيني و هم ننوشته ميخواني

ساقي 08-07-2009 05:01 PM

از بهر خدا بنگر در روی چو زر جانا
هر جا که روی ما را با خویش ببر جانا
چون در دل ما آیی تو دامن خود برکش
تا جامه نیالایی از خون جگر جانا
ای ماه برآ آخر بر کوری مه رویان
ابری سیه اندرکش در روی قمر جانا




..

مرد تنهای شب 08-07-2009 05:12 PM

هرشب گویم که فردا ترک این سودا کنم.......بازچون فردا اید امروز را نیز فردا کنم
چون از روز نخستین سودایت در سر است......پس همان بهتر که سر در این سودا کنم

Nur3 08-08-2009 12:31 AM


مي فكن بر صف رندان نظري بهتر از اين

بر در ميـكده مي كن گذري بهتــــر از اين

NeGin 08-10-2009 05:23 PM

باز بر عشاق صوفی طبع صافی جان گمار
آن دو صف جادوی شوخ دلبر جان دوز را

دانه کولانه 08-10-2009 11:47 PM

بسیار سفر باید تا پخته شود خامی
صوفی نشود صافی تا درنکشد جامی


صوفی چگونه گردد گرد شراب صافی
گنجشک را نگنجد عنقا در آشیانه
دیوانگان نترسند از صولت قیامت
بشکیبد اسب چوبین از سیف و تازیانه
صوفی و کنج خلوت سعدی و طرف صحرا
صاحب هنر نگیرد بر بی هنر بهانه

دستان شجریان....

Nur3 08-11-2009 09:11 AM


نقد صوفي نه همه صافي بي غش باشد

اي بـسا خرقـه كه مستـوجب آتـش باشد

sare 08-14-2009 08:21 PM

برگريه ام مخند، به سوزم نگاه كن
شمعم كه اشك ريزم و اتش به پا كنم

aahang 08-14-2009 09:59 PM

در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع
شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع
شبروم خوابم نمی آید به چشم غم پرست
بس که سیل آتشین از دیده می رانم چو شمع.

ساقي 08-18-2009 12:46 AM

شمع جهان دوش نبد نور تو در حلقه ما
 
شمع جهان دوش نبد نور تو در حلقه ما
راست بگو شمع رخت دوش کجا بود کجا
سوی دل ما بنگر کز هوس دیدن تو
دولت آن جا که در او حسن تو بگشاد قبا


{پپوله}

Nur3 08-18-2009 08:56 AM


اي دل دگر از آن چاه ز نخدان بدر آيي

هـر جا كه روي زود پشيمـان بدر آيي



ساقي 08-22-2009 01:53 PM

بلبلی بی​دل نوایی می​زند
 
بلبلی بی​دل نوایی می​زند
بادپیمایی هوایی می​زند
کس نمی​بینم ز بیرون سرای
و اندرونم مرحبایی می​زند
آتشی دارم که می​سوزد وجود
چون بر او باد صبایی می​زند


{پپوله}

deltang 08-22-2009 02:14 PM

بلبلي گوشه ي ويرونه ميخوند براي يار

بعد مدت ها كنار بابا بگرفته قرار

Nur3 08-23-2009 05:38 PM

خوش است خلوت اگر يــــار يار من باشد

نه مــن بسوزم و او شــمع انجــمن باشد

deltang 08-23-2009 05:53 PM

خوشا دردي كه درمانش تو باشي

خوشا راهي كه پايانش تو باشي

soha_yt 08-25-2009 10:57 AM

درد این آتش جانسوز نگفتن تا کی؟
سوختم سوختم این راز نهفتن تا کی؟

abadani 08-25-2009 12:55 PM

حاصل عمرم سه سخن بيش نيست
خام بدم پخته شدم سوختم

deltang 08-25-2009 01:01 PM

داستان عمر ما را گر بخواهي از نخست

روز در حسرت و شب به حيراني گذشت

ساقي 08-25-2009 08:38 PM

من پری زاده​ام و خواب ندانم که کجا است
چونک شب گشت نخسپند که شب نوبت ما است


...

deltang 08-25-2009 08:45 PM

شب بود

ماه پشت ابر بود

به آسمان خيره شدم

آسمان پر از ستاره بود

soha_yt 08-26-2009 08:14 AM

آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه فال به نام من دیوانه زدند

abadani 08-26-2009 08:30 AM

ديوانه عشقت اي پري روي
عاقل نشود به هيچ بندي
سعدي

soha_yt 08-26-2009 08:45 AM

آن یار کزو خانه ما جای پری بود
سرتا قدمش چون پری از عیب بری بود

بابا علی 08-30-2009 07:38 AM

در جام جهان چو تلخ و شیرین به هم است
این از لب یار خواه و آن از لب جام


اکنون ساعت 04:29 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)