مرا چشمی است خون افشان زدست آن کمان ابرو
جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو ج |
مرا دردیست اندر جان اگر گویم جهان سوزد
اگر پنهان کنم ترسم که مغز و استخوان سوزد گ |
جمالت معجز حسنست لیکن
حدیث غمزه ات سحر مبین است گ |
گوش بگشای که بلبل به فغان می گوید
خواجه تقصیر مفرما گل توفیق ببوی ت |
تیمار غریبان اثر ذکر جمیل است
جانا مگر این قاعده در شهر شما نیست پ |
باد صبحی به هوایت ز گلستان برخاست
که تو خوشتر ز گل و تازه تر از نسرینی ش |
شاه نشین چشم من تکیه گه خیال توست
جای دعاست شاه من بی تو مباد جای تو د |
دلم ز نازکی خود شکست در غم عشق
وگرنه از تــو نـیــایـد که دل شـکن باشی // ت |
تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی ا |
از آن در ابروی خوبــان نظر پیوسته میدارم
که در ابروی هر مَهرو نمی بینم جز ابرویش // ن |
اکنون ساعت 12:23 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)