گفتم اندر محنت و خواری مرا چون ببینی نیز نگذاری مرا // ش |
شوخی نرگس نگر که پیش تو بشکفت
چشم دریده ادب نگاه ندارد ت |
تا آفتاب روی تو مشکین نقاب بست جان را شب اندر آمد و دل در عذاب بست // ب |
برزخ ساقی پری پیکر
همچو حافظ بنوش باده ناب ا |
او چو سلطان به زیر پرده نشست دل تنها چو پاسبان برخاست // ز |
زان روی که از شعاع نور رخ تو
خورشید منیر و ماه تابنده شدهست س |
ساقیا توبه شکستم، جرعهای می ده به دستم من ز می ننگی ندارم، میپرستم میپرستم // ... |
خوابم بشد از دیده در این فکر جگر سوز
کآغوش که شد منزل آسایش و خوابت ج |
جهانی جان چو پروانه از آن است
که آن ترسا بچه شمع جهان است // ح |
حافظ چه شد ار عاشق و رند است و نظر باز
بس طور عجب لازم ایام شبابست گ |
گر می فروش حاجت رندان روا کند ایزد گنه ببخشد و دفع بلا کند // ن |
نصیحتی کنمت یاد گیر و در عمل ار
که این حدیث ز پیر طریقتم یاد است ر |
ره عشاق راهی بیکنار است ازین ره دور اگر جانت به کار است وگر سیری ز جان در باز جان را که یک جان را عوض آنجا هزار است // د |
در ازل بست دلم با سر زلف پیوند
تا ابد سر نکشد و ز سر پیمان نرود // |
ما را که درد عشق و بلای خمار کشت یا وصل دوست یا می صافی دوا کند // ا |
از آغاز باید که دانی درست
سر مایهٔ گوهران از نخست گ |
گفتم گره نگشوده ام زان طره تا من بوده ام
گفتا منش فرموده ام تا با تو طراری کند ط |
طبع سناییت را توسنی اندر سرست
رایض او تا تویی توسن او رام تست م |
معشوق چون نقاب ز رخ در نمی کشد
هرکس حکایتی به تصور چرا کنند ا |
ای باد اگر به گلشن احباب بگذری
زنهار عرضه ده بر جانان پیام ما ک |
کدام آهن دلش آموخت این آیین عیاری
کز اول چون برون آمد ره شب زنده داران زد ع |
عمرتان باد و مراد ای ساقیان بزم جم
گر چه جام ما نشد پرمی به دوران شما ص |
صبح بر شب شتاب میآرد شب سر اندر نقاب میآرد گریهٔ شمع وقت خندهٔ صبح مست را در عذاب میآرد // م |
مرحبا مرحبا برای هلالا
آسمان را نمای کل کمالا ج |
جهان از باد نوروزی جوان شد زهی زیبا که این ساعت جهان شد // ... |
تا در ره پیری به چه آیین روی ای دل
باری به غلط صرف شد ایام شبابت ی |
یارب چه آفتابی کانجا که پرتو توست هم و هم تیره گردد هم فهم ابتر آید // ز |
زان پیش که فارغ شوم از کار جهان |
قطع کردم سخن تمام نگفت
راحت عاشقان ز کم گوییست ق |
قد تو به آزادی بر سرو چمن خندد خط تو به سرسبزی بر مشک ختن خندد // گ |
گر همسفر عشق شدی مرد سفر باش
هم منتظر حادثه هم فکر خطر باش ی |
یارب چه کسی که در دو عالم کس قیمت عشق تو ندانست // ب |
بی گفت و گوی زلف تو دل را همیکشد
با زلف دلکش تو که را روی گفت و گوست ا |
تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت. |
از درش گردی که آرد باد صبح سرمهٔ چشم جهانبین من است // ... |
یا رب آن شاهوش ماه رخ زهره جبین
در یکتای که و گوهر یک دانه کیست /// |
//آقا من یادم رفت حرفو بگم! شما یادتون نره!
تو مو می بینی و مجنون پیچش مو ////و |
وگرنه پایه عزت از آن بلندتر است
که روزگار بر او حرف امتحان گیرد // ش |
شراب عشق روی خرمت کرد
بسان نرگس تو مست ما را غ |
شب است و در سکوت شب نشسته ام به خاظرت // ک |
اکنون ساعت 03:31 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)