کاش رخ من بدی خاک کف پای تو
بوسه مگر دادمی من کف پای ترا ل باید با غ می نوشتی;) |
لعلت از شهد و شکر نیکوتر است رویت از شمس و قمر نیکوتر است // ه |
هر چه بیدادست بر ما ریز کاندر کوی داد
ما به جان پذرفتهایم از زلف تو بیداد را ج |
جانا حدیث حسنت در داستان نگنجد رمزی ز راز عشقت در صد زبان نگنجد // خ |
خویشتن بینان ز حسنت لافگاهی ساختند
هین ببند از غمزه درها کوی عشق آباد را و |
وصال او ز عمر جاودان به خداوندا مرا آن ده که آن به // ف |
فتنه را در عالم آشوب و شور
با سر زلفین تو اسرارها پ |
پیر ما وقت سحر بیدار شد از در مسجد بر خمار شد از میان حلقهٔ مردان دین در میان حلقهٔ زنار شد // چ |
چنگ وار آهنگ برکش راه مست انگیز را
راه مست انگیز بر زن مست بیگه خیز را ت |
تا خطت آمد به شبرنگی پدید فتنه شد از چند فرسنگی پدید // ر |
روزها چون عمر بد خواه تو کوتاهی گرفت
پارهای از زلف کم کن مایهای ده روز را ش |
شیفتهٔ حلقهٔ گوش توام سوختهٔ چشمهٔ نوش توام // س |
سیل سرشک ما ز دلش کین به درنبرد
در سنگ خاره قطره باران اثر نکرد د |
سد حیف از محبت بیش از قیاس ما
با بیوفای حق وفا ناشناس ما ر |
رو بر رهش نهادم و بر من گذر نکرد
صد لطف چشم داشتم و یک نظر نکرد ح |
حسن تو رونق جهان بشکست عشق روی تو پشت جان بشکست // ... |
آنچه بتگر کرد و جادو دید جانا باطل است
در دو مرجان و دو نرگس کار این و آن تراست ف |
فرو رفتم به دریایی که نه پای و نه سر دارد ولی هر قطرهای از وی به صد دریا اثر دارد // ق |
قطع کردم سخن تمام نگفت
راحت عاشقان ز کم گوییست ن |
ندانم تا چه کارم اوفتادست که جانی بی قرارم اوفتادست // ک |
کم زان باری که در دوم تخته
چون نسخ کنی خط محقق را د |
در گرد تو کی رسم که پیوست در صحبت خود ندیم غولم // ر |
روشنی طلعت تو ماه ندارد
پیش تو گل رونق گیاه ندارد پ |
پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد وان راز که در دل بنهفتم به درافتاد // ب |
بیا که قصر امل سخت سست بنیادست
بیار باده که بنیاد عمر بر بادست ن |
نی نی که نیست کس را جز نام عشق حاصل کان دم که عشق آمد از ننگ تن به تن شد // ز |
نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم
نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی ک |
کیست که از عشق تو پردهٔ او پاره نیست وز قفس قالبش مرغ دل آواره نیست // ز |
ز دست دیده و دل هر دو فریاد
که هرچه دیده بیند دل کند یاد ا |
اگرچه فشاندم بسی اشک خونین مبر ظن که من اشک دیگر نبارم // ب |
بگشا بند قبا تا بگشاید دل من
که گشادی ه مرا بود ز پهلوی تو بود خ |
خامان ره نرفته چه دانند ذوق عشق دریادلی بجوی دلیری سرآمدی // چ |
چه خوش گفت جمشید با تاج و گنج
که یک جو نیرزد سرای سپنج ب |
برو کار کن نگو چیست کار
که سرمایه ی جاودانیست کار ل |
لنگ لنگان قدمی بر میداشت
هر قدم دانه ی شکری میکاشت ی |
یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد ر |
روی خوبت آیتی از لطف بر ما کشف کرد
زان زمان جز لطف و خوبی نیست در تفسیر ما پ |
پیر پیمانه کش من که روانش خوش با
گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان گ |
گو نام ما ز یاد به عمدا چه میبری
خود آید آن که یاد نیاری ز نام ما چ |
چو پیش صبح روشن شد که حال مهر گردون چیست
بر آمد خنده ای خوش بر غرور کامگاران زد ز |
اکنون ساعت 03:25 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)