لب باز مگیر یک زمان از لب جام
تا بستانی کام جهان از لب جام |
مقیم زلف تو شد دل که خوش سوادی دید
وز آن غریب بلاکش خبر نمی آید |
دیده ی ما چو به امید تو دریاست چرا
به تفرج گذری بر لب دریا نکنی |
................
|
دریچه ای ز بهشتش بروی بگشایی
که بامداد پگاهش تو روی بنمایی |
................
|
دل هر که صید کردی نکشد سر از کمندت
نه دگر امید دارد که رها شود ز بندت |
تا چند اسیر عقل هر روزه شویم
در دهر چه صد ساله چه یکروزه شویم در ده تو بکاسه می از آن پیش که ما در کارگه کوزهگران کوزه شویم |
در جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را
نجستم زندگانی را که گم کردم جوانی را |
این کهنه رباط را که عالم نام است
و آرامگه ابلق صبح و شام است بزمیست که وامانده صد جمشید است قصریست که تکیهگاه صد بهرام است |
اکنون ساعت 09:06 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)