.................
|
یک چند به تقلید گزیدم خود را
نادیده همی نام شنیدم خود را در خود بودم زان نسزیدم خود را از خود چو برون شدم بدیدم خود را |
از آن زمان كه فتنه چشمت به من رسيد
ايمن ز شر فتنه آخر زمان شدم (حضرت لسان الغيب) ----------------------------------------------------------- روي قانون چمن پا نگذاريم |
ما ز ياران چشم ياري داشتيم
خود غلط بود انچه مي پنداشتيم شيوه چشمت فريب جنگ داشت ما ندانستيم و صلح انگاشتيم |
من حاصل عمر خود ندارم جز غم
در عشق ز نیک و بد ندارم جز غم |
ما عاشق و رند و مست و عالم سوزيم
با ما منشين، اگر نه بد نام شوي ----------------------------------------------------- قايقي خواهم ساخت، خواهم انداخت به آب. دور خواهم شد از اين خاك غريب كه در آن هيچكسي نيست كه در بيشه عشق قهرمانان را بيدار كند. پشت درياها شهري است كه در آن وسعت خورشيد به اندازه چشمان سحرخيزان است. شاعران وارث آب و خرد و روشنياند. (سهراب عزيز) |
یکی را میدهی صد گونه نعمت
یکی را قرص جو آلوده در خون باباطاهر |
نمیخونم که خونم میزنه جوش
نمیخونم که همسایم کنه گوش نمیخونم که گویند وایه داره طمع بر دختر همسایه داره |
هر جور کز تو آید بر خود نهم غرامت جرم تو را و خود را بر خود نهم تمامت .. |
تا گنج غمت در دل ويرانه مقيم است همواره مرا کوي خرابات مقام است از ننگ چه گويي که مرا نام ز ننگ است وز نام چه پرسي که مرا ننگ ز نام است |
اکنون ساعت 08:23 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)