ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق
برو ای خواجه ی عاقل هنری بهتر از این گ |
گر چه ياران فارغند از ياد من
از من ايشان را هزاران ياد باد ص |
صبا به تهنیت پیر می فروش آمد
که موسم طرب و عیش و ناز و نوش آمد ر |
روزي ز سر سنگ عقابي به هوا خواست وندر طلب طعمه پر و بال بياراست ف |
فغان که در طلب گنجنامه مقصود
شدم خراب جهانی ز غم تمام و نشد ب |
با هر شکوفه،خاروخسی آفریده شد
همراه عشق،هم،هوسی آفریده شده ی |
یاد باد آن کو به قصد خون ما
عهد را بشکست و پیمان نیز هم // ه |
هم ز حق رستیم اول در جهان
هم بدو وا میرویم از انقلاب ای مسافر دل منه بر منزلی که شوی خسته به گاه اجتذاب ف |
فاش میگویم و از گفتۀ خود دلشادم
بندۀ عشقم و از هر دو جهان آزادم //ش |
شاهد شیرین من برد دل و دین من
برد دل و دین من شاهد شیرین من ر |
اکنون ساعت 06:08 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)