behnam5555 |
08-12-2013 07:03 PM |
آیا موجوداتی مانند جن و روح در زندگی انسانها وجود دارند؟
آیا موجوداتی مانند جن و روح در زندگی انسانها وجود دارند؟
پاسخ این پرسش را میتوان در دو بند بررسی کرد:
یکی این که آیا موجوداتی به نام جن و روح وجود دارند یا نه، و دیگر این که دخالت آنها در زندگی انسانها چگونه و به چه میزانی است.مسأله وجود جن چیزی است که افزون بر تجربه و اعتراف ادیان گوناگون بشری به آن، آیات فراوانی از قرآن کریم آن را اثبات میکند. در قرآن، بیش از 22 مورد از آن یاد شده است. بر حسب آن چه از آیات قرآن کریم استفاده میشود، جن موجودی است که به طور طبیعی با دیدگان ما قابل رؤیت نیست؛ امّا همانند انسانها درک و عقل میدارد و نیز دارای شهوت و تمایلات نفسانی است. این موجودات نیز چون آدمیان به گروه خوب و بد، مسلمان و کافر و ستمگر و عادل تقسیم میشوند. جن از آتش خلق شده؛ چنان که انسان از خاک آفریده شده است؛ ولی خلقت جن از آتش به این معنا نیست که هم اکنون نیز او خواص آتش را دارد؛ چنان که انسان خواص خاک را ندارد. در کتاب قاموس قرآن با استناد به آیات قرآن، خواصّی برای جن ذکر شده که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
1. جّن و انس، دو موجود ارزشمند هستند و قرآن آنها را ثقلان نامیده است.
2. جن از آتش (نیرو و حرارات مخصوص) آفریده شده است؛
3. جن مانند انسان، مکلّف به انجام دادن اعمال است؛
4. گنهکاران و کافران جن همچون انسانها اهل جهنّم هستند؛
5. جنها نیز همچون انسانها میمیرند و از بین میروند؛
6. جن ما را میبیند؛ ولی ما او را نمیبینیم؛
7. آنها مانند آدمیان کار میکنند و قدرت کار کردن دارند؛
8. تکثیر جن به وسیله ازدواج صورت میگیرد؛
9. جنّیان به رسول خدا ایمان آوردند؛
10. آنان همچون ما سخن میگویند و یکدیگر را به نیکوکاری دعوت میکنند؛
11. در سوره الرّحمن، 31 بار به جن و انس با لفظ «فبای الأ ربکما تکذبان»خطاب شده است;{1}
امّا روح بر دو معنااطلاق میشود: یکی روحی که موجودات ذی روح و زنده دارند که انسان یکی از آنها است و آن واقعیّتی قابل درک است؛ چه این که تمام آثار و حرکات جسم به وسیله روح انجام میشود و جسم، ابزاری برای روح است، و جسم بدون روح جمادی بیش نیست و نیز از ضروریات ادیان الهی این است که این روح پس از مرگ تا قیام قیامت حالاتی دارد که همه آنها دقیقاً بر ما آشکار نیست.
امّا بعضی روایات و آیات قرآن کریم، برخی از ابعاد آن را بیان کرده است. و برای اطّلاع بیشتر میتوان به کتابهای مربوط به معاد و عالم پس از مرگ مراجعه کرد. معنای دیگری که کلمه روح در آن به کار رفته، به ویژه در قرآن مجید، ملک و فرشتهای الهی است که گاهی با عنوان روح القدس و گاهی روح الامین از آن یاد شده؛ البتّه در برخی آیات قرآن، جدا از فرشتگان و در عرض آنها ذکر شده است به این صورت که در دو مورد، روح پس از ملائک آمده؛ مانند سوره قدر که میفرماید: «تنزل الملائکْ و الروح»;{2} در سوره معارج نیز آمده است: «تعرج الملائکه و الروح الیه»;{3}در سوره نبا، بر عکس آن دو آیه، روح را پیش از ملائکه ذکر کرده است: «یوم یقوم الروح و الملائکه صفا»;{4} که شاید از باب ذکر خاص بعد از عام یا ذکر عام بعد از خاص باشد که این گونه بیان به سبب بیان شرافت و عظمت بیشتر آن یک مورد است؛ بنابراین، از آیات پیش گفته به دست میآید که روح از سایر ملائکه برتر و گرامیتر است و شاید روح موجودی غیر از فرشتگان و برتر و گرامیتر از آنها باشد. در پاسخ بخش دوم پرسش که جنّ و روح در زندگی انسانها نقش دارند نیز میتوان گفت: با توجّه به این که شیاطین گونهای از جنّیان هستند، به تصریح آیات قرآن کار شیطان چیزی جز وسوسه قلبی و نیکو نمایاندن بدیها، زشت جلوه دادن خوبیها و ایجاد غفلت در انسان نیست؛ البتّه آنان نمیتوانند در انسان تأثیر فیزیکی داشته باشند. در سوره ابراهیم، آیه 22، خداوند مناظره شیطان با جهنّمیان را بیان میکند که شیطان به آنان میگوید: «ما کان لی علیکم من سلطان الا ان دعوتکم فاستجبتم لی فلا تلومونی و لوموا انفسکم...؛ تسلّطی از جانب من بر شما نبود، جز این که شما را دعوت کردم و شما اجابت کردید؛ پس مرا سرزنش نکنید و خود را سرزنش کنید. در سوره نسا، آیه 120 نیز قرآن میفرماید: «یعدهم و یمنیهم و ما یعدهم الشیطان الا غرورا؛ به آنها وعده میدهد و آنها را به هوس میاندازد و شیطان جز برای فریب، وعدهای نمیدهد». این قبیل آیات در قرآن بسیار است که گاهی وعده فقر و گاهی نسیان (فراموشاندن) به شیطان نسبت میدهد و گاهی او را همنشین کسانی معرّفی میکند که از یاد خدا روی برتافتهاند.
در این آیات مقصود از شیطان جنهایی هستند که به خداوند کافر بوده، و دشمن بشرند. آنها انسانها را میبینند؛ ولی انسانها آنها را نمیبینند. در سوره اعراف آیه 27 نیز قرآن میفرماید: «ای فرزندان آدم! شیطان شما را گول نزند؛ آن گونه که پدر شما را از بهشت خارج کرد و پوشش آنها را کند تا زشتیهایشان را نشانشان دهد. به درستی که شیطان چنین است. او و گروهش شما را میبینند از جایی که شما آنها را نمیبینید. ما شیاطین را دوستان کسانی قرار دادیم که ایمان نمیآورند». در سوره کهف نیز پس از آن که به داستان سجده نکردن ابلیساشارهای شده است، میفرماید: «او از جن بود؛ پس از امر پروردگارش سرپیچی کرد. آیا او و فرزندانش را به جای من، دوستان خود میگیرید، در حالی که او دشمن شما است؟ [او]بد جایگزینی برای ستمگران است»؛ البتّه انسان هر مقدار که بیشتر از خدا روی بگرداند، شیطان بر او مسلّطتر میشود. در سوره نحل، آیات 98 تا 100 آمده است: «پس آن گاه که قرآن را قرائت کردی، به خداوند از شیطان رانده شده پناه بر؛ زیرا برای او تسلّطی نیست بر کسانی که ایمان آوردند و بر پروردگارشان توکّل کردند. فقط تسلّطش بر کسانی است که او را ولی خود گرفتند و آنها که به خداوند مشرک کند». با توجّه به این آیات و آیات دیگر قرآن، و روایات فراوانی که در این زمینهها آمده است، شیاطین که همان جنّیان کافر و فاسق و دشمن انسانها هستند، فقط از راه وسوسه و نفوذ در دل در کمین نشستهاند و ایمان و توکّل به خدا و پناه بردن به او میتواند نقشه آنها را نقش بر آب کند؛ ولی جنّیان مؤمن، هیچ گونه آزادی به انسانها نمیرسانند؛ البتّه بر حسب آن چه مشهور است، امکان دارد جنّیان در وضع خاصّی برای افراد ویژهای ظاهر شوند و برخی کارها را انجام دهند؛ ولی بیشتر قصّههایی که گفته میشود، چیزی جز خرافات، افسانهها و تخیّلات نیست بسیاری از افراد ساده درباره تشنّج ها و بیماریهای مربوط به اعصاب که احیاناً ناشی از کمبود کلسیم و سایر عناصر لازم برای سلامت است، تصوّر میکنند که شخص بیمار جن زده شده و به جای معالجههای مناسب پزشکی و درمان اعصاب، دنبال افرادی که بسیاری از آنها شیّاد و حقّهبازند، میروند تا جن را از آنان دور کنند؛ به همین سبب است که این اعتقادات در نقاطی که مردم آن بیسوادتر و از فرهنگ دورتر هستند، بیشتر رایج است و مردم فهمیده و دانشمندان، کمتر اسیر این خرافات میشوند. نقش روح در زندگی انسان نیز پر واضح است؛ زیرا هر انسانی به وسیله روح مخصوص به خود زنده است؛ ولی تصرّفات ارواح مرموز و مردگان قبلی در انسانهای زنده بیشتر تخیّلاتی است که درباره به جن وجود دارد. آن چه که گاهی میان مردم به صورت احضار روح مطرح است، حتّی با فرض مشاهده برخی آثار و حرکات، دلیلی بر این که انجام دهنده آنها روح باشد، آن هم روح فلان شخص معیّن وجود ندارد و حداکّثر ثابت میشود که عوامل و موجوداتی غیر از آن چه ما با حواسّ پنجگانه خود حس میکنیم، وجود دارد که وجود موجودات غیر محسوس از نظر ما قطعی و صد در صد است؛ ولی حضور روح ثابت نمیشود؛ بلکه از ادله عقلی و نقلی به دست میآید که ارواح مؤمنان و همچنین ارواح کافران پس از مرگ آن چنان رها نیستند که هر شخصی بتواند آنها را احضار کند و به اجبار، آنها را به حرف زدن وادارد. در عین حال، امکان آن را نمیتوان انکار کرد.
|