تا توانی میگریز از یار بد
یار بد بدتر بود از مار بد مار بد تنها همی بر جان زد یار بد بر جان و بر ایمان زند ف |
فـــارغ از مــا و منـست آنـکه بکـوی تو خـزید
غافل از هر دو جهان کِی به هوای من و ماست // ش |
شب بود شمع بود من بودم و غم
شب رفت شمع سوخت من ماندم و غم خ |
خواهی که سخت و سست جهان بر تو بگذرد
بگذر ز عهد سست و سخنهای سخت خویش |
حرفتو انتخاب نکردی دوسته من
نمی دانم چرا مشکل یکی نیست اگر باشد یکی دیگر غمی نیست ولی بر ما چنین است که هزاران بلا و غصه هم بر ما غمی نیست ع |
عمر در سود و زیان بردی به آخر بی خبر
می ندارد سود با تو پس زیان می بایدت ی |
یاد آن روزی که در صفحۀ شطرنج دلت
شاه عشق بودم و از کیش رُخت مات شدم // آ |
آن خلوت که دل دریاست آنجا / همه سرچشمه ها آنجاست آنجا
ن |
نـاله را هرچند میخـواهم که پنهـانی کنم
سینه میگوید که من تنگ آمدم، فریاد کن //م |
من که ز جان ببریده ام ، چون گل قبا بدریده ام
زان رو شدم که عقل من با جان من بیگانه شد خامش کنان فرمان کنند ، وین شمع را پنهان کنند شمعی که اندر نور او خورشید و مه پروانه شد ای لولیان ای لولیان ، یک لولی ای دیوانه شد دیوانه شد ش |
اکنون ساعت 04:14 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)