شد غلامی که آب جوی آرد *** جوی آب آمد و غلام ببرد
دام هربار ماهی آوردی *** ماهی این بار رفت و دام ببرد |
دل اگر پردهی شک را ندرد، هرگز
نبود راه سوی درگه ایقانش کعبهمان عجب شد و لاشه در آن قربان وای و صد وای برین کعبه و قربانش |
شنیده ای که سکندر برفت تا ظلمات
بچند محنت و، خورد آنکه خورد آب حیات |
تیر غم دنیا به دل ما نرسد
زخم دل عاشق از کمانی دگر است |
تا پیش بخت باز روم تهنیت کنان
که مژده ای ز مقدم عید وصال تو |
وقت را غنیمت دان آن قدر که بتوانی حاصل از حیات ای جان این دم است تا دانی ... |
یارب کجاست محرم رازی که یک زمان
دل شرح آن دهد که چه گفت و چه ها شنید |
دوش سودای رخش گفتم ز سر بیرون کنم گفت کو زنجیر تا تدبیر این مجنون کنم .. |
من گدا هوس سرو قامتی دارم
که دست در کمرش جز به سیم و زر نرود |
دوست مشمار آنکه در نعمت زند *** لاف یاری و برادر خواندگی
دوست آن دانم که گیرد دست دوست *** در پریشان حالی و درماندگی |
اکنون ساعت 06:30 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)