پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره سنتی (http://p30city.net/showthread.php?t=807)

kalantar48 03-20-2008 08:16 AM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط Amir Abbas Ansari (پست 10920)
اگر داری حلب انجیر و حلوایی برای او
چرا بیکار همی باشی،بدو باز کن دکان را
بزن بقالی مشتی، برای خال آن رشتی
که فردا روز در هشتی، دهد ماچی لپ ما را!!

الا ای ترک شیرازی که دادی وعده ای ما را
من مفلس حلب دارم وهم انجیر و حلوا را
ولیکن از دکان داری ندارم تجربه جانا
همی ترسم به بوی سود برد بادی دل ما را


:24::53::53::53:

امیر عباس انصاری 03-23-2008 12:11 AM

***مشاعره سنتی***
 
نقل قول:

نوشته اصلی توسط kalantar48 (پست 10948)
الا ای ترک شیرازی که دادی وعده ای ما را
من مفلس حلب دارم وهم انجیر و حلوا را
ولیکن از دکان داری ندارم تجربه جانا
همی ترسم به بوی سود برد بادی دل ما را


:24::53::53::53:

الا ای مرد شاعر، عاشق پول و تجارت
بخوانم من برایت داستانی بی نهایت
کز آن فهمی تو اسراری کز ثروت و عادت
و شاید تاجری فهمی کز سرمایه و جانت

بدان تنگ است هرجا، از برای مردم فردا...
که در ویرانه دنیا نباشد عاشقی چون ما
بیا رد شو از این برهه، دل بکن پرواز کن با ما
طنین عشق می خواند تو را در مسلک و... اما

گذر کن از در توبه و باز آی و نظر بنما
بر این چند روزه عادت، بر این خشت و گل دنیا
تجارت را نهان بنما، عیان کن مکنت خودرا
که ارباب تجارت می خرد با قیمت بالا
:53::53::53::53::53::53:

کوروش جون اومدم طنز بگم...:cool: این شکلی شد...:confused: تو طنز بخون.:29:
یا حق:o:53::53:

kalantar48 03-23-2008 06:57 AM

ممنون امیر جان خیلی قشنگ بود

:53::53::53::24::24::24::53::53::53:
:41::41::41:

حالا من
اگر داری تو عقل و دانش و هوش
بیا بشنو حدیث گربه و موش
منم آن گربه ای که قصد صید موش می کردم
ولی ای کاش حرف دوستان را گوش می کردم
ندانستم که صید موش در این عهد و این دوران
بلای جان شود ، زهری که باید نوش می کردم
:102::102::102:

امیر عباس انصاری 03-23-2008 10:44 PM

***مشاعره سنتی***
 
نقل قول:

نوشته اصلی توسط kalantar48 (پست 10979)
ممنون امیر جان خیلی قشنگ بود

:53::53::53::24::24::24::53::53::53:
:41::41::41:

حالا من
اگر داری تو عقل و دانش و هوش
بیا بشنو حدیث گربه و موش
منم آن گربه ای که قصد صید موش می کردم
ولی ای کاش حرف دوستان را گوش می کردم
ندانستم که صید موش در این عهد و این دوران
بلای جان شود ، زهری که باید نوش می کردم
:102::102::102:

به قول حسین جان و سحرخان ... چاکرخواتیم رئیس
اندر حکایت گربه و موش و... البته آن کوچـــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــــــه
مگو این قصه غمناک و مگذر از این کوچه
که در خم کوچه، زند سنگی به تو بچه
و گوید بر تو ای جانم، کمان ابروی ایمانم
مرض داری مگر تو که گذر کردی از این کوچه

کنار قوس اندرونی، کنج طاق سر در کوچه
نوشتندی به خط زر کنار شاخ آلوچه
الا ای رهگذر جانا که میچینی تو آلوچه
حذر کن در خم کوچه، ز دست تخس آن بچه

:D:D:D:D:53::53::53::53:
ارادتمند.... امیر عباس... بچه تهرانپاریس!!:53::53::53:

kalantar48 03-24-2008 07:36 AM

ما چاکر تر خواتیمممممممممممم
;););)

همی گفتم حدیث موش و گربه
ولی ربطش بدادی با آلوچه
من از آلوچه و کوچه گذشتم
ولی موندم تو کار تخس بچه
یکی سنگی زده بر پای لنگم
که دیگر رفته از یادم کلوچه



امیر عباس انصاری 03-27-2008 04:35 AM

***مشاعره سنتی***
 
نقل قول:

نوشته اصلی توسط kalantar48 (پست 11001)
ما چاکر تر خواتیمممممممممممم
;););)

همی گفتم حدیث موش و گربه
ولی ربطش بدادی با آلوچه
من از آلوچه و کوچه گذشتم
ولی موندم تو کار تخس بچه
یکی سنگی زده بر پای لنگم
که دیگر رفته از یادم کلوچه



هان ای دل عبرت بین، از دیده نظر کن هان
ایوان مدائن را، آیینه عبرت دان
:53::53::53::53:

shabhaye_mahtabi 03-27-2008 06:16 AM

نگذرد بر من شبی، کز داغ روزافزون ننالم،
همچو «نی» لبریز دردم، چون نسوزم، چون ننالم
با تشکر فریبا

kalantar48 03-27-2008 06:35 AM

مائيم و می و مطرب و اين کنج خراب
جان و دل و جام و جامه در رهن شراب
فارغ ز امید رحمت و بيم عذاب
آزاد ز خاک و باد و از آتش و آب


امیر عباس انصاری 03-27-2008 01:56 PM

***مشاعره سنتی***
 
نقل قول:

نوشته اصلی توسط kalantar48 (پست 11083)
مائيم و می و مطرب و اين کنج خراب
جان و دل و جام و جامه در رهن شراب
فارغ ز امید رحمت و بيم عذاب
آزاد ز خاک و باد و از آتش و آب


برخیز و بیا باده خوریم مست شویم
فارغ ز بد و خوب هر آنچه ست شویم
اندیشه خود رها کنیم، مجنون وار
در دیر مغان ز خاک برجست شویم

:53::53::53::53:
شیخ امیرالدین عباس الدوله انصاری

shabhaye_mahtabi 04-04-2008 06:19 AM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط Amir Abbas Ansari (پست 11095)
برخیز و بیا باده خوریم مست شویم
فارغ ز بد و خوب هر آنچه ست شویم
اندیشه خود رها کنیم، مجنون وار
در دیر مغان ز خاک برجست شویم

:53::53::53::53:
شیخ امیرالدین عباس الدوله انصاری

مردم از درد و نمیایی ببالینم هنوز
مرگ خود می بینم و رویت نمی بینم هنوز
برلب آمد جان و رفتند آشنایان از سرم
شمع را نازم که میگرید ببالینم هنوز
شعر از رهی معیری
با امید به بازگشت این تاپیک از دروازه های تالار طنز
با تشکر فریبا


اکنون ساعت 10:27 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)