بنگر ز جهان چه طرف بر بستم ؟ هیچ وز حاصل عمر چیست در دستم ؟ هیچ شـمع طـربم ولی چـو بنـشستم هیچ من جام جمم ولی چو بشکستم هیچ |
اینجامهاکه از پی هم میشود تهی دریای اتش است که ریزم به کام خویش اتش
|
آتش است این بانگ نای و نیست باد
هر که این آتش ندارد نیست باد |
نالم بدل چو ناي من اندر حصار ناي
پستي گرفت همت من زين بلند جاي مسعود سعد سلمان |
دل می رود زدستم صاحبدلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا |
تو به آرام دل خويش رسيدي سعدي مي خور و غم مخور از شنعت بيگانه و خويش اي که گفتي به هوا دل منه و مهر مبند من چنينم تو برو مصلحت خويش انديش ... |
ســاقيا سايه ابــرست و بهـــار و لـب جــوي من نگويم چه كن ار اهل دلي خود تو بگوي |
دیدی ای دل که غم عشق دگر بارچه کرد
چون بشد دلبر وبایار وفادار چه کرد |
هر که دل پیش دلبری دارد
ریش در دست دیگری دارد |
ولی فکر کنم نفر قبل باید با ساقی شعر می گفت:
رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار دستم اندر ساعد ساقی سیمین ساق بود |
ساقیا پیمانه پر کن زانکه صاحب مجلست
آرزو میبخشد و اسرار میدارد نگاه جنت نقد است اینجا عیش و عشرت تازه کن زانکه در جنت خدا بر بنده ننویسد گناه حافظ |
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
وین حل معما نه تو خوانی و نه من رفت از پس گفتگوی من و تو چون پرده درافتد نه تو مانی و نه من |
ندانم عاقبت کی پرده از روی تو افتد........ندانم عاقبت کی دل میان عشق افتد.
|
من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت |
من نفهمیدم الان من هرشعری میتونم بگم؟؟ بابا یکی قاعده این تایپیکو به ما بگه؟
|
تو مرا دیوانه ی آن روی زیبایت کنی........................تو مرا عاشق و رسوای دل شادت کنی.
|
یک دو سه چهار را شمردم تک تک......آهسته به دنبال تو گشتم با شک.......وقتی که بزرگتر شدم فهمیدم.......تمرین جدایی است قایم باشک
(مرسیz.gh.t) |
کینه کردی عاشقان را تو بکشتی بی مرام.............پس چرا این قلب ویران را نکشتی با مرام
|
میان همه گلها گشتم و عاشق نشدم .......تو چه کردی که تورا دیدم و دیوانه شدم
|
من تورا دیدم و اینگونه و دیوانه شدم ..............چهره ی شاد تو دیدم که شادانه شدم.
|
من اگر دفتر تمرین شده اندوهم ***** اگر از نسل گل هرزه به روی کوهم*****تو همان آدمک چوبی پیمان شکنی ***** که فقط لایق آتش زدنی
|
اگر تو فارغی از حال دوستان یارا فراغت از تو میسر نمیشود ما را تو را در آینه دیدن جمال طلعت خویش بیان کند که چه بودست ناشکیبا را ... |
مـا ز يـاران چشــم يــاري داشتيم خود غلط بود آنچه مي پنداشتيم |
دریای شورانگیز چشمان تو زیباست
آنجا که باید دل به دریا زد همینجاست |
حسرت نبرم به خواب آن مرداب
کارام درون دشت شب خفته ست دریایم و نیست باکم از طوفان دریا همه عمر خوابش آشفته ست |
آنقدر در کشتی عشقت می نشینم تا سحر
یا به ساحل میرسم یا غرق دریا می شوم |
عشق عاشق را ز غیرت نیک دشمن رو کند چونک رد خلق کردش عشق رو با او کند عاشق نوکار باشی تلخ گیر و تلخ نوش تا تو را شیرین ز شهد خسروی دارو کند تا بود کز شمس تبریزی بیابی مستیی از ورای هر دو عالم کان تو را بیتو کند .... |
نوبا وه گلبن جوانی عشق است سرمایه عمر جاودانی عشق است چون خضر گر آب زندگانی خواهی سرچشمه آب زندگانی عشق است |
جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را
نجستم زندگانی را که گم کردم جوانی را |
گم
بس که جستم تا بیابم من از آن دلبر نشان تا گمان اندر یقین گم شد یقین اندر گمان تا که میجستم ندیدم تا بدیدم گم شدم گم شده گم کرده را هرگز کجا یابد نشان در حقیقت چون بدیدم زو خیالی هم نبود عاشق و معشوق من بودم ببین این داستان |
عاشق ومعشوقش هيچ عاشق خود نباشد وصل جو كه نه معشوقش بود جوياى او تشنگان گر آب جويند از جهان آب هم جويد به عالم تشنگان ليك عشق عاشقان تن زه كند عشق معشوقان خوش و فربه كند حاصل آنكه هر كه او طالب بود جان معشوقش برو راغب بود .. |
وصل
می ده گزافه ساقیا تا کم شود خوف و رجا گردن بزن اندیشه را ما از کجا او از کجا امروز مهمان توام مست و پریشان توام پر شد همه شهر این خبر کامروز عیش است الصلا هر هستییی در وصل خود در وصل اصل اصل خود خنبک زنان بر نیستی دستک زنان اندر نما .. |
پریشان خا طرم از خاطرات گذشته ام از هستی خویش ازبودنم از ته جاده های خاموش زندگی ام . از تاریکی از غم "شایدهم از شادی که جز غم هیچ برای من نداشت . از صدای جر جر پا یه های چوبی زندگی ام از نم ناکی اتاق تنهاییم از خدا از زمین " از همه چیز خسته ام از چشم های بی احساس از واقعیت های دروغین از عشق های بی سروته از بی دردی بلبلان ترانه خوان"که ترانه ی درد وناتوانی سر می دهند گرسنه ام گرسنه از سیربودن تشنه ام از سیراب بودن . شهوتم" ان هم کور شده "چون درد همه ی وجودم را فرا گرفته دیگر جایی برای شهوت و حوس نیست . دیگر جایی برای خوشحالی نیست باید گریست دیگر جایی برای زندگی نیست باید مرد " مرد .............. |
ساقیا خدمت شمس حق و دین یادگارت ساقیا باده گردان چیست آخر داردارت ساقیا ساقی گلرخ ز می این عقل ما را خار نه تا بگردد جمله گل این خارخارت ساقیا جام چون طاووس پران کن به گرد باغ بزم تا چو طاووسی شود این زهر و مارت ساقیا کار را بگذار می را بار کن بر اسب جام تا ز کیوان بگذرد این کار و بارت ساقیا تا تو باشی در عزیزیها به بند خود دری میکند ای سخت جان خاکی خوارت ساقیا .. |
تو جفاکن که از اينسوي وفاداري هست
طاقت و صبر مرا حوصلهي خواري هست با دلم هر چه توان کرد بکن تا بکشد کز من و جان منش نيز مددکاري هست |
عروسي مي كني شويت مبارك
بهاره دخترعمو! حنا بر دست و بر مويت مبارك بهاره دخترعمو! مرا از كوي خود راندي به خواري بهاره دخترعمو! رقيبم بر سر كويت مبارك بهاره دخترعمو! بهاره دخترعمو! لاله زاره ! بهار موون و تو شبهاي تاره! دوتار - حسین سمندری - البوم خون پاش و نغمه ریز - موسیقی خراسان...... (تربت جام ) چیزی که استاد ابراهیم شریفزاده با اون صدای محزون و خش دار خودش میخونه اینه با تکرارهاش اینه ... که استاد سمندری با دوتار همراهی میکنه عروسی میکنی شویت مبارک بهاره دخترعمو لاله زاره دختر عمو حنا بر دست برمویت مبارک بهاره دخترعمو لاله زاره دختر عمو مرا از کوی خود راندی به خواری بهاره دختر عمو لاله زاره دختر عمو اين دوبيتي را هم به آواز اجرا مي كند كه البته با فضاي كار تناسب دارد: خداوندا دو تا نور آفريده زن و مردر به دستور آفريده زن و مردر به دستور الهي به تاك خشك انگور آفريده ریتم "بهاره دختر عمو"یی که در مازندران خوانده می شد کمی تندتر از این اجراست دانلود:قطعه ی بهاره دختر عمو با صدای استاد ایراهیم شریف زاده و دوتار خونین استاد حسین سمندری |
عروسی
مبارک باد بر ما این عروسی خجسته باد ما را این عروسی چو حوران بهشتی باد خندان ابد امروز فردا این عروسی نشان رحمت و توقیع دولت هم این جا و هم آن جا این عروسی نکونام و نکوروی و نکوفال چو ماه و چرخ خضرا این عروسی خمش کردم که در گفتن نگنجد که به سرشت است جان با این عروسی |
دل نه مرد آنست که با غمش برآید
مگسی کجا تواند که بیفکند عقابی ؟ |
عقابی
ته پای جان شکاری دل من به خون زند پر چو کبوتری که افتد به تصرف عقابی همه خرقهی صلاحم شده خارخار و گل گل ز میی که داغ آن می نرود به هیچ بابی |
خوش آمد گل و زان خوشتر نباشد
که در دستت بجز ساغر نباشد زمان خوشدلی دریاب دریاب که دایم در صدف گوهر نباشد |
اکنون ساعت 04:24 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)