behnam5555 |
08-20-2013 05:02 PM |
روزگارا
با خبر باش که پژمردن من آسان نیست گرچه دلگیر تر از دیروزم،گرچه فردای غم انگیز مرا میخواند لیک،باوردارم ،دلخوشی ها کم نیست .....
|
behnam5555 |
08-20-2013 05:27 PM |
ارد کیست ؟
ارد کیست ؟
ارد بزرگ در شهر مشهد به دنیا آمده است[۲]. اما اصلیتش از شهرستان شیروان در خراسان شمالی است . [۳]
احمد شاه مسعود در سالهای آخر زندگی خویش ارتباط نزدیکی با ارد بزرگ داشت. ارد بزرگ به پاس مبارزات احمد شاه مسعود تابلوی نقاشی ای برای او فرستاد.[۴].
دارای هواخواهان بسیاری در سطوح مختلف کشورهای آسیای میانه و افغانستان است . [۵]
آثار
ارد بزرگ فرزند شیروان پدرش و اصلیتش از شهر شیروان است!!!! برخی آثار نوشتاری ارد بزرگ
نظریه قاره کهن
او به صراحت از تبانی شرق و غرب برای بلعیدن حوزه فرهنگی مرکز جهان ( که ایران در قلب آنست) یاد کرده است نظریه او
مبتنی بر سخن فردوسی است که میگوید سلم و تور دو فرزند فریدون که یکی بر غرب و دیگری بر شرق جهان حکومت می نمودند برای تصاحب این سرزمین ایرج حاکم منطقه قاره کهن (نامیست که ارد بزرگ بر منطقه ای از کشمیر تا مدیترانه نهاده است ) را میکشند . و او میگوید قاره کهن امروز توسط آسیا و اروپا بلعیده شده است .[۶] در نظریه قاره کهن ارد بزرگ قارههای آسیا و اروپا متجاوزین به حریم قاره کهن معرفی شده اند . قاره کهن از کوهستان پامیر و کشمیر آغاز و تا مدیترانه ادامه مییابند و 20 کشور در داخل آن قرار میگیرند .[۷]
آرمان نامه[۸]
این کتاب مجموعه ایی از صدها پند و سخن ارد بزرگ که توسط امیر همدانی گردآوری شده است .[۹] آرمان نامه دهها هزار بار در اینترنت دانلود شده است و تنها در در طی 3 هفته آغازین انتشار خود در اینترنت 17 هزار بار توسط کاربران دانلود شده است که از این حیث یکی از پر طرفدارترین کتابهای چند ساله اخیر است .[۱۰]
نظریه کهکشان بزرگ اندیشه
نظریه کهکشان بزرگ اندیشه دقیقا نقطه عکس نظریه دهکده کوچک جهانی مارشال مک لوهان کانادایی است او با دلایل مستدل ثابت میکند جهان رو به انفجار اندیشههای گوناگون است . [۱۱]
برخی آثار نقاشی ارد بزرگ
تاجیکستان (شامل سه تابلو)
پندها و اندرزها
پندهای اخلاقی و اجتماعی ارد بزرگ مورد استقبال زیاد فارسی زبانان است.
چند نمونه از پندهای ارد بزرگ
” آن که زیبایی خرد را ندید، گرفتار زیبایی آدمیان شد، و بدین گونه از هر چه داشت، تهی گشت. “
” اگر از خودخواهی کسی به تنگ آمدهای او را خوار مساز، بهترین راه آن است که چند روزی رهایش کنی. “
” تاریخ هیچگاه تکرار نشده و نخواهد شد آنچه روی داده و در حال رخ نمودن است پیراسته شدن ایدههای بشری از ناراستی هاست. “
منابع
1.↑ روزنامه ابتکار
2.↑ پایگاه تاریخ و فرهنگ ایران
3.↑ مرجع کتاب
4.↑ اُرد بزرگ
5.↑ کتابخانه نودهشتیا
6.↑ مرجع کتاب
7.↑ سایت بازتاب آنلاین
8.↑ آرمان نامه ارد بزرگ
9.↑ سایت کتابناک
10.↑ خبرگزاری فارس
11.↑ نظریه کهکشان بزرگ اندیشه
دانشنامه ویکی پدیا
ارد بزرگ : ارمغان کُرنش در برابر نادان ، سختی دو چندان است .
ارد بزرگ : آواز سرد از سینه نا امید بر می خیزد .
ارد بزرگ : آنکه با تلاش بسیار اندیشه خویش را فربه نمود ، با این وجود باز گوش به سخن این و آن سپرد ، دیگر نمی توان آینده روشنی در پیش روی او دید .
ارد بزرگ : خرد در دانسته های ما دیده نمی شود ، خرد تنها در کردار ما هویدا می گردد .
ارد بزرگ : ریشه رشد تبهکاری در امنیت بزهکار است .
ارد بزرگ : ارزش یکدیگر بویژه کهن سالان خویش را بدانیم که نیروی امروز ما برگرفته از نیروی ست که پیشتر آنها به ما بخشیده اند.
ارد بزرگ : دوستی و مهر ، امید می آفریند و امید زندگی ست .
ارد بزرگ : آزادی ، عنوانی برای زینت کاخ دیوان سالاران نیست ، آزادی کوچکترین حق مردم است که اگر نباشد هیچ دودمانی برجای نخواهد بود .
ارد بزرگ : فرمانروایان با تجربه از همان چشمه ایی می نوشند که مردم را سیراب می کند .
ارد بزرگ : سیاستمداری که تنها به پیشروی می اندیشد دمادم برای خویش دشمن تراشی می کند .
ارد بزرگ : آنگاه که مردم بر داشته های خویش آگاه باشند دیگر تن به ستم نمی سپارند .
ارد بزرگ : سرنگونی با آدمهای شتابنده ( عجول ) زاده می شود .
ارد بزرگ : شادی کجاست ؟ جای که همه ارزشمند هستند .
ارد بزرگ : کسی که آزادی می جوید زندانی برای اندیشه های دیگر نمی گسترد .
ارد بزرگ : سخن گفتن از دوستی و دشمنی پایدار در سیاست ، خنده آور است .
ارد بزرگ : سرآمد دشواری و سختی دانایست و دانا چشم خویش را بر بسیاری از زیبایی های زود گذر گیتی خواهد بست .
ارد بزرگ : بی مایگی و بدکاری پاینده نخواهد بود ، گیتی رو به پویندگی و رشد است . با نگاهی به گذشته می آموزیم : اشتباهاتی همچون برده داری ، همسر سوزی و … را آدمیان رها نموده اند ، خردورزی ! آدمی را پاک خواهد کرد .
ارد بزرگ : اهل خرد و فرهنگ همیشه زنده اند .
ارد بزرگ : اندیشه پروازگر است جایی فرودش آوریم که زیبایی خانه دارد .
ارد بزرگ : آدمی تنها زمانی دربند رویدادهای روزمره نخواهد شد که در اندیشه ایی فراتر از آنها در حال پرواز باشد .
ارد بزرگ : اندیشه و انگاره ای که نتواند آینده ای زیبا را مژده دهد ناتوان و بیمار است .
ارد بزرگ : تن پوشی زیباتر از سرشت و گفتار نیکو سراغ ندارم .
ارد بزرگ : گاهی شالوده و ریشه شکست های بزرگ ، از اشتباهات بسیار ریز و کوچک سرچشمه می گیرد .
ارد بزرگ : فرومایگان پس از پیروزی ، همآورد شکست خورده خویش را به ریشخند می گیرند .
ارد بزرگ : غروب جان آدمی ، سپیده دمی به جهان دیگر است .
ارد بزرگ : آنکه همه چیزش را به جهان می سپارد و خود سخن تازه ایی ندارد نباید مدعی داشتن خرد باشد و دانش .
ارد بزرگ : زاد روز ما با تاری نادیدنی به هزاران زاد روز دیگر گره خورده است ، مرگ هم زاد روزیست همانند زاده شدن که بدرودی است به جهانی دیگر…
ارد بزرگ : جهان همواره در حال دگرگونی و رشد است نباید این پویندگی را زشت دانست ، باید همراه بود و سهمی از این رشد را بر عهده داشت .
ارد بزرگ : بی پایبندی به نظم در گیتی ، ویژگی آدمهای گوشه گیر است که عشق و احساس را سپر دیدگاههای نادرست خود می کنند.
ارد بزرگ : نرمش و سازگاری با گیتی از هر کمین دلهره آوری ، رهایی مان خواهد بخشید .
ارد بزرگ : گیتی همواره در حال زایش است و پویشی آرام در همه گونه های آن در حال پیدایش است .
ارد بزرگ : ریشه کارمند نابکار ، در نهاد سرپرست و مدیر ناتوان است .
ارد بزرگ : بازده روزهای سخت ، بسیار بیشتر از دوران سرخوشی ست .
ارد بزرگ : روزهای سخت گامهای آینده ما را استوارتر و تندتر می کند .
|
behnam5555 |
08-20-2013 05:29 PM |
سرانجام عشق به ایران
سهروردی را گفتند تا به کی از ایران سخن گویی ؟ گفت تا آن زمان که زنده ام . گفتند این بیماری است چون ایران دختره باکره ای نیست برای تو ، و گنج سلطانی هم برای بی چیزی همانند تو نخواهد بود .
سهروردی خندید و گفت شما عشق ندانید چیست . دوباره او را گرفته و به سیاهچال بردند.
ارد بزرگ اندیشمند یگانه کشورمان می گوید : “نماز عشق ترتیبی ندارد چرا که با نخستین سر بر خاک گذاردن ، دیگر برخواستنی نیست . ”
شبها از درون روزن سیاه چال زندان سهروردی ، اشعار حکیم فردوسی را زندانبانان می شنیدند و از این روی ، وعده های غذایش را قطع نمودند و در نهایت سهروردی از گرسنگی به قتل رسید…
|
behnam5555 |
08-20-2013 05:35 PM |
سفر هفتاد ساله
در شهر “میانه” نوجوانی باهوش تمام کتابهای استادش را آموخته و چشم بسته آن ها را برای دیگر شاگردان می خواند .
استادش به او گفت به یک شرط می گذارم در امر آموزش دادن مرا کمک کنی شاگرد پرسید چه امری ؟، استاد گفت آموزش بده اما نصیحت مکن . شاگرد گفت چرا نصیحت نکنم . استاد پیر گفت دانش در کتاب هست اما پند آموزی احتیاج به تجربه و زمان دارد که تو آن را نداری خرد نتیجه باروری دانش و تجربه است .
شاگرد گفت : درس بزرگی به من آموختید سعی می کنم امر شما را انجام دهم .
ارد بزرگ اندیشمند نامدار کشورمان می گوید : سرایش یک بیت درست از زندگی ، نیاز به سفری ، هفتاد ساله دارد .
گفته می شود سالها گذشت و تا استاد زنده بود آن شاگرد ، کسی را اندرز نمی داد .
|
behnam5555 |
08-20-2013 05:36 PM |
قهرمان های آدمهای کوچک
نادانی رو به خردمندی کرد و گفت فلان شخص ، ثروتمندترین مرد شهر است . باید از او آموخت و گرامیش داشت .
خردمند خندید و گفت فلانی کیسه اش را از پول انباشته آنگاه تو اینجا با جیب خالی بر او می بالی و از من می خواهی همچون تو باشم ؟!
نادان گفت خوب گرامیش مدار ، بزودی از گرسنگی خواهی مرد .
خردمند خندید و از او دور شد . از گردش روزگار مرد ثروتمند در کام دزدان افتاد و آنچه داشت از کف بداد و دزدان کامروا شدند . چون چندی گذشت همان نادان رو به خردمند کرد و گفت فلان دزد بسیار قدرتمند است باید همچون او شکست ناپذیر بود . و خردمند باز بر او خندید و فردای حرف نادان دزد به چنگال سربازان فرمانروای اسیر شده ، برهنه اش نموده و در میدان شهر شلاقش می زدند که خردمند دید نادان با شگفتی این ماجرا را می بیند . دست بر شانه اش گذاشت و گفت عجب قهرمانهایی داری ، هر یک چه زود سرنگون می شوند و نادان گفت قهرمانهای تو هم به خواری می افتند . خردمند خندید و گفت قهرمانان من در ظرف اندیشه تو جای نمی گیرند ، همین جا بمان و شلاق خوردن آن که گرامیش می داشتی را ببین ، و با خنده از او دور شد .
اندیشمند کشورمان ارد بزرگ می گوید : قهرمان های آدمهای کوچک ، همانند آنها زود گذرند .
|
behnam5555 |
08-20-2013 05:37 PM |
مزدور
روزی ابوریحان درس به شاگردان می گفت که خونریز و قاتلی پای به محل درس و بحث نهاد . شاگردان با خشم به او می نگریستند و در دل هزار دشنام به او می دادند که چرا مزاحم آموختن آنها شده است . آن مرد رسوا روی به حکیم نموده چند سئوال ساده نمود و رفت . فردای آن روز ، شاعری مدیحه سرای دربار ، پای به محل درس گذارده تا سئوالی از حکیم بپرسد شاگردان به احترامش برخواستند و او را مشایعت نموده تا به پای صندلی استاد برسد .
که دیدند از استاد خبری نیست هر طرف را نظر کردند اثری از استاد نبود . یکی از شاگردان که از آغاز چشمش به استاد بود و او را دنبال می نمود در میانه کوچه جلوی استاد را گرفته و پرسید : چگونه است دیروز آدمکشی به دیدارتان آمد پاسخ پرسش هایش را گفتید و امروز شاعر و نویسنده ایی سرشناس آمده ، محل درس را رها نمودید ؟!
ابوریحان گفت : یک بزهکار تنها به خودش و معدودی لطمه میزند ، اما یک نویسنده و شاعر خود فروخته کشوری را به آتش می کشد.
شاگرد متحیر به چشمان استاد می نگریست که ابوریحان بیرونی از او دور شد .
ارد بزرگ اندیشمند یگانه کشورمان می گوید : هنرمند و نویسنده مزدور ، از هر کشنده ای زیانبارتر است .
ابوریحان بیرونی دانشمند آزاده ایی بود که هیچگاه کسب قدرت او را وسوسه ننمود و همواره عمر خویش را وقف ساختن ابوریحان های دیگر کرد .
|
behnam5555 |
08-20-2013 05:38 PM |
نا امیدی خردمندان را هم به زمین می زند
خواجه نصیر الدین طوسی پس از مدتها وارد زادگاه خویش طوس شد . سراغ دوست دانای دوران کودکی خویش را گرفت مردم گفتند او حکیم شهر ماست اما یک سال است تنها نفس سرد از سینه اش بیرون می آید و نا امیدی در وجودش رخنه نموده است .
خواجه به دیدار دوست گوشه نشین خویش رفت و دید آری او تمام پنجره های امید به آینده را در وجود خویش بسته است . به دوست خویش گفت تو دانا و حکیمی اما نه به آن میزان که خود را از دردسر نا امیدی برهانی ، دوستش گفت دیگر هیچ شعله امیدی نمی تواند وجودم را در این جهان رو به نیستی گرما بخشد ، خواجه گفت اتفاقا هست دستش را گرفت و گفت می خواهم قاضی نیشابور باشی ، و می دانم از تو کسی بهتر نخواهم یافت .
ارد بزرگ اندیشمند یگانه کشورمان می گوید : اندیشه و انگاره ای که نتواند آینده ای زیبا را مژده دهد ناتوان و بیمار است .
می گویند یک سال پس از آن عده ایی از بزرگان طوس به دیدار قاضی نیشابور رفتند و با تعجب دیدند هر داستانی بر زبان قاضی می آید امیدوارانه و دلگرم کننده است .
|
behnam5555 |
08-20-2013 05:39 PM |
وجود و دریای خرد
پدری به زور فرزند نوجوان خویش را نزد استاد آورد و گفت : من با خانواده ام تازه به شهر ابیورد آمده ایم فرزندم می پندارد همه چیز را می داند و نیاز به درس و مکتب ندارد .
استاد رو به فرزند او کرد و پرسید : آیا اینچنین است ؟
نوجوان گفت : آیا میزان فهم ما از جهان بیشتر از آن چیزی ست که می اندیشیم ؟
استاد گفت : خیر
نوجوان پرسید آیا فهم ما بالاتر از دیده ، تصور و خیال ماست ؟
استاد پاسخ داد : خیر ، بیشتر نیست
نوجوان گفت : حد خیال ، تصور و دیده ما آیا بیشتر از خرد و رشد عقلی و سنی ماست ؟
استاد پاسخ داد خیر نیست
نوجوان گفت : پس خرد که ماحصل دانش و تجربه هست و سن که در گذر ایام بدست می آید شاه بیت وجودی هر انسان است .
استاد گفت آری چنین است .
نوجوان گفت دانش در کف دست استاد است و تجربه در دم خوری با پیران با تجربه و همچنین کار و سفر .
استاد گفت آری اینچنین است .
نوجوان گفت : من به نیکی می دانم سخن شما چیست چون کتاب های مکتب خانه ها را خوانده ام و به یاد سپرده ام امروز بر آنم که به سفر باشم و با پیران گفتگو کنم .
استاد گفت : خرد همچون دریاست . هر یک از ما با این دریا وجودمان را سیراب می کنیم و درختان و گلهای وجودمان را شکوفا می سازیم . در کتاب ، دریایی از خرد نهفته است اگر می گویی همه را نیک می دانی . خواهم گفت این دریا همچون سیل هستی وجودت را پوشانیده و کمالی در تو نیست . جز غرقه شدن در خردی که نه عرض آن را می دانی و نه طول آنرا . تنها زمانی خرد باعث کمال تو می گردد که تو وجود داشته باشی . دیده شوی و سبزی کمال را که در وجودت نقش بسته به همگان نشان دهی ، آنکه راه تو را می رود در نهایت در جوانی پیر شده و با همان کمالی که هیچ گاه درست درکش نکرده منزوی می گردد. چون همگان را خالی از آن خردی می بیند که در وجود بی وجود خویش می بیند .
نوجوان پرسید مگر نباید به دریای خرد فرود آمد .
استاد گفت باید خرد را مانند باران بر وجود خویش باراند و وجود خویش را سبز کرد که این کمال و دلپذیری است .
پانزده سال بعد استاد مرد ژولیده ایی را در کنار مکتب خانه خویش دید که به شاگردان مشتاق دانش می نگرد و حرفهای آنها را گوش می دهد . آن مرد ژولیده پیش آمد و گفت من هم نوجوان غرقه در دریایم که به مکتب شما نیامدم و امروز می بینم همه چیز برایم بی مفهوم است . و امروز می فهمم مسیرم درست نبوده و افسوس که جوانی و بهار زندگی خویش را در این راه باختم . استاد گفت به گرمابه رو و موی و ریش کوتاه کن پیشم بیا تا به تو بگویم چه باید کرد .
مرد نیز چنین کرد و استاد یکی از همان کتابهایی را که مرد زمانی گفته بود آن را بخوبی می داند داد و گفت یک بار دیگر بخوان و دوباره پیشم بیا مرد فردای آن روز پیش آمد و گفت خواندم .استاد گفت حالا هر روز تنها یک صفحه از این کتاب را برای شاگردان بخوان و آموزش بده . و اینبار با این کار زمین وجود خویش را از زیر این دریای مهیب خارج ساز .
متفکر یگانه کشورمان ارد بزرگ می گوید : خرد در دانسته های ما دیده نمی شود ، خرد تنها در کردار ما هویدا می گردد .
سه سال گذشت . آن مرد ، استاد بی مانندی شده بود که از سراسر گیتی شاگردانی به پای درس و مکتبش می شتافتند.
|
behnam5555 |
08-20-2013 05:40 PM |
مالِ شما!
میگويند من شاعرم
از خودتان شنيدهام
راست و دروغش با درياست
چه باشم، چه نباشم
باز در خواب کودکانِ نانآور نازنين خواهم گريست
باز به خاطر شما از شب گليم و گهواره سخن خواهم گفت
باز میروم بوسه از آسمان و تبسم از ترانه میآورم،
چرا که من
خود را در گريههای شما شُستهام
شريک رويا و غمخوار خستگان ...!
من شاعرم
عجيبِ نزديک به روحِ آب
بسيار خسته به نماز نی، ناروا شنيدهی بیشکايتی که
کلماتش از گوشه و کنار کوچه به خواب کبوتر آمدهاند
کلماتش کوچکند، سادهاند، مالِ خودِ شماست
و از خودِ شما بود که شبی
باران را زير چترِ گريه و گفتوگو به خانه آوردم.
من رسيدم به آنچه از چراغِ آسمان باقی بود
من از خودتان شنيدهام
شاعرم
فهمی از حافظ ربوده و
رويايی که خواهرم فروغ ...!
من آشنای آب و قانع به تشنگی ...
دوستتان دارم که دوستم میداريد
سيد علی صالحی
|
behnam5555 |
08-20-2013 05:41 PM |
آیا تکرار تاریخ ممکن است
مردی مقابل پور سینا ایستاد و گفت : ای خردمند ، به من بگو آیا من هم همانند پدرم در تهی دستی و فقر می میرم ؟ پورسینا تبسمی کرد و گفت : اگر خودت نخواهی ، خیر به آن روی نمی شوی . مرد گفت گویند هر بار ما آینه پدران خویشیم و بر آن راه خواهیم بود .
پور سینا گفت پدر من دارای مال و ثروت فراوان بود اما کسی جز مردم شهرمان او را نمی شناخت . حال من ثروت ندارم اما شهرت بسیار دارم . هر یک مسیر جدا را طی کرده ایم . چرا فکر می کنی همواره باید راه رفته را باز طی کنیم .
مرد نفسی راحت کشید و گفت : همسایه ام چنین گفت . اگر مرا دلداری نمی دادید قالب تهی می کردم .
پورسینا خندید و در حالی که از او دور می شد گفت احتمالا ترس را از پدر به ارث برده ایی و مرد با خنده می گفت آری آری…
متفکر یگانه کشورمان ارد بزرگ می گوید : گیتی همواره در حال زایش است و پویشی آرام در همه گونه های آن در حال پیدایش است .
این سخن اندیشمند کشورمان نشان می دهد تکرار تاریخ ممکن نیست . حتی در رویدادهای مشابه ، باز هم کمال و افق بلندتری را می شود دید .
|
اکنون ساعت 07:02 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
|
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)