تا عاشقان به بوی نسيمش دهند جان |
تو همچون گل زخندیدن لبت با هم نمی آید روا داری من بلبل چو بوتیمار بنشینم؟ |
من از بازوی خود دارم بسی شکر
که زور مردم ازاری ندارم. |
معشوق چون نقاب ز رخ در نمی کشد
هر کس حکایتی به تصور چرا کنند |
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد |
در اندرون من خسته دل ندانم کيست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست |
تو را من چشم در راهم در آن هنگام که میگیرند در شاخ تلاجن شاخه ها رنگ سیاهی |
نقل قول:
تارا خانوم، این شعر که از حافظ نیست که ;) ********************************* گرم صد لشکر از خوبان به قصد دل کمین سازند بحمدلله والمنه بتی لشکر شکن دارم |
عذر می خوام حواس نمیذارن واسه آدم که!
ولی اگر حافظ در زمان کنونی بود شعر نو نمیگفت؟ من از رندی نخواهم کرد توبه ولواذیتنی بالهجر و الحجر |
نه نمیگفت!!!
روز و شب خوابم نمی آید ز چشم غم پرست بس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمع |
اکنون ساعت 09:28 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)