پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر و ادبیات (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=49)
-   -   کشکول نکته ها (http://p30city.net/showthread.php?t=29575)

behnam5555 08-20-2013 05:46 PM


آیا در پس مرگ زندگی ست
دوباره باید بر می خواست او کارهای ناتمام بسیاری بر دوش خود حس می کرد آیا از پس استقبال از مرگ ، می توانست زندگی را دوباره در آغوش گیرد ؟
او یا باید فنای تدریجی را می پذیرفت و یا مرگ سریع را ، و شاید هم در پس این مرگ سریع زندگی را بدست می آورد . بلاخره تصمیم خویش را گرفت و از حصار اردوگاه بردگی و مرگ به بیرون پرید و با چند نفر از مرگ رستگان عهد بست و ایران را نجات بخشید . بقول اندیشمند یگانه کشورمان ارد بزرگ : هنگام گسست و بریدن از همه چیز ، می توانی بسیاری از نداشته ها را در آغوش کشی .
آن کسی که از زندان بردگی بیرون جست و ایران را نجات بخشید نادرشاه افشار بود که در سن ۲۵ سالگی پس از سالها تحمل بردگی از حصار ازبکان بیرون آمده و کشور ایران را دوباره سرفرازی بخشید .


شاید اگر او از مرگ می هراسید هیچ گاه برای خود و کشورش آزادی و شرف به ارمغان نمی آورد …


behnam5555 08-20-2013 05:46 PM


احترام به شایستگان
خواجه نصیر الدین توسی در ابتدای وزارت خویش بود ، که تعدادی از نزدیکان بدو گفتند ایران مدیری همچون شما نداشته و تاریخ همچون شما کمتر به یاد دارد .

یکی از آنها گفت : نام همشهری شما خواجه نظام الملک توسی هم به اندازه نام شما بلند نبود . خواجه نصیر سر به زیر افکنده و گفت : خواجه نظام الملک باعث فخر و شکوه ایران بود آموخته های من برآیند تلاشهای انسانهای والا مقامی همچون اوست. حرف خواجه به جماعت فهماند که او اهل مبالغه و پذیرش حرف بی پایه و اساس نیست.
ارد بزرگ اندیشمند فرزانه کشورمان می گوید : “شایستگان بالندگی و رشد خود را در نابودی چهره دیگران نمی بینند.”
شاید اگر خواجه نصیر الدین طوسی هم به آن سخنان اعتنا می نمود هیچگاه نمی توانست گامهای بلندی در جهت استقلال و رشد میهنمان بردارد.



behnam5555 08-20-2013 05:47 PM


امنیت در دستگاه دیوانی !
روزی مردی پیش قاضی آمده و گفت : ای قاضی نگهبان دروازه شهر هر بار که من وارد و یا خارج می شوم مرا به تمسخر می گیرد و در مقابل حتی نزدیکانم دشنامم می دهد . قاضی پرسید چرا ؟ این رفتار را می کند مگر تو چه کرده ایی آن مرد گفت : هیچ ، خود در شگفتم چرا با من چنین می کند .
قاضی گفت بیا برویم و خود با لباسی پوشیده در پشت سر شاکی به راه افتاده و به او گفت به دروازه شو تا ببینم این نگهبان چگونه است . به دروازه که رسیدند نگهبان پوز خندی زد و شروع کرد به دشنام گویی و تمسخر آن مرد بیچاره . قاضی صورت خویش را از زیر نقاب بیرون آورد و گفت مردک مگر مریضی که با رهگذران اینچنین می کنی سپس دستور داد او را گرفته و محبس برده و بر کف پایش ۵۰ ضربه شلاق بزنند .

سه روز بعد دستور داد نگهبان را بیاورند و رو کرد به او و گفت مشکل تو با این مرد در چه بود که هر بار او را می دیدی دیوانه میشدی و چنین می گفتی .
مرد گفت : هیچ
قاضی پرسید پس چرا در میان این همه آدم به او می گفتی ؟
گفت : چون می پنداشتم این حق را دارم که با مردم چنین کنم اما هر ضربه شلاق به یادم آورد که باید پا از گلیم خود بیرون نگذارم .
قاضی گفت : عجیب است با این که به تو بدی نکرده بود تو به او می تاختی ؟ چون فکر می کردی این حق را داری !؟
آن مرد گفت سالها به مردم به مانند زیر دست می نگریستم فکر می کردم چون مواجب بگیر سلطانم پس دیگران از من پایین تر هستند . این شد که کم کم به عابرین آن طور برخورد می کردم که دوست داشتم .
قاضی پس از آن ماجرا پنهانی در کار کارمندان و کارگزاران دستگاه دیوانی دقت کرد و دید اغلب آنها دیگر وظایف خویش را آن گونه که دستور گرفته اند انجام نمی دهند و هر یک به شیوه ایی به خطاکاری روی آورده اند . به محضر سلطان شد و شرح جریان را بگفت .
سلطان در دم دستور داد او را بگیرند و به محبس برده و ۵۰ چوب بر کف پای بیچاره قاضی بنوازند . چون قاضی را بار دیگر به پیشگاه سلطان آوردند سلطان گفت : خوب حالا فهمیدی در کار دیوانی دخالت کردن چه مزه ایی دارد . قاضی سر افکنده و گریان گفت : آری و سپاس از چوب سلطان که مرا به خود آورد .
قاضی چون از درگاه سلطانی برون شد با خود گفت : عجبا ! من به پیش سلطان شدم تا خطاهای عوامل حکومت را باز گویم و او به من فهماند زمان چقدر دستگاه و دیوان را عوض می کند . متفکر یگانه کشورمان ارد بزرگ می گوید : ریشه رشد تبهکاری در امنیت بزهکار است . و اینچنین بود که قاضی دست از قضاوت شسته با خانواده عزم ترک دیار خویش کرد . چون از دروازه خارج می شد دید همان نگهبان بزهکار با ترکه ایی در دست ، مردم را مضحکه و مورد ریش خند قرار می دهد …



behnam5555 08-20-2013 05:48 PM


امید ، خود زندگیست
گفته اند اسبی به بیماری گرفتار آمد و پشت دروازه شهر بیفتاد . صاحب اسب او را رها کرده و به داخل شهر شد مردم به او گفتند اسبت از چه بابت به این روزگار پرنکبت بیفتاد و مرد گفت از آنجایی که غمخواران نازنینی همچون شما نداشت و مجبور بود دائم برای من بار حمل کند .
یکی گفت براستی چنین است من هم مانند اسب تو شده ام . مردم به هیکل نحیف او نظری انداختند و او گفت زن و فرزندانم تا توان داشتم و بار می کشیدم در کنارم بودند و امروز من هم مانند اسب این مرد تنهایم و لحظه رفتنم را انتظار می کشم .

می گویند آن مرد نحیف هر روز کاسه ایی آب از لب جوی برداشته و برای اسب نحیف تر از خود می برد . ودر کنار اسب می نشست و راز دل می گفت . چند روز که گذشت اسب بر روی پای ایستاد و همراه پیرمرد به بازار شد .
صاحب اسب و مردم متعجب شدند . او را گفتند چطور برخواست . پیرمرد خنده ایی کرد و گفت از آنجایی که دوستی همچون من یافت که تنهایش نگذاشتم و در روز سختی کنارش بودم .اندیشمند یگانه کشورمان ارد بزرگ می گوید : دوستی و مهر ، امید می آفریند و امید زندگی ست .
می گویند : از آن پس پیر مرد و اسب هر روز کام رهگذران تشنه را سیراب می کردند و دیگر مرگ را هم انتظار نمی کشیدند…



behnam5555 08-20-2013 06:08 PM

ارزش شادی و لبخند
 
ارزش شادی و لبخندهر مکانی خنده و شادی بود
رونق و ترویج آبادی بود
پس بخند در هر مکان و هر زمان
روح غمگین سلب آزادی بود ”عزت‌الله آذرخش“


محققان می‌گویند؛ لبخند، تمام عضلات اصلی صورت را آرام می‌کند و باعث می‌شود که زنجیره‌ای از واکنش‌های احساسی ایجاد شود و احساس خوشایند و مطلوبی به انسان دست دهد.

تحقیقات علمی نشان می‌دهد که خندیدن ترشح آندروفین‌ها را در بدن افزایش می‌دهد. آندروفین‌ها، موادی شبه مورفینی در بدن هستند که اثر آرام بخشی دارند.


توانائی لبخند زدن، بیان‌کنندهٔ یکی از تفاوت‌های اصلی ”فیزیولوژیکی“ بین‌ انسان و حیوان است. هر چند ممکن است به‌طور سمبلیک از لبخند یک پیر صحبت کنیم، اما همه می‌دانیم بیشتر حیوانات نمی‌توانند لبخند بزنند. وقتی آنها دندان‌های خود را نشان می‌دهند، به‌طور معمول نه خوشحال هستند و نه لبخند می‌زنند؛ بلکه در حال آماده کردن خود برای حمله هستند. آنها به‌دلیل رضایت از زندگی نمی‌خندند؛ در برخورد با یکدیگر لبخند نمی‌زنند؛ برای رهائی از تنش نمی‌خندند و به‌طور کلی مکانیزم خندیدن، از قلمرو زندگی حیوانات جداست.
خندیدن با صدای بلند و از ته دل از میزان هورمونهای استرس مانند کورتیزول و اپی نفرین می‌کاهد و بر سلامت بدن می‌افزاید. به علاوه اثرات مفید آن تا 24 ساعت در بدن باقی خواهد ماند.

محققان تاکید می‌کنند که 3 دقیقه خندیدن با صدای بلند معادل 10 دقیقه ورزش ایروبیک اثرات مثبت بر روی سلامتی دارد.


به گفته پژوهشگران، برنامه‌های کاری پرمشغله دنیای امروز باعث می‌شود که ذهن ما همواره گرفتار موضوعات بسیاری باشد و این امر برای سلامت جسم و روح انسان چالش بزرگی است. تاکنون در مقالات علمی مطالب بسیاری درباره روش‌های مقابله با این چالش مهم ارائه شده اما در این پژوهش بیش از همه بر اثر معجزه آسای خنده بر سلامت جسم و روان تاکید شده است.

ارزش‌ درمانی لبخند زدن، فقط محدود به فردی که لبخند می‌زند، نمی‌شود؛ بله لبخند زدن و خنده، امری مسری است، زیرا افرادی که لبخند به لب دارند، در واقع، می‌توانند حالت جمع اطراف خود را نیز تغییر دهند و می تواند حس خوبی را به همگان منتقل کند در این مورد ” ارد بزرگ “ می گوید : آنکه همیشه لبخندی بر لب دارد شادی را به همگان هدیه می دهد .

پژوهشگران معتقدند که خندیدن با صدای بلند می‌تواند سیستم ایمنی بدن شما را تقویت کند. علاوه بر این خندیدن روی ماهیچه‌های شکمی تاثیر مثبت می‌گذارد.

تحرک این ماهیچه‌ها به هر ترتیب باعث کاهش چربی‌های دور شکم می‌شود و در نتیجه ضامن سلامتی انسان است.

گفتنی است، در کنار فاکتور مهم خنده توجه به مسائل دیگری مانند تحرک بدنی،‌ داشتن رژیم غذایی سالم، توجه به شیوه‌های کاهش دهنده استرس و هم چنین انجام تفریحاتی که به آنها علاقه داریم همگی از عوامل مهم برای داشتن یک زندگی سالم و مفید است.

پژوهشگران زیادی فایده‌های درمانی لبخند و خنده را مورد بررسی قرار داده و به این نتیجه رسیده‌اند که خنده، چیزی جزء فایده برای بدن ندارد. خنده، عارضه‌های جانبی مضری ندارد؛ درمانی است ارزان و کاری که هر کس بدون کمک دیگری می‌تواند از عهدهٔ انجام آن برآید.
خنده، می‌تواند تغییرهای فیزیولوژیکی گسترده‌ای چون بهبود عمل هضم، آرام کردن و تنظیم تمام سیستم‌های داخلی و بهبود جریان خون را در بدن، به‌وجود آورد.
لبخند زدن، علاوه بر معکوس کردن سیر بیماری و تأمین سلامت، فایده‌های دیگری نیز دارد. لبخندها و خنده‌ها، بهترین یخ‌شکن در گردهمائی‌های اجتماعی هستند. زمانی که افراد قادر هستند در کنار یکدیگر و با هم بخندند، کمتر از حضور هم، عصبی می‌شوند. خنده احساس‌های ناشی از خصومت را که بیشتر در برخوردهای اولیه، ظاهر می‌شوند، از بین می‌برد. افرادی که با چهره‌ای عبوس با دنیا برخورد می‌کنند، به‌طور محو در عمق درون خود، احساس وحشت می‌کنند. آنان عصبیت درونی و نجات خود را پشت چهره‌ای نفوذناپذیر و جدی، پنهان می‌کنند.

خجالت، در واقع، کنار کشیدن از صحنه است. در صورتی که لبخند زدن و خندیدن، نشانگر شخصیت اجتماعی، دست و دلباز و خوش‌قلب است. در ضمن، قدری لبخند زدن خودکار، درمانی مؤثر و قدرتمند برای غلبه بر پیری زودرس است. افراد وقتی می‌‌خندند، فقط یک عضلهٔ اصلی به‌کار گرفته می‌شود؛ در صورتی که برای بروز حالت‌هائی چون خشم و اندوه عضله‌های زیادی باید درهم کشیده شود. لبخند باعث می‌شود انسان، جوان‌تر به‌نظر برسد، در صورتی که دیگر حالت‌های صورت، او را مسن‌تر نشان می‌دهد. لبخند زدن، بهترین ”اکسیر جوانی“ است که دارا هستیم. چیزی که برای همه، قابل دسترسی است. لبخند زدن، باعث می‌شود افراد، جذاب‌تر و جوانتر به‌نظر برسند. می‌توان تا بی‌نهایت از فایده‌های آن، سخن گفت؛ اما کلمه‌ای علیه آن نمی‌توان به زبان اورد. لبخند زدن، می‌تواند فشار روانی حاکم بر هر موقعیتی را کاهش داده و در واقع موجب شود شما بیشتر احساس خوشبختی و شادی کنید.

پدربزرگ می گفت: به دنیا بخند تا به رویت بخندد و همیشه لبش خندان بود و دیگران را نیز به خنده وا می داشت. او می گفت: در آن زمانها زندگیها و افراد چنان بی ریا بودند و مجلسهای شب نشینی، محفلهای فامیلی، دوستانه و حتی عمومی به قدری خالصانه بود که افراد با وجود نداشتن بسیاری از امکانات زندگی امروز، راحت، آسوده خاطر و شاد می زیستند. اما این روزها با وجود این همه امکانات، چون شادی درونی در انسانها وجود ندارد، آسایش روانی نیز گم شده و انسان امروز در پی این گمشده خود را به هر دری می زند تا از ورطه بحرانهای روحی، روانی و اجتماعی گرفتار آمده خلاص شود.

شاد زیستن نوعی مهارت برای زندگی سالم است. به عبارتی انسان زمانی می تواند سالم زیست کند و از زندگی لذت ببرد که خود نیز در سلامت باشد، این سلامت هم بعد جسمی را شامل می شود هم روحی، در حالی که امروزه به بعد روانی توجه زیادی نمی شود.
روانشناسی می گفت: «آنچنان بخندید که مخاطبتان احساس امنیت کند.» به اعتقاد او اثر خنده بر محیط و اطرافیان بسیار بالا است و بالطبع تعمیم و نهادینه شدن چنین امری در سطح جامعه در حفظ سلامت، افزایش کارایی و موفقیت نیز نقش مثبتی خواهد داشت.
به اعتقاد بسیاری از روانشناسان، جامعه شناسان و مسؤولان، جامعه امروز ایران شاد نیست در حالی که باید به این بعد از نیاز جامعه با توجه به مشکلات و فشارهای زندگی بیش از پیش پرداخته شود و در این زمینه مسؤولان و دست اندرکاران وظیفه سنگینی دارند. باید راههای شاد زیستن به جامعه آموزش داده و نهادینه شود.



behnam5555 08-20-2013 06:12 PM

خانواده امروزی و فرزند سالاری
 


خانواده امروزی و فرزند سالاری


مقاله ای که در ادامه میخوانید به پدیده فرزند سالاری در قرن حاضر می پردازد مسئله ای که متاسفانه همه گیر شده است و دیگر کمتر خانواده ای را می توان یافت که از این معضل رها باشد.
این پدیده نیز به مانند بسیاری از مشکلات امروزی مربوط شهرنشینان منیباشد زیرا شاهد هستیم در جوامع روستایی هنوز روابط خانوادگی بر مبنی احترام به بزرگان و والدین است
امروزه شیوه های تربیتی فرزندان نسبت به گذشته تغییر زیادی کرده است. در حال حاضر، والدین انتظار ندارند فرزندشان چشم و گوش بسته از دستورهای آنان اطاعت کنند و برای به کرسی نشاندن عقاید و نظرات خود، دیگر به تنبیه و توبیخ متوسل نمی شوند، بلکه از ترس اینکه بچه ها عقده ای نشوند، آنان را در انجام بسیاری از کارها آزاد می گذارند و گاهی در این راه به حدی دچار افراط می شوند که فرزندان از نرمش و ملاطفت آنان سوء استفاده می کنند و فرزند محوری بر خانواده حاکم می شود.
فرزند سالاری حاصل تربیت غلط و روابط نادرست والدین با یکدیگر است زمانیکه فرزند اختلاف بین والدین را به وضوح میبیند و در جریان کشمکش های آنان قرار میگیرد ناخودآگاه به سوی یکی از آن دو متمایل میشود و مادر یا پدر نیز به جای تجدید نظر در رفتار خود با همسرش برای بدست آوردن هر چه بیشتر حمایت فرزند سرویس های زیادی میدهد تا برای برای خود پایگاهی مطمئن بسازد. حال آنکه اگر پدر و مادر دعوا را کنار بگذارند و اختلافات خود را در خلوت با هم رفع نمایند بچه ها هم به خود اجازه بی حرمت کردن یکی از والدین را نخواهند داد . ارد بزرگ در این رابطه میگوید هیچ گاه در برابر فرزند ، همسرتان را بازخواست نکنید .
بچه های این دوره بسیار وابسته به والدین هستند و چون هر چه را می خواهند پدر و مادر بدون چون و را برای آنان فراهم می کنند، به خاطر رفع نیازهای خود هیچ تلاشی نمی کنند و در نتیجه فرزند محوری بر خانواده حاکم می شود ، ما اگر می خواهیم نسل سالمی را پرورش دهیم باید منطقی فکر کردن را به فرزندانمان بیاموزیم و آنها را مستقل و مسؤول بار بیاوریم.


بسیاری از والدین می خواهند ناکامی های دوران کودکی و نوجوانی خود را درباره فرزندانشان عملی نمایند به همین خاطر مخارجی را در مورد آنان متحمل می شوند که اصلاً لزومی ندارد. فرزندان هم که می بینند تمام خواسته های آنان بدون زحمت و به راحتی برآورده می شود طبیعی است وقتی به سن بالاتر می رسند انتظار دارند دستورات آنان نیز اجرا شود. به بیانی دیگر ناآگاهی والدین از روشهای تربیتی، فرزندسالاری را بر خانواده حاکم می کند.

متأسفانه بعضی از پدر و مادرها وظیفه اصلی خود را که تعلیم و تربیت است فراموش کرده و فقط به فکر پول درآوردن هستند چون فکر می کنند اگر بچه ها هر چه را که می خواهند برایشان فراهم کنند وظیفه اصلی خود را انجام داده اند. حال آنکه فرزندان بیشتر به صحبت و توجه والین نیاز دارند.
وقتی در ذهن بچه ها مادیات به عنوان یک عامل اساسی خوشبختی نقش می بندد، در این صورت توقع به وجود می آورد و فرزند هر چه بزرگتر می شود سطح توقعش بالاتر می رود تا جایی که برای رسیدن به خواسته هایش به پدر و مادر امر و نهی می کند و انتظار دارد همه امور با توجه به تقاضا و خواسته های او انجام شود.

یکی از کارهایی را که می توانیم انجام دهیم این است که باید شرایطی را فراهم کنیم که فرزندان ما درست رشد کنند و درست تربیت شوند. این مسأله خیلی مهم است. باید دید چه کسی مسؤول است. خانواده، مدرسه، یا جامعه؟ به هر صورت نقش همه افرادی که با بچه ها سروکار دارند اهمیت دارد. این نقشها باید به قدری دقیق و درست عمل شود که بچه ها جایگاه خود را بشناسند و بدانند چه وظایفی دارند و در چه مقامی باید قرار بگیرند. والدین نیز لازم است با توجه به رشد و نیازهای فرزندان خود به آنها سرویس بدهند.

بعضی اوقات زن سالاری یا مردسالاری نیز ممکن است فرزندسالاری را به وجود آورد. به عنوان مثال اگر مرد خواسته باشد به تنهایی تحکم کند و فرزندش را در قالب دستورات خود بدون در نظر گرفتن نظر همسرش تربیت نماید، فرزند بر مادر حاکم می شود، در این صورت وقتی بزرگتر شد و قدرت پیدا کرد بر پدر نیز حاکم خواهد شد. عکس این هم صادق است یعنی اگر زن سالاری بر خانواده حاکم باشد، فرزند به همین نسبت در مقابل پدر خواهد ایستاد و در آینده که قدرت گرفت در مقابل مادر نیز می ایستد.

اگر ما نتوانیم در کودکی درست با فرزندانمان رفتار کنیم و نیازهای آنان را با آگاهی از مراحل رشدشان در نظر بگیریم به طور حتم در جوانی بر ما حکومت خواهند کرد و طبیعتاً چون هنوز به درجه رشد تکمیلی نرسیده اند و نمی توانند از تدبیر و عقلشان کمک بگیرند دچار مشکل خواهند شد و ما را نیز درگیر خواهند کرد. اگر امروز که فرزندمان در سن پایین است همت به تربیت درست وی بگماریم در آینده نتیجه آن آرامش خیال خودمان است زیرا فرزند بد آفت زندگی پدر ومادر است و به گفته ارد بزرگ فرزند نانجیب ، آتش عمر پدر است .



behnam5555 08-20-2013 06:14 PM

ازدواج و آرامش
 
ازدواج و آرامش

در جامعه ما همیشه خانواده به عنوان یک مجموعه کوچک از ارزش بالایی برخوردار بوده است که البته این مسئله در جوامع سنتی یک امر آشکار است با توجه به پیشرفت زندگی بشر از جوانب مختلف چنین به نظر می آید که امروزه میل به تشکیل خانواده میان جوانان کمرنگ تر شده است که آنهم گاه به دلیل مشکلات اقتصادی است و گاه مسائل شخصی را به دنبال دارد به هر حال هدف ما در این نوشته بررسی علل بالا رفتن سن ازدواج و یا مقوله ازدواج گریزی جوانان نیست آنچه به نظر میرسد اینست که گویا با توجه به سرگرمی های مختلف و مشغله نسل جوان امروز احتیاج به یاداوری محاسن پیوند ازدواج دارند که در این مجال میخواهم به آن بپردازم شاید برای عده ای که با آن آشنا نیستند کمک فکری مناسبی باشد
یکی از مهمترین و شاید اولین انگیزه ازدواج ایجاد کانونی است که در آن زن و مرد احساس آرامش کنند . زیرا زنان آرامش دهنده روانی مردانند و زن و مرد به دوستی با هم نیازمندند .پیوند زن و مرد آنها را از تنهایی و بی هدف بودن نجات میدهد و آرامشی بی نظیر به آنها هدیه میدهد ارد بزرگ در این رابطه جمله زیبایی دارد:پیوند از پس تنهایی رخ می دهد ، ارزش می یابد و توان را چندین برابر می کند ، پس باید هر پیوند پاکی را شاد باش گفت .
یکی از نیازهای اساسی و مهم آدمی نیاز به محبت است . آدمی در هر سن و مرحله ای از حیات خویش به محبت احتیاج دارد و علاقه مند است که دیگران او را دوست بدارند وبه او مهر بورزند.
یکی از راه های مهم و مؤثر ابراز مهر و محبت و برقراری دوستی بین زن ومرد ، ازدواج است . آثار محبت و تبدیل آن به عشق و علاقه وافر و همبستگی عمیق روانی و عاطفی ، پیوند زن و مرد را تحکیم بخشیده ، فضای خانواده را به فضایی صمیمی ، گرم ، پرطراوت ، شاداب و بالنده مبدل می کند .
محبت کردن و محبت دیدن ، رضایت خاطر پدید میآورد و تعادل روانی زن و مرد را ممکن میسازد . محبت صفا دهنده وجود است و شفابخش دردها یکی دیگر از انگیزه های ازدواج کمک به رشد و تکامل زن و مرد است . زیرا محیط گرم و صمیمی و فضای پر مودت و محبت خانواده فرصتی برای تبادل اندیشه ها ، رشد اجتماعی ، فرهنگی و اخلاقی زن و شوهر و دیگر اعضای خانواده است .
در سازمان خانواده،افراد تحت تأثیر دانش ها ، بینش ها و دیدگاه ها و مهارت های یکدیگر هستند . در این فضا پاره ای از استعدادهای زن و مرد و دیگر اعضای خانواده شکوفا می گردد ، احساس و قبول مسئولیت و رشد اجتماعی ممکن می شود و تعامل حاکم بر این فضا به رشد شخصیت افراد کمک می کند .


ازدواج به زندگی زن و مرد جهت می بخشد و مرد و زنِ نگران ، مضطرب و سرکش را آرام ساخته ، موجبات حفظ سلامت تن و روان آنان را فراهم می کند .
خودداری از ازدواج و در نتیجه عدم ارضای پاره ای از نیازهای آدمی ممکن است زمینه اختلالات عاطفی و بیماری های جسمانی و روانی را مساعد سازد و خروج از اعتدالِ وجود را ممکن نماید .
به هر حال با وجود تمام این محاسن در زندگی مشترک و پیوند زن و مرد واضح است که هر شیرینی در کنار خود مشکلاتی هم دارد و مشکلات زندگی مشترک نیز بر کسی پوشیده نیست اما اگر زن و مرد بازوی توانمند هم در کارها و مسائل زندگی باشند میتوانند به مرور زمان بر مشکلات و نقایص چیره شوند . ماندن در کنار هم با وجود داشتن مشکل و سختی نوید روزهای شیرین را میدهد .هیچ سختی ابدی نیست و آنچه در پی آن می آید با حلاوت خود کام همسران را شیرین میسازد و خوش به سعادت آنهایی که میمانند و پس از روزهای ابری با همدیگر به خورشید لبخند میزنند.جمله زیبای ارد بزرگ به خوبی این معنی را میرساند
کسی که می ماند و نمی پرد به یک راز بزرگ آگاه گشته و آن فلسفه پرواز است.



behnam5555 08-20-2013 06:16 PM

با آرامش و شادی بیشتر عمر کنیم
 

با آرامش و شادی بیشتر عمر کنیم

در گذشته مردم معتقد بودند که آدم‌های خوب عمر کوتاهی دارند. این‌باور در قرن‌های ابتدایی رشد پیدا کرده بود.
در آن زمان کودکان بسیاری می‌مردند و انسان‌ها به‌راحتی با یک عفونت ساده جان می‌سپردند. اما آیا به‌راستی رابطه‌ای میان شخصیت‌ و سلامت وجود دارد؟ برپایه مطالعات علمی، اثبات این امر که افکار مثبت یا منفی می‌تواند روی سلامت فرد تاثیرگذار باشد با دشواری‌هایی همراه است اما هنوز دانشمندان در پی اثبات این قضیه هستند.

همه ما خواهان آن هستیم که از زندگی شاد و آرام برخوردار باشیم. به علاوه دستیابی به طول عمر بیشتر کیمیایی است که در طول سالیان متمادی همه به نوعی در جست وجوی آن بوده ایم. رسیدن به این هدف چندان دور از دسترس نبوده و احتیاج به هیچ جادو و اعجازی هم ندارد، کافی است اندکی به جسم و ذهن خود بیشتر توجه کنیم تا بتوانیم با تأمین سلامت هر دوی آنها، به راز طول عمر پی ببریم، این کار هم میسر نمی شود مگر بکوشیم با توجه به تغذیه مناسب و تمرینات ذهنی لازم، خود را از نظر جسمی و ذهنی تقویت کنیم، بنابراین زندگی آن قدر باارزش هست که برای هرچه لذتبخش تر کردن آن بیشتر بکوشیم. با رعایت این دستورالعمل ها و استفاده از آنها می توانید علاوه بر داشتن سلامت ذهنی و جسمی، از طول عمر بیشتری برخوردار شوید.
● رازهای طول عمر لذتبخش
▪ سیگار نکشید.
▪ تغذیه خوب داشته باشید.
▪ فعال، پویا و سرزنده باشید.
▪ به اندازه کافی بخوابید.
▪ سلامت جسمانی خود را به شکل منظم و مرتب چک کنید (با آزمایش های مرتب و منظم سالانه از سلامت جسمانی خود مطمئن شوید)
▪ ورزش، نرمش و تفریحات سالم را فراموش نکنید.
▪ از سلامت ذهن و فکر غافل نشده و به احساسات و هیجانات خود توجه داشته باشید.
البته ممکن است این کارها زیاد آسان به نظر نرسد، اما اگر هم این گونه باشد ارزش آن را دارد که امتحانشان کنید. در واقع با افزایش سن، بدن بیشتر در معرض ابتلا به بیماری ها قرار می گیرد، اما هیچکس هم نمی تواند از قبل عوارض خاصی را برای سنی خاص در نظر بگیرد، بنابراین اگر در حفظ سلامت خود بکوشیم با افزایش سن هم احتمال خطر ابتلا به بیماری های سخت و مزمن کمتر خواهد شد.
برخورداری از یک زندگی طولانی، همراه با سلامت و به دور از بیماری، چشم اندازی است که بیشتر ما انتظار به دست آوردن آن را داریم.

همچنین شواهد بسیار زیادی وجود دارد که انسان‌های منظم، دارای ثبات اجتماعی و خوش‌بین، خیلی کمتر از افراد تنها، بدبین و ناراضی از زندگی، در معرض ابتلا به بیماری‌های مختلف و در نهایت مرگ قرار می‌گیرند. تحقیقات گویای این مطلب هستند که خوش‌بینی، در نهایت زندگی طولانی‌مدتی را برای شما به ارمغان می‌آورد، هرچند آن را تضمین نمی‌کند. طی تحقیقاتی که طی 23‌سال توسط دانشگاه «ییل» و «میامی» در «اوهایو» انجام شد این نتیجه به دست آمد که افراد بالای 50سالی که به افزایش سن خود با یک دید مثبت و به عنوان یک تجربه شیرین نگاه می‌کنند به طور متوسط تقریبا 5/7سال بیشتر از دیگران، زندگی می‌کنند. البته محققان عوامل مختلفی از قبیل نژاد، جنسیت، میزان سلامتی، طرز تفکر و تنهایی را نیز در نظر گرفتند.

متخصصین قلب وعروق معتقدند نوع شخصیت افراد در بروز بیماری های قلبی موثر است به طوری که افراد عجول و منضبط بیشتر سکته قلبی را تجربه می کنند.
دکتر منوچهر قهرمانی گوید: نوع شخصیت و رفتار افراد علاوه بر سایر عوامل موثر در بروز بیماری‌های قلبی در این بیماری موثر است به نحوی که افراد عجول و منضبط که در انجام کارها شتاب می‌ورزند و دارای حساسیت و خودخوری هستند نسبت به افرادی که خونسرد و وقت شناس هستند، بیشتر دچار بیماری‌های قلبی می شوند.
وی گفت: همچنین افراد عجول بنا بر استرس بیشتری که از محیط دریافت می کنند، معمولا دخانیات بیشتری نیز مصرف می کنند که این مساله باعث می‌شود آمادگی بیشتری برای ابتلا به خطرات حمله قلبی داشته باشند.
به گفته وی، کسی که در همه عمر سه نخ سیگار کشیده باشد 3 برابر کسی که سیگار نکشیده در معرض سکته قلبی قرار دارد.

تحقیقات دیگری نیز در ارتباط با خوش‌بینی و افزایش طول عمر وجود دارد. محققان مرکز مطالعات «مایو» زندگی و خصوصیات اخلاقی 447 نفر را طی 30سال مورد بررسی قرار دادند. کسانی که به عنوان «خوش‌بین» نامگذاری شده بودند نصف افرادی که «بدبین» یا تلفیقی از «هر دو» بودند به مرگ‌های ناگهانی دچار می‌شدند. همچنین این افراد همزمان با افزایش عمر، مشکلات کمتری در مورد سلامت فردی خود پیدا می‌کردند، محدودیت‌هایشان کمتر بود، دردهای کمتر و انرژی بیشتری نسبت به دو گروه دیگر داشتند.

در مطالعه‌ای به نام «نیمه پر یا خالی لیوان؟» پژوهشگران به این نتیجه رسیدند که خوش‌بینی به این معنا که مردم وقایع زندگی‌شان را برای خود یا سایرین تعریف‌کنند باعث می‌شود تا در مقابل بیماری قلبی در حد بسیار زیادی مصونیت پیدا کنند. این مورد در کلام ارد بزرگ هم دیده می شود زندگی رنج و درد نیست هدیه ایی است برای شاد بودن . مادر گیتی جام زهر بر دهان کودک خویش تمی گذارد او می پروراند برای بهروزی و خوشبختی . همچنین افراد خوش‌بین خیلی سریعتر از بدبینان پس از عمل باز قلب بهبودی حاصل می‌کنند. احساسات منفی‌گرایانه و بدبینی مزمن را باید به عنوان عاملی در افزایش بیماری‌های قلبی در نظر گرفت.

در این قسمت راه‌هایی ذکر شده که ثابت می‌کند اخلاق و ویژگی‌های فردی در سلامت و طول عمر افراد دخیل هستند. عصبانیت و ناامیدی‌های مزمن منجر به مصرف دخانیات یا استفاده از سایر غذاهای ناسالم می‌شود. یک فرد خوش‌بین با اراده محکم‌تری قدم در راه ترک عادات ناشایست می‌گذارد. یا سعی می‌کند به‌هیچ‌وجه به آنها معتاد نشود. این خوش‌بینی است که باعث می‌شود فرد در جست‌وجوی مشاور پزشکی و پیروی از او باشد. او راهی را برمی‌گزیند که از آن طریق خود را از دچارشدن به بیماری‌های مختلف دور نگه دارد. این امکان هم وجود دارد که خوش‌بینی روی سیستم دفاعی بدن تاثیر مثبت گذاشته و آن را تقویت کند. البته تحقیقات انجام‌شده در این زمینه تا این لحظه نتایج مستدلی را پیرامون این مطلب ثابت نکرده‌اند.

باید توجه داشت که در کنار خوش‌بینی عوامل دیگری نیز در نظر گرفته می‌شوند. از آنجا که شخصیت انسان‌ها از همان زمان تولد و در دوران کودکی شکل می‌گیرد، گروه تحقیقاتی دانشگاه کالیفرنیا پژوهش‌های خود را در سال‌1920 بر عده‌ای کودک شروع کردند. نتایج این تحقیقات حیرت‌انگیز بود. کودکانی که از همان آغاز کودکی از وجدان خود استفاده می‌کردند و تقریبا بچه‌های وظیفه‌شناسی بودند در دوران زندگی خود با مشکلات و بیماری‌های کمتری برخورد می‌کردند. وجدان و وظیفه‌شناسی در این پژوهش‌ها براساس خصوصیات اخلاقی زیر تعریف شده بود: نظم شخصی، توانایی توکل‌کردن، بیم و هراس، ارزش‌قائل‌شدن و آرزوی رسیدن به اهداف.

حتی اثبات شده که دارا بودن این خصوصیات در زندگی خیلی بیشتر از خوش‌بینی‌ به شما کمک می‌کند و سبب می‌شود تا سراسر عمرتان سالم و سرزنده زندگی کنید. شاید خوش‌بینی هم جزئی از وجدان و ضمیر ناخودآگاه هر شخص باشد. نمی‌توان گفت که فکرکردن قبل از انجام عمل که یکی از پیش‌نیازهای وجدان سالم است، همان خوش‌بینی محسوب می‌شود. اما وجدان می‌تواند پایه و اساس خوش‌بینی را برای فرد فراهم آورد.

خوش‌بینی بیش از اندازه یا پیروی از وجدان بیش از حد لازم نیز بی‌فایده است و عواقب خاص خود را به همراه دارد. خوش‌بین‌بودن کورکورانه شما را به دردسر می‌اندازد و بدبینی نیز به نوبه خود فوایدی را به همراه دارد؛ اگر از سانحه رانندگی بترسید، آنگاه با احتیاط رانندگی می‌کنید؛ اگر از سرماخوردگی دل‌ خوشی نداشته باشید، از خودتان بهتر مراقبت می‌کنید تا سرما نخورید.

در این قسمت یک سؤال مهم مطرح می شود؛ «آیا خوش‌بینی باعث بهبود وضعیت سلامت افراد می‌شود یا افراد سالم خوش‌بین می‌شوند؟» در این قسمت فاکتورهای داخلی را هم باید محاسبه کرد؛ تحصیلات، نژاد، عوامل وراثتی، جنسیت، دسترسی به فناوری‌های نوین پزشکی و از همه مهم‌تر ثروت، همچنین گفته می‌شود چیزی به عنوان شانس هم در این زمینه کاربرد دارد.

بنابراین خوش‌بینی یکی از عوامل مهمی است که باید زمینه رشد و شکوفایی را برای آن فراهم آورد. یک فرد بدبین به‌شدت نیاز به شادی و خوشحالی دارد. اگر شما خواستار عمر طولانی به همراه سلامت کامل هستید باید ببینید تا چه حد خوش‌بین یا بدبین هستید.

شاید شما به طور ذاتی انسانی چندان آفتابی نباشید، شاید کودک باوجدان و وظیفه‌شناسی نبوده باشید، اما باز هم جای امیدواری وجود دارد آن هم برای ایجاد خوش‌بینی. هیچ وقت برای تغییر و تحول دیر نیست. همه ما می‌توانیم از زندگی نهایت لذت را ببریم. بنابراین بیشتر مراقب خودتان باشید، درست غذا بخورید، سیگار نکشید و نرمش روزانه را نیز فراموش نکنید. حتی اگر شما خیلی خوش‌بین هستید و در زمان کودکی رفتار بی‌نظیری داشته‌اید، باز هم انجام این موارد در زندگی به شما کمک می‌کند.


براساس یافته های مرکز کنترل بیماری ها، تمرین کردن رفتارهای سلامت بخش می تواند از ابتلا به بیماری ها جلوگیری کرده یا عوامل مؤثر در بروز بیماری های کشنده را کنترل کند. سن، نقش زیادی در این زمینه ندارد؛ یعنی در هر سن و سالی که باشید می توانید الگوی رفتاری سالمی برای نوع تغذیه و روش زندگی کردن خود اتخاذ کنید. در واقع سبک زندگی شما بیشترین تأثیر را در میزان سلامت و چگونگی حفظ آن دارد و این که چطور بتوانیم از طول عمر بیشتری برخوردار باشیم، دقیقاً در ارتباط مستقیم با همین موضوع است.
این عوامل به شما کمک می کند که سبک زندگی خود را از لحاظ کیفی بهبود بخشید:
▪ باز هم سیگار نکشید. سیگار نکشیدن موجب می شود احتمال ابتلا به انواع سرطان ها، حملات قلبی و بیماری های ریوی کاهش یابد.
▪ توانایی بویایی و چشایی خود را تقویت کنید و نسبت به اطراف خود هوشیار باشید. برای نسل های جوان تر یک مدل مثبت و نمونه باشید (نمونه ای سالم از زندگی سالم؛ تغذیه سالم در کنار ذهن سالم!)
▪ تغذیه سالمی داشته باشید. پیروی از رژیم غذایی صحیح و ورزش کردن را هرگز فراموش نکنید. غذای سالم و مفید به بدن شما سوخت می رساند، زیرا بدن برای فعالیت به سوخت سالم نیاز دارد و تبعیت از رژیم غذایی صحیح مانند این است که باک بنزین ماشین تان را هیچگاه بدون سوخت مناسب باقی نگذارید.
▪ آگاهانه انتخاب کنید. غذاهایی را انتخاب کنید که انرژی لازم را به بدن شما برساند. غذا باید آن قدر به شما انرژی بدهد که علاوه بر تأمین قوای جسمانی به تأمین و بازسازی قوای تحلیل رفته تان هم کمک کند.
▪ فعال، پویا و خلاق باشید. فعالیت و شور و شوق زیاد برای بهره مندی از تک تک لحظات زندگی نیاز به سن و سال خاصی ندارد، شما در هر سنی که باشید می توانید لحظاتی شیرین را تجربه کنید؛ مشروط بر این که خودتان بخواهید و در واقع آن را از درون خود به بیرون منتقل کنید، نه این که همیشه منتظر وقوع حادثه ای باشید تا بتوانید اندکی شور و هیجان به خرج داده یا خلاقیتی از خود نشان دهید. در واقع بیشترین خلاقیت شما وقتی نمود پیدا می کند که بتوانید در شرایطی که انتظار آن نمی رود، فعال و سر زنده باقی بمانید. تحقیقات نشان می دهد طول عمر افرادی که نسبت به زندگی علاقه و شور و شوق بیشتری نشان می دهند، بیش از افرادی است که دائم کسل و ناامید در گوشه ای کز کرده اند و امیدوارند بالاخره روزی شادی، زنگ خانه آنها را به صدا دربیاورد.
▪ وزنتان را کنترل کنید. کنترل وزن یکی از مهم ترین عوامل برخورداری از سلامت و درنتیجه زندگی سالم و طول عمر بیشتر است. هنگامی که نمی توانید به وزن مناسب دست یابید، علاوه بر اینکه ذهن خود را همیشه درگیر کاهش وزن می کنید، سلامت خود را هم به مخاطره می اندازید، بنابراین یک بار برای همیشه اراده کنید و بکوشید با انتخاب یک رژیم غذایی صحیح با اضافه وزن خود برای همیشه خداحافظی کنید.
▪ علائم افسردگی و اضطراب را کاهش دهید. در موقعیت های سخت و تنش زا با پرداختن به اموری دیگر، ذهن خود را از مشکلات و مسائل منحرف کنید. باور داشته باشید شما چه افسرده و چه قوی، مقاوم و پایدار باشید روزهای زندگی تان سپری می شوند و می گذرند، اما اگر خودتان به استقبال غم و غصه نروید، آنها هم زودتر شما را رها خواهند کرد. به علاوه وقتی روحیه خود را نبازید و شجاعت بیشتری از خود نشان دهید، بهتر می توانید مشکلات تان را حل کنید.
*از استرس رهایی یابید. تحقیقات نشان می دهد افرادی که آرامش بیشتری دارند، نسبت به اشخاصی که دائم مضطرب و نگران هستند، کمتر در معرض بیماری قرار دارند. به عنوان نمونه افراد آرام و غیرمضطرب توانایی های بیشتری در غلبه بر سرماخوردگی و سایر بیماری ها دارند.
▪ برای استحکام عضلات و استخوان های خود بکوشید. شما می توانید با برخورداری از تغذیه سالم از استخوان بندی محکمی برخوردار شوید و استخوان های شما زمانی استحکام کافی خواهند داشت که بتوانید عضلاتتان را هم کاملاً ورزیده و قدرتمند نگاه دارید. برای رسیدن به این هدف باید ضمن تغذیه صحیح (خوردن لبنیات، حبوبات، سبزیجات، سویا و میوه های فصل)، از ورزش کردن غافل نشوید. پرداختن به ورزش هایی مانند یوگا علاوه بر اینکه سلامت شما را تضمین می کند، موجب می شود ذهنتان کمتر به طرف مشکلات منحرف شود. در واقع یوگا به نوعی موجب می شود که مهار ذهن شما در اختیارتان باشد.
▪ خواب کافی داشته باشید. شما باید به طور معمول شبها هفت تا هشت ساعت بخوابید. به منظور برخورداری از خواب کافی، برای خود جدول زمانی دقیقی ترسیم کنید و در آن ساعت هایی را که نتوانسته اید خواب خوبی داشته باشید یادداشت کنید. بعد به بررسی علل آن بپردازید و ببینید چه عواملی موجب می شود نتوانید شب ها خوب بخوابید. به علاوه، قبل از خواب از خوردن غذا یا نوشیدن زیاد خودداری کنید.
تحقیقات جدید نشان داده اند کسانی که از سلامت ذهنی بیشتری برخوردار بوده و از مغز خود بیشتر استفاده می کنند و به اصطلاح از آن بیشتر کار می کشند، ازنظر جسمانی و اجتماعی افرادی فعال تر و مطرح تر هستند.
با شرکت در گروه های اجتماعی مختلف، فرصت های یادگیری بیشتری را دراختیار خود قرار دهید. فرصت حضور یافتن در هر جمعی را مغتنم شمرده و سعی کنید بتوانید از آن جمع چیزهای تازه ای یاد بگیرید. به چالش کشیدن مغز با حل معما یا پازل هم تمرین خوبی برای فعال شدن ذهن شما است.


نکته آخر :
دکتر منوچهر قهرمانی تاکید می کند: متاسفانه زمینه بروز سکته در کشور ما در حال حاضر از دوران کودکی آغاز می شود. نوع بازی کودکان که منجر به کمبود تحرک در آنها شده و الگوی تغذیه کودکان که با باورهای غلط به افزایش چاقی آنها انجامیده است، شرایط سکته قلبی را در بزرگسالی ایجاد می کند.

دکتر قهرمانی برای پیشگیری و کاهش سکته های قلبی بر تغییر الگوی تغذیه ، ورزش و تحرک و مقاومت در برابر استرس ها و فشار های عصبی تاکید کرد.

behnam5555 08-20-2013 06:24 PM

عشق و احساس
 
عشق و احساس

http://tamby.fulgan.com/pictures/siky-tigers/Lovely.jpg


همه ما از نوجوانی و جوانی خاطرات دلبستگی به چیز و یا کسی را در ذهن خود به عنوان خاطره همراه داریم دلبستگی هایی که گاها به اشتباه آن را عشق می نامیدیم

معمولا دختران و پسران با نزدیک شدن به سن رشد و بلوغ هر کشش عاطفی در وجود خود را به عشق تشبیه میکنند. از همان عشقهایی که به گفته مادر بزرگها شبها عاشق میشدند و روزها فارغ.کلمه عشق و عاشق دارای مفهوم و معنی والای است که افسوس در زمان حال به بازیچه زبان تبدیل گشته است.ما یا هنوز مفهوم عشق را نمی دانیم یا کلمه ای که بر احساس میان لیلی و مجنون ، شیرین و فرهاد و ....سایر عشاق معروف نام نهاده بودند عشق نبوده است
این روزها میبینیم که هر ذوستی ساده و کوتاه مدت چند روزه را عشق میخوانند . و به بهای آن در سنین نوجوانی و پاکی تمام زندگی و آینده خود را برای چند روز خوش گذرانی تباه میکنند. حال آنکه اگر به واقع دچار عشق واقعی شده باشند عاشق و معشوق حقیقی هیچگاه مانع شکوفایی و موفقیت یکدیگر نمی شوند. ارد بزرگ در این مورد میگوید : عشق همچون توفان سرزمین غبار گرفته وجود را پاک می کند و انگیزه رشد و باروری روزافزون می گردد .
از نظر من، عشق از دیرباز بر دوگونه بوده است: عشق گل و بلبل و عشق شمع و پروانه .. براستی کدام یک برازنده و حقیقی است؟ در عشق پروانه و شمع، شمع معشوقی مغرور است که با وجود عشق آتشینی که در سینه دارد، عشقی که او را چنان به فغان و ضجه وامیدارد که پروانه- عاشق بیقرارش را از سرزمینها و محیط های دور به سوی خود فرا میخواند، عشقی که هرچند آنرا بروز نمی دهد اما حرارت وشدت آن ، ذره ذره ی وجود نازکش را می سوزاند و آب میکند، زبان در کام نگه میدارد و سکوت را تا سرحد تباهی و نفی مطلق حفظ میکند. اما با این همه خودپسند نیست و خود می سوزد اما روشنایی سوختنش، قلب عاشقش را نور و حرارت و روشنی می بخشد و با او عشق زنده است. زمانی که وجود شمع به عدم انجامید و حرارت سوزانش ، دل نازکش را بلعید، عشق به اتمام می رسد و عاشقش ناپدید.
در آنسوی قضیه، پروانه عاشقی است که فارغ از هیاهوی دنیا، دیوانه وار به شمع که چون سروسهی با سکوت و ابهتی کوه مانند بر قامت رعنایش تکیه کرده عشق می ورزد و شور عشق او را چنان از خود بیخود کرده که تمام موانع و مشکلات و پایان نامعلوم و گنگ عشقش را فراموش کرده، دل به دریا می سپارد و بی باک از توفان حوادث، سر در راه معشوق میگذارد و به سوی او می تازد و این کار را آنقدر دوام میدهد تا از سرچشمه نور و روشنایی که از قلب پاک معشوقش ساطع است سیراب گردد و بعد ...
در عشق گل و بلبل، گل معشوقی است که سرسبد بهار است و مسافری زودرنج و حساس، باید با او چون گل رفتار کرد چرا که با آمدن خزان که موسم عشق نام گرفته ، گل ما غمین شده بدن ظریفش رنگ چروکیدگی به خود می گیرد و بلبل، عاشقی بیقرار است که عشق گل و بوی گل او را چنان از خود بیخود می کند و در عالم مستی فرو می برد که بی اختیار ناله سر می دهد و آنقدر می نالد که دیگر نالیدن با خون و پوست و رنگش می آمیزد و حتی اگر از گل دور باشد و در بین اغیار، باز هم به شوق او می خواند.
نکته جالب در عشق گل و بلبل اینست که این دو به ندرت به وصل هم می رسند و اگر هم دست روزگار آنها را قرین یکدیگر گرداند، این نزدیکی اندکی بیش نیست و تا کسی آن دو را و خوشبختی شان را نظاره میکند، بدون درنگ نقشه هولناکی در سر می پروراند: گل را از ماحولش جدا کرده و خودخواهانه او را بخاطر زیبایی و عطرش در دست گرفته و آنقدر این دست و آن دست میکند تا پژمرده شود و یا اگر مهربانتر باشد آنرا در گلدانی روی میز اتاقش یا پشت پنجره اش قرار می دهد و بلبل را با صد حیله و ترفند و فریب به بند میکشد و در قفسی تنگ زندانی.

عشق قرون معاصر هم اگر متهم به پاکی و صداقت و راستی باشد، عشق گل و بلبل است . چرا که دیگر ذهنیت پروانه ای و عملکردی چون شمع در بین آدمهای این دوره یافت نمی شود. عاشق امروزی همچون بلبل است، صمیمانه عشق می ورزد و دلش از شور یار می تپد و منظور و مطلوبش عشق حقیقی است. بسا اوقات این عشق به وصال می انجامد و شوره زار زندگی، دشت پرگل بهاری می شود اما همانطور که گل و بلبل را ما آدمها از هم جدا میکنیم، مردم نابخرد وعاه شهر ما و یا حوادث روزگار با حرف و حدیث و عملکردهای به ظاهر مصلحانه و خیرخواهانه ، عاشق و معشوق امروز را از هم جدا می سازند.
اما جدای از تقسیم بندی و تعاریف بسیاری که در زبانها و ملیت های مختلف از عشق شده و بعد از این هم خواهد شد آنچه مسلم است هر گاه پای یک عشق واقعی نه یک احساس زودگذر در میان باشد حتی محکمترین انسانها نیز دست تسلیم در برابرش بالا خواهند برد.همانگونه که ارد بزرگ میگوید :عشق چنان شیفتگی در نهان خود دارد که سخت ترین دلها نیز ، گاهی هوس شنا در آن را می کنند .


behnam5555 08-20-2013 06:41 PM

من همین یک نفس از جرعه جانم باقیست...
 

من همین یک نفس از جرعه جانم باقیست...

به تو می اندیشم
ای سراپا همه خوبی
تک و تنها به تو می اندیشم
همه وقت
همه جا
من به هر حال که باشم به تو می اندیشم
تو بدان این را
تنها تو بدان
تو بمان با من، تنها تو بمان
جای مهتاب به تاریکی شبها تو بتاب
من فدای تو، به جای همه گلها تو بخند
اینک این من که به پای تو در افتادم باز
ریسمانی کن از آن موی دراز
تو بگیر، تو ببند!
تو بخواه!
پاسخ چلچله ها را، تو بگو
قصه ابر هوا را، تو بخوان
تو بمان با من، تنها تو بمان
در دل ساغر هستی تو بجوش
من همین یک نفس از جرعه جانم باقیست
آخرین جرعه این جام تهی را تو بنوش




اکنون ساعت 04:12 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)