پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر و ادبیات (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=49)
-   -   کشکول نکته ها (http://p30city.net/showthread.php?t=29575)

behnam5555 08-25-2013 06:47 PM


مکتب دار محله "مهاد مهین" (از محلات قدیمی شهر تبریز) به مادر کودک گفت فرزند شما هر روز پژمرده تر و منزوی تر می شود مادر گفت : از زمانی که پدرش در جنگ (ایران و عثمانی) گمشده است کودکم را نمی دانم چگونه شاد کنم کمک دولت کفاف زندگیمان را نمی دهد . پیر مرد مکتب دار کمی فکر کرد و گفت با او گفتگو کن .
مادر گفت فقط گفتگو ! در حالی که چشم کودک به دست من است .
پیرمرد گفت خیر عقل کودک به زبان شماست اگر با کودک گفتگو کنید بسیاری از خیالات او کاسته می شود او هم اکنون در دست رویاهای تیره اسیر است .
این همان نکته ایی ست که ارد بزرگ اندیشمند کشورمان از آن یاد می کند و می گوید : کودکان برای شاد بودن ، بیش از هر چیزی به گفتگو با ما نیاز دارند .
گفته می شود با تحول در رابطه مادر و کودک ، بتدریج روحیه کودک تغییر نموده و انزوای او در هم شکست .

behnam5555 08-25-2013 06:54 PM

تک بیت ها
 
تک بیت ها
غفلت ما از شب است اینگونه ما غافل شدیم
علت غافل شدن را با سکوت عامل شدیم


اشک من نیز روان دل تو خاموش است
ریزش آب بر آتش ثمرش خاموشی است


خواستم وعده گذارم لب آب روان
تا رخ چون مه تو نیز دو چندان گردد


گر که خواهم از لبت بوسه مرنج
قند در سیلاب اشک حل می شود


خواستم مرهم گذارم از تو روی زخم خویش
غافل از اینکه نمک بر زخم خود پاشیده ام


از نگاه من اگر که نشنوی حرف مرا
بعد از این فریاد من گوش فلک کر می کند


لبانت پسته خندان دو چشمت همچو بادام است
مگر یک بته زیبا دو حاصل می توان دادن


اشک مرا بدید واز من برید
بر آب ها بنا ماندگار نیست


هر کسی را از گذشت زندگی سهمی بود
سهم ما از زندگی هم جز کلاهی بیش نیست


گر که لبخندی نثار این دل خون می نمود
تلخ کامی های دنیا حاجت شکر نبود


بعد عمری که نشستیم در ره دیدار دوست
لحظه دیدار ها چشمان ما در خواب شد


چشم او را دیده ام وقتی که اشک آلود بود
ای عجب بر شعله هم یک قطره آبی نشست

behnam5555 08-25-2013 06:57 PM

گناه...شعری چاپ نشده از فروغ فرخزاد.......
 

گناه...شعری چاپ نشده از فروغ فرخزاد.......

گنه كردم گناهی پر ز لذت
كنار پيكری لرزان و مدهوش
خداوندا چه می دانم چه كردم
در آن خلوتگه تاريك و خاموش

در آن خلوتگه تاريك و خاموش
نگه كردم بچشم پر ز رازش
دلم در سينه بی تابانه لرزيد
ز خواهش های چشم پر نيازش

در آن خلوتگه تاريك و خاموش
پريشان در كنار او نشستم
لبش بر روی لب هايم هوس ريخت
زاندوه دل ديوانه رستم

فرو خواندم بگوشش قصه عشق:
ترا می خواهم ای جانانه من
ترا می خواهم ای آغوش جانبخش
ترا ای عاشق ديوانه من

هوس در ديدگانش شعله افروخت
شراب سرخ در پيمانه رقصيد
تن من در میان بستر نرم
بروی سينه اش مستانه لرزيد

گنه كردم گناهی پر ز لذت
در آغوشی كه گرم و آتشين بود
گنه كردم میان بازوانی
كه داغ وكينه جوی و آهنين بود

behnam5555 08-25-2013 06:59 PM

خال
 

خال

اگر آن ترک شيرازي بدست آرد دل ما را
به خال هندويش بخشم سمرقند بخارا را

و در ادامه شعراي ديگر در پاسخ حافظ...
صائب تبريزي

اگر آن ترک شيرازي بدست آرد دل ما را
به خال هندويش بخشم سر و دست و تن و پا را
هر آنکس چيز مي بخشد ز مال خويش مي بخشد
نه چون حافظ که مي بخشد سمرقند و بخارا را

شهريار

اگر آن ترک شيرازي بدست آرد دل ما را
به خال هندويش بخشم تمام روح اجزا را
هر آنکس که چيز مي بخشد بسان مرد مي بخشد
نه چون صائب که مي بخشد سر و دست و تن و پا را
سر و دست و پا را به خاک گور مي بخشند
نه بر آن ترک شيرازي که برده جمله دلها را

فاطمه دريايي

اگر آن ترک شيرازي بدست آرد دل ما را
خوشا بر حال خوشبختش، بدست آورد دنيا را
نه جان و روح مي بخشم نه املاک بخارا را
مگر بنگاه املاکم؟چه معني دارد اين کارا؟
و خال هندويش ديگر ندارد ارزشي اصلأ
که با جراحي صورت عمل کردند خال ها را
نه حافظ داد املاکي، نه صائب دست و پا ها را
فقط مي خواستند اين ها، بگيرند وقت ما ها را......؟؟؟؟؟

behnam5555 08-25-2013 07:11 PM

نامزد دكتر مصدق
 
نامزد دكتر مصدق

مرکز اسناد انقلاب اسلامی - اشرف الملوك فخرالدوله، فرزند مظفرالدین شاه قاجار و مادر علی امینی -یكی از نخست وزیران دوره پهلوی دوم- بود كه در سال 1334 هجری شمسی بر اثر سكته قلبی و در سن 73 سالگی درگذشت.

به گزارشوبگردي به نقل از باشگاه خبرنگاران:مرکز اسناد انقلاب اسلامی - اشرف الملوك فخرالدوله، فرزند مظفرالدین شاه قاجار و مادر علی امینی -یكی از نخست وزیران دوره پهلوی دوم- بود كه در سال 1334 هجری شمسی بر اثر سكته قلبی و در سن 73 سالگی درگذشت.

وی قبل از ازدواج با محسن خان امین الملك، به نامزدی پسرخاله خود دكتر محمد مصدق در آمده بود، ولی این نامزدی به ازدواج ختم نشد.

http://cdn.asriran.com/files/fa/news...303892_196.jpg

این عكس در سال ۱۳۱۳ در راه قاهره به مكه از اشرف الملوك فخرالدوله برداشته شده‌است


http://cdn.asriran.com/files/fa/news...303893_740.jpg

عكسی از دوران كهنسالی اشرف الملوك فخرالدوله


behnam5555 08-29-2013 07:43 PM

گفتی و گفتم
 

گفتی و گفتم

گفتی که می بوسم تو را، گفتم تمنا می کنم
گفتی اگر بيند کسی، گفتم که حاشا می کنم

گفتی ز بخت بد اگر ناگه رقيب آيد ز در
گفتم که با افسون گری او را ز سر وا می کنم

گفتی که تلخی های می، گر ناگوار افتد مرا
گفتم که با نوش لبم آن را گوارا می کنم

گفتی چه می بينی بگو، در چشم چون آيينه ام
گفتم که من خود را در او عريان تماشا می کنم

گفتی که از بی طاقتی دل قصد يغما می کند
گفتم که با يغماگران باری مدارا می کنم

گفتی که پيوند تو را با نقد هستی می خرم
گفتم که ارزان تر از اين من با تو سودا می کنم

گفتی اگر از کوی خود روزی تو را گويم برو
گفتم که صد سال دگر امروز و فردا می کنم

گفتی اگر از پای خود زنجير عشقت وا کنم
گفتم ز تو ديوانه تر دانی که پيدا می کنم

از: سیمین بهبهانی

behnam5555 08-29-2013 07:45 PM


آقايان درسن14تا17سال مانند کشور کره شمالي هستند كه قدرتي ندارند ولي ادعاي قدرت و سرکشي مي کنند.

در سن18 تا 19سالگى،مثل هندوستان هستندكه براي زندگي کردن 4 راه پيش روي خود مي بينند. ياکنکور يا سربازي، به عبارت بهتر (آشخوري) يابيشتر مواقع عاشق ميشن و تا صبح واسه عشقشون شعر ميگن و ياپايان زندگي و مرگ.

در سن 20تا27سالگى، مانندکاناداهستندكه بسيارخون گرم ومهربان اوج جواني،زيباودلربا، براي هردختري خيلي زودويزاي پذيرش صادرمي کنند.دراين دوران درتمام مدت ازطرف جنس مخالف زيرنظرهستن وبرايشان دامهاي زيادي گسترانده شده است.

بين سن27تا32سالگى،مانندترکيه هستندكه بدين معناکه دردام گرفتارشده اندوفقط به حرف رئيس بزرگ که همان خانومشان باشدگوش مي دهند.پرازعشق.

درسن32تا40سالگى،مثل ژاپن هستندكه کاملا"کاري شده اند.آينده روشن رادرفعاليت شبانه روزي مي بينند.

بين40تا50سالگى،مانندروسيه هستندكه بسيارپهناور،آرام وبسيارقدرتمنددرجامعه وبه عنوان راهنماوحلال مشکلات.

درسن50تا65سالگى،مانندکشورهاي تازه استقلال يافته شوروي سابق هستندكه بايک گذشته درخشان وبدون آينده.

بعداز65سالگى،شبيه عربستان هستندكه همگان فقط به خاطرمال وثروت به آنهااحترام مي گذارند.


behnam5555 08-29-2013 07:48 PM

طنز

تحقيقات نشان داده كه فقط 50% مردها عقل دارند
50% بقيه زن دارند !!!!!!! ؟؟؟؟؟؟؟

------------------------------------
مردها بر اثر كمبود عاطفه ازدواج مي كنند
بر اثر كمبود حوصله طلاق مي دن
ولي نكته جالب اينه كه بر اثر كمبود حافظه دوباره ازدواج مي كنند !!!! ؟؟؟؟؟؟؟

------------------------------------
مردها سه تا آرزو دارن :
- اونقدر كه مامانشون مي گن خوش تيپ باشن !
- اونقدر كه بچه شون مي گن پولدار باشن !
و مهمتر از همه اينكه :
- اونقدر كه زنشون شك داره زن داشته باشن !!!!!! ؟؟؟؟؟؟؟

------------------------------------
- بيشتر مردان موفقيت شون رو مديون زن اولشون هستند و
زن دومشون رو مديون موفقيت شون !!!!!!!!! ؟؟؟؟؟؟؟؟

------------------------------------
مرد اولي : امان از دست اين زنها !؟ زنم تمام دارائيمو برداشت و رفت !
دومي : خوش به حالت ! زن من تمام دارائي مو برداشت و نرفت !!!! ؟؟؟؟؟

------------------------------------
- زن به شوهر : من احمق بودم كه باهات ازدواج كردم !
مرد : عزيزم چرا عصباني مي شي ! خب من هم عاشقت بودم اينو نفهميدم !!!! ؟؟؟؟؟

------------------------------------
فرق پير دختر با پير پسر:
- اولي موفق نشده ازدواج كنه
ولي دومي موفق شده ازدواج نكنه !!! ؟؟؟

------------------------------------
- يه ضرب المثل آموزنده هست كه مي گه :
مردن براي زني كه عاشقشي از زندگي باهاش آسون تره !!!!! ؟؟؟؟؟؟

------------------------------------
مرد به زن : عزيزم ممنونم ازت ! تو اعتقاد به دين رو به زندگيم آوردي!
چون من قبل از ازدواج معتقد بودم جهنم اصلا’ وجود نداره !!!!! ؟؟؟؟؟؟؟

------------------------------------
زماني كه يك زن كه با مردي ازدواج مي كند انتظار دارد كه او تغيير كند ولي اينگونه نمي شود
زماني كه يك مرد با زني ازدواج مي كند مطمئن است كه آن زن تغيير نمي كند و اينگونه مي شود

------------------------------------
يك زن در بحث حرف آخر را مي زند
بعد از آن، هر حرفي كه مرد بزند، شروع يك بحث جديد است
------------------------------------

و خداوند زن را آفريد تا هيچ مردي به مرگ طبيعي نميرد ( سوره سكته آيات حرص تا دق)
-----------------------
قوانين طلائي همسرداري (براي مردان ‎):
قانون اول: بايد زني داشته باشيد كه در كارهاي خانه مثل آشپزي، تميزكاري، گردگيري و ... خوب باشد ‎.
قانون دوم: بايد زني داشته باشيد كه موجبات سرگرمي و خنده و شادي شما را فراهم نمايد ‎.
قانون سوم: بايد زني داشته باشيد مورد اعتماد و اطمينان و راستگو‎ .
قانون چهارم: بايد زني داشته باشيد كه از بودن با او لذت ببريد و باعث آرامش خاطر شما باشد‎ .
قانون پنجم: خيلي خيلي اهميت دارد كه اين چهار زن از وجود يكديگر بي خبر باشند ‎!!!

-------------------------------------
زن .يه به شوهرش ميگه: شوهر همسايه هر روز صبح كه ميخواد بره سر كار زنش رو ميبوسه! تو چرا اين كار رو نمي كني؟
شوهر ميگه: آخه من كه زنه رو خوب نمي شناسم !!

-------------------------------------
بچه از باباش ميپرسه: بابا، تو بهشت زنها از شوهراشون جدا زندگي ميكنند يا باهم هستن؟
باباهه ميگه: بچه جون، اگه زنها با شوهراشون يكجا باشن كه آنجا ديگه بهشت نميشه ‎ !!!

-------------------------------------
مرداحساس را كشف كرد و زن عشق را،
مرد كار را كشف كرد و زن خانه داري را،
مرد پول را اختراع كرد و زن خريد را،
از آن زمان، مرد چيزهاي بسيار زيادي كشف و اختراع كرد، و زن همچنان در حال خريد است ‎ !!!

-------------------------------------
يك زن نگران آينده است تا زماني كه شوهر كند
يك مرد هرگز نگران آينده نيست تا زماني كه زن بگيرد
يك مرد موفق مرديست كه درآمدش بيشتر از مبلغي باشد كه زنش خرج مي كند
يك زن موفق زنيست كه بتواند چنين مردي را پيدا كند

-------------------------------------
براي اينكه با يك مرد شاد باشيد بايد او را كاملا درك كنيد و كمي دوست داشته باشيد
براي اينكه با يك زن شاد باشيد بايد او را كاملا دوست داشته باشيد و اصلا سعي نكنيد كه او را درك كنيد

-------------------------------------
مردان متاهل بيشتر از مردان مجرد عمر مي كنند در عوض مردان متاهل بيشتر آرزوي مرگ مي كنند


behnam5555 08-30-2013 04:55 PM


از شیخ بهایی پرسیدند: سخت میگذرد،چه باید کرد؟
گفت: خودت که میگویی سخت میگذرد، سخت که نمی ماند!
پس خدارو شکر که می گذرد و نمی ماند ...ا


behnam5555 08-30-2013 05:06 PM

چکامه و آوا : فروغ فرخ زاد
 

چکامه و آوا : فروغ فرخ زاد

آن کلاغی که پرید
از فراز سرِ ما

و فرو رفت در اندیشه ی آشفته ی ابری ولگرد

و صدایش همچون نیزه ی کوتاهی

پهنای افق را پیمود

خبر ما را با خود خواهد برد به شهر


همه می دانند

همه می دانند

که من و تو از آن روزنه ی سرد عبوس

باغ را دیدیم

و از آن شاخه ی بازیگر دور از دست

سیب را چیدیم


همه می ترسند

همه می ترسند، اما من و تو

به چراغ و آب و آینه پیوستیم

و نترسیدیم


سخن از پیوند سست دو نام

و هم آغوشی در اوراق کهنه ی یک دفتر نیست

سخن از گیسوی خوشبخت من است


با شقایقهای سوخته ی بوسه ی تو

و صمیمیت تن هامان، در طراری

و درخشیدن عریانمان

مثل فلس ماهی ها در آب


سخن از زندگی نقره ای آوازی ست

که سحر گاهان فواره ی کوچک می خواند


مادر آن جنگل سبز سیال

شبی از خرگوشان وحشی

و در آن دریای مضطرب خونسرد

از صدف های پر از مروارید

و در آن کوه غریب فاتح

از عقابان وان پرسیدیم

که چه باید کرد


همه می دانند

همه می دانند

ما به خواب سرد و ساکت سیمرغان، ره یافته ایم

ما حقیقت را در باغچه پیدا کردیم

در نگاه شرم آگین گلی گمنام

و بقا را در یک لحظه ی نامحدود

که دو خورشید به هم خیره شدند


سخن از پچ پچ ترسانی در ظلمت نیست

سخن از روزست و پنجره های باز


و هوای تازه

و اجاقی که در آن اشیاء بیهده می سوزند

و زمینی که ز کشتی دیگر بارور است

و تولد و تکامل و غرور


سخن از دستان عاشق ماست

که پلی از پیغام عطر و نور و نسیم

بر فراز شبها ساخته اند


به چمنزار بیا

به چمنزار بزرگ

و صدایم کن، از پشت نفس های گل ابریشم

همچنان آهو که جفتش را


پرده ها از بغضی پنهانی سرشارند

و کبوترهای معصوم

از بلندی های برج سپید خود

به زمین می نگرند



اکنون ساعت 05:32 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)