اینش سزا نبود دل حق گذار من
کز غمگسار خود سخن ناسزا شنید |
در خرمن صد عاقل زاهد زند آتش
این داغ که ما بر دل دیوانه نهادیم |
من از رنگ صلاح آن دم به خون دل بشستم دست
که چشم باده پیمایش صلا بر هوشیاران زد |
دادگرا تو را فلک جرعه کش پیاله باد
دشمن دل سیاه تو غرقه به خون چو لاله باد |
دلا مباش چنین هرزه گرد و هرجایی
که هیچ کار ز پیشت بدین هنر نرود |
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور. |
راز درون پرده ز رندان مست پرس
کاین حال نیست زاهد عالی مقام را |
ای عاشقان روی تو از ذره بيشتر |
منم ان شاعر ساحر که به افسون سخن از نی کلک همه قند و شکر می بارم |
من و شمع صبحگاهی سزد ار به هم بگرییم
که بسوختیم و از ما بت ما فراق دارد |
اکنون ساعت 08:16 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)