در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد |
دوش می آمد و رخساره بر افروخته بود
تا کجا باز دل غمزده ای سوخته بود |
در سبزه نشین و می روشن میخور
کاین سبزه بسی دمد ز خاک من و تو |
واعظ شهر چو مهر ملک و شحنه گزید
من اگر مهر نگاری بگزینم چه شود |
در گلستان ارم دوش چو از لطف هوا *** زلف سنبل ز نسیم سحری می آشفت
گفتم ای مسند جم ، جام جهان بینت کو *** گفت افسوس که آن دولت بیدار بخفت |
تير آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش
رحم كن بر جان خود پرهيز كن از تير ما ------------------------------------------------------- دلم زنازكي خود شكست در غم عشق وگرنه از تو نيايد كه دلشكن باشي (سايه) |
اگر به باده مشکین دلم کشد شاید
که بوی خیر ز زهد ریا نمی آید |
درآن نفس که بمیرم درآرزوی توباشم
بدان امید دهم جان که خاک کوی توباشم |
مردم در این فراق و در آن پرده راه نیست
یا هست و پرده دار نشانم نمی دهد |
در هوایت بی قرارم روز و شب
سر ز پایت بر ندارم روز و شب |
اکنون ساعت 06:32 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)