پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   تالارهای آزاد (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=192)
-   -   پاتوق آزاد کاربران پی سی سیتی - همفکری - بحث و درد دل (http://p30city.net/showthread.php?t=3619)

آريانا 10-24-2011 11:03 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط GolBarg (پست 228692)
اریانا تو خودت همیشه میگفتی بچه تهرانپارسیا ..شرق تهران یه چیز دیگه هست از این حرفا :d
نارمک شاید یه 15 سال پیش اومده باشم...جای اروم و خوبی بود
اریانا باور کن روحیه م خراب هم باشه این پست های بلد تو رو میبنم همه چی یادم میره..:21:

اولن چند بار تذکر دادم ...اسم منو اون آ با کلاه هست درست بنویس...
دوما همش چند سالته مینی که 15 سال پیش اومده بودی اینجا جوک میگیا....
اما 15 سال پیش واقعا نارمک آروم و خلوت بود....یادش بخیر فوتبال بازی میکردیم هر 1 ساعت یه بار توی خیابون اصلی فقط 1 ماشین رد میشد.....یادش بخیر شبا با دخترای همسایه جمع میشدیم قایم موشک بازی میکردیم هر ساعت فقط 1 آدم از اونجا رد میشد....خلاصه بازیای دیگه هفت سنگ ..استپ هوایی ..بره بره...و غیره ذلک....dl:
الان کجایی دقیقا یزدی , تهرانی ما سر از کارای شما در نیووردیم...میاین پاتوق کلی حرف میزنید ..هی شما دخترا الکی قربون صدقه هم میرید...حالا چشمم ندارید همدیگرو ببینید....بعد قشنگ توضیح نمیدین چی کار میکنید چی کار نمیکنید....

نقل قول:

نوشته اصلی توسط Saba_Baran90 (پست 228727)
سلام
فک کنم اولین باره اینجا میام
کاش صبح که حالم به مراتب از الآن بدتر بود می اومدم اینجا!
روزم افتضاح شروع شد و تا آخرم همینطور ادامه داشت!
بعضی وقتا که اینطور میشه فک میکنم شاید آدم بدیم که اونطور نمیشه!
وگرنه چرا برا بقیه اینطور نمیشه!
چیزی عوض نمیشه دیدم نوشتین درد دل گفتم درد دل کنم!نمیدونم من بد می بینم یا بعضی چیزا واقعا بدن؟کاش حداقل دوستم اینجا بود!

دورود عزیزم خوش اومدی ... متولد 1369 هستی صبا ؟............دوستت کیه؟ مهرگان؟....
چی شده صبا جان خدا بد نده....کی اذیتت کرده بدمش دست مینا 110.....والا من که شما رو هنوز نشناختم که بدونم آدم بدی هستی یا خوب.....اما زندگی همینه یه روز میخندی یه روز گریه میکنی...یه روز احساس خوشبختی میکنی یه روز احساس بدبختی...یه روز سردمونه یه روز گرممونه....ما در زندگی با تضادها در نبردیم...میان این تضادها حالت تعادل هست که دست پیدا کردن به اون خیلی سخته اما اگر انسان به اون تکامل برسه که اون وسط قرار بگیره ...سرما و گرما هیچوقت اذیتش نمیکنه ..خنده و گریه جفتش براش بی معنی میشه...خوشبختی و بدبختی براش یه رنگ پیدا میکنه....و در کل هیچ چیز نمیتونه به انسان آسیب بزنه و روحشو بخوره......منم خودم مثه شمام و آرزومه و سعیم اینه به اون تعادل خودمو برسونم اگر عمری باقی بود....که راه رستگاری راه میانه است...dl:
نقل قول:

نوشته اصلی توسط Ghazal.banoo (پست 228780)
خودت کجا بودی تاحالا ؟

اوهوم . دوست , چیز خوبیه خیلی وختا ...


Words of Wisdom on Friendship

Oh, the comfort,
The inexpressible comfort of feeling safe with a person
Having neither to weigh thoughts nor measure words,
But pouring them all right out,
Just as they are, chaff and grain together;
Certain that a faithful hand will take and sift them,
Keep what is worth keeping,
And then with the breath of kindness blow the rest away.
Dinah Maria Mulock Craik

خوشا صحبت دوستی كه در كنارش
نه مجبوری كه انديشه های خود را بسنجی
و نه گفته ها را در ترازو نهی
بلكه، بی خيال، هرچه می انديشی بر زبان می آوری
و كاه و گندم را در كف او می نهی
و بي گمان دانی كه او
.آن كاه و گندم را غربال خواهد كرد
دانه شايسته را به كار خواهد گرفت
و كاه را با نفس مهربانی به باد خواهد سپرد.

دينا ماريا مولاك كرك
برگرفته از كتاب در قلمرو زرين
دكتر الهي قمشه ای

درود غزلی ...تو نمیای سایت منم نمیومدم دیگه....نفهمیدی تا الان...بی تو اصن هیچی نمیچسبه ...dl:
باز تو جوگیر شدی انگلیسی واسه ما بلغور کردی....
اما بی شوخی قشنگ بود...درود به روان پاکت.....

نقل قول:

نوشته اصلی توسط hossein_1971 (پست 228791)
شانس منه دیگه تو این یک ماه اخیر از زمین و آسمون داره برامون میباره
این یکی که دیگه از همش بدتره !
اینم یه بستنی بدون گیلاس شکلاتی

این سوسول بازیا چیه ...مگه اینجا کافی شاپ حسین جون....گیلاس دوس نداره که نداره ....یعنی چی سریع برمیداری یه بستنی دیگه میاری....{B Adabi}
حالا معدت چی شده؟ من پارسال قشنگ خون بالا آوردم ...معدم عصبی شده بود...الان این مریضیت چیه؟معدت میسوزه یا درد میکنه ؟ اثنی اعشرت هست یا خود معدت؟

GhaZaL.Mr 10-24-2011 11:35 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط hossein_1971 (پست 228791)

اینم یه بستنی بدون گیلاس شکلاتی http://www.ashpazonline.com/uploads/...9181_cream.jpg

من الان یه چای گرم وُ ترجیح می دم :5:
نقل قول:

نوشته اصلی توسط آريانا (پست 228823)
دورود عزیزم خوش اومدی ... متولد 1369 هستی صبا ؟............دوستت کیه؟ مهرگان؟....
چی شده صبا جان خدا بد نده....کی اذیتت کرده بدمش دست مینا 110.....والا من که شما رو هنوز نشناختم که بدونم آدم بدی هستی یا خوب.....اما زندگی همینه یه روز میخندی یه روز گریه میکنی...یه روز احساس خوشبختی میکنی یه روز احساس بدبختی...یه روز سردمونه یه روز گرممونه....ما در زندگی با تضادها در نبردیم...میان این تضادها حالت تعادل هست که دست پیدا کردن به اون خیلی سخته اما اگر انسان به اون تکامل برسه که اون وسط قرار بگیره ...سرما و گرما هیچوقت اذیتش نمیکنه ..خنده و گریه جفتش براش بی معنی میشه...خوشبختی و بدبختی براش یه رنگ پیدا میکنه....و در کل هیچ چیز نمیتونه به انسان آسیب بزنه و روحشو بخوره......منم خودم مثه شمام و آرزومه و سعیم اینه به اون تعادل خودمو برسونم اگر عمری باقی بود....که راه رستگاری راه میانه است...

مطب راه انداختی آریانا ؟ :23:
میگم منم مریضم آقا دکتر . نامردا زدن روحمو شکوندن .
قربون دستت هرچی دوا موا داری بده بخوریم شاید اثر کرد :d
نقل قول:

نوشته اصلی توسط آريانا (پست 228823)
درود غزلی ...تو نمیای سایت منم نمیومدم دیگه....نفهمیدی تا الان...بی تو اصن هیچی نمیچسبه ...باز تو جوگیر شدی انگلیسی واسه ما بلغور کردی....
اما بی شوخی قشنگ بود...درود به روان پاکت.....

اولن یه تذکر . به من هی نگو درود درود ! مرافه همچین سنگینه من حالیم نمیشه .
همون سلام خودمونو عخش است. سام علیک ! :cool:
wow پس تو به من سنجاق شده بودی که من نبودم تو هم نبودی .. :d
هوی ! دفه آخرت باشه با من اینجوری حرف می زنیا ؟ مگه هم سنتم بام شوخی می کنی ؟ {B Adabi}
نقل قول:

نوشته اصلی توسط آريانا (پست 228823)
این سوسول بازیا چیه ...مگه اینجا کافی شاپ حسین جون....گیلاس دوس نداره که نداره ....یعنی چی سریع برمیداری یه بستنی دیگه میاری....{B Adabi}

دیگه غزل ِ دیگه ! :5:

shokofe 10-24-2011 11:43 PM

:45::20:
ای خدا ی عالم نوشتم همش پرید
دیگه نمینویسم فقط بدونین نوشته بودم
خیلی عصبانیم:45::102:

ولی همچنان دوستون دارم:53:

Saba_Baran90 10-24-2011 11:44 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط آريانا (پست 228823)
دورود عزیزم خوش اومدی ... متولد 1369 هستی صبا ؟............دوستت کیه؟ مهرگان؟....
چی شده صبا جان خدا بد نده....کی اذیتت کرده بدمش دست مینا 110.....والا من که شما رو هنوز نشناختم که بدونم آدم بدی هستی یا خوب.....اما زندگی همینه یه روز میخندی یه روز گریه میکنی...یه روز احساس خوشبختی میکنی یه روز احساس بدبختی...یه روز سردمونه یه روز گرممونه....ما در زندگی با تضادها در نبردیم...میان این تضادها حالت تعادل هست که دست پیدا کردن به اون خیلی سخته اما اگر انسان به اون تکامل برسه که اون وسط قرار بگیره ...سرما و گرما هیچوقت اذیتش نمیکنه ..خنده و گریه جفتش براش بی معنی میشه...خوشبختی و بدبختی براش یه رنگ پیدا میکنه....و در کل هیچ چیز نمیتونه به انسان آسیب بزنه و روحشو بخوره......منم خودم مثه شمام و آرزومه و سعیم اینه به اون تعادل خودمو برسونم اگر عمری باقی بود....که راه رستگاری راه میانه است...dl:

سلام آریانا جون
آره متولد 69 ام!
مرسی که جوابیدی! بعضی وقتا حس می کنم آدم مث شیشه اس! زیاد سرد و گرم بشه ترک برمی داره!
اما بعد به این نتیجه می رسم که نه بابا آدما خیلی پیچ پیچی تر از اونین که نشون میدن!
مهرگان که خانومه اما منظورم یکی از همکلاسی هام بود که خیلی باهم صمیمی ایم. شاید اخلاق خودم عجیبه! اما با هرکسی جوردرنمیام!نگام کنی با همه حرف می زنم دائما هم یا میخندم یا می خندونم اما این من نیستم!
این بده! با اون دوستم خودم بودم!ذاتا شلوغم اما در حدو حدود خودش! درنتیجه معمولا برا خودم شر درست می کنم!البته خیلی اتفاقی!با اون اینجوری نبود!بخاطر همین شرها پرسیدم نمیدونم من بدم یا من بدم؟!
حالا که به قول ما کرمانشاهیا در ورم در رفته(!) اینم بگم که مشکل اینه که همه چیزو از جایی می بینم که بقیه نمیبینن ولی اون چیزایی هم که اونا میبینن من نمیبینم درنتیجه عکس العمل هام فرق داره!(ولی خیلی حال میده)
هیچ وقت به این تضاد و تفاوت عادت نمی کنم!اما ازش خوشم میاد!
شماهم با این مهربونیت ایشالا همیشه شاد و در نهایت رستگار باشی

آريانا 10-24-2011 11:53 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط Ghazal.banoo (پست 228826)
من الان یه چای گرم وُ ترجیح می دم :5:

مطب راه انداختی آریانا ؟ :23:
میگم منم مریضم آقا دکتر . نامردا زدن روحمو شکوندن .
قربون دستت هرچی دوا موا داری بده بخوریم شاید اثر کرد :d
اولن یه تذکر . به من هی نگو درود درود ! مرافه همچین سنگینه من حالیم نمیشه .
همون سلام خودمونو عخش است. سام علیک ! :cool:
wow پس تو به من سنجاق شده بودی که من نبودم تو هم نبودی .. :d
هوی ! دفه آخرت باشه با من اینجوری حرف می زنیا ؟ مگه هم سنتم بام شوخی می کنی ؟ {B Adabi}

دیگه غزل ِ دیگه ! :5:

پستت اصلا مفید نبود که تنکس بندازم متاسفانه..... دخترک دکتر تجویز دارو میکنه ...من از نظر معنوی توضیح دادم ...مغزتم مثکه شکوندن ....قدرت تشخیصتو از دست دادی.....
تو کلا مشکل داری هم از نظر جسمی هم از نظر روحی کاری از دست من ساخته نیست :d
سلام کلمه عربیه من سعیم بر اینه از واژه های پارسی بیشتر استفده کنم...ناراحتی دیگه دورود بهت نمیفرستم....

GhaZaL.Mr 10-24-2011 11:56 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط shokofe77 (پست 228829)
:45::20:
ای خدا ی عالم نوشتم همش پرید
دیگه نمینویسم فقط بدونین نوشته بودم
خیلی عصبانیم:45::102:

ولی همچنان دوستون دارم:53:

آخی ... میفمم چی میگی. صدبار از این جودی بازیا در آوردم خودم :d
اکشال نداله.مهم بودنته عزیزم ! : )

نقل قول:

نوشته اصلی توسط Saba_Baran90 (پست 228830)
مرسی که جوابیدی!

اِ اِ صبا ؟ منم جواب داده بودم بهت صفحه قبل ! نخوندی ..؟

نقل قول:

نوشته اصلی توسط آريانا (پست 228834)
پستت اصلا مفید نبود که تنکس بندازم متاسفانه.....

خو من عادت دارم برام تنکس نذارن بچه جون:p
نقل قول:

نوشته اصلی توسط آريانا (پست 228834)
دخترک دکتر تجویز دارو میکنه ...
من از نظر معنوی توضیح دادم ...مغزتم مثکه شکوندن ....قدرت تشخیصتو از دست دادی.....
تو کلا مشکل داری هم از نظر جسمی هم از نظر روحی کاری از دست من ساخته نیست :d

مغزمو ورداشتن برای نتایج سودمند تحقیقات علمی ازش استفاده کنن :p
از دست تو هم که هیچ وخت کاری ساخته نیس. اه اه ..
نقل قول:

نوشته اصلی توسط آريانا (پست 228834)
سلام کلمه عربیه من سعیم بر اینه از واژه های پارسی بیشتر استفده کنم...ناراحتی دیگه دورود بهت نمیفرستم....

بـــــــــله ! سعی تان مقبولکم ولی به ما بی سواتا سلام کن حاجی ..

آريانا 10-25-2011 12:09 AM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط shokofe77 (پست 228829)
:45::20:
ای خدا ی عالم نوشتم همش پرید
دیگه نمینویسم فقط بدونین نوشته بودم
خیلی عصبانیم:45::102:

ولی همچنان دوستون دارم:53:

دورود شکوفه جان..یادش بخیر قرار بود بریم شمال...:53:
حالا جونه من یه خطشو بنویس ....من اینجوری شب خوابم نمیبره...
نقل قول:

نوشته اصلی توسط Saba_Baran90 (پست 228830)
سلام آریانا جون
آره متولد 69 ام!
مرسی که جوابیدی! بعضی وقتا حس می کنم آدم مث شیشه اس! زیاد سرد و گرم بشه ترک برمی داره!
اما بعد به این نتیجه می رسم که نه بابا آدما خیلی پیچ پیچی تر از اونین که نشون میدن!
مهرگان که خانومه اما منظورم یکی از همکلاسی هام بود که خیلی باهم صمیمی ایم. شاید اخلاق خودم عجیبه! اما با هرکسی جوردرنمیام!نگام کنی با همه حرف می زنم دائما هم یا میخندم یا می خندونم اما این من نیستم!
این بده! با اون دوستم خودم بودم!ذاتا شلوغم اما در حدو حدود خودش! درنتیجه معمولا برا خودم شر درست می کنم!البته خیلی اتفاقی!با اون اینجوری نبود!بخاطر همین شرها پرسیدم نمیدونم من بدم یا من بدم؟!
حالا که به قول ما کرمانشاهیا در ورم در رفته(!) اینم بگم که مشکل اینه که همه چیزو از جایی می بینم که بقیه نمیبینن ولی اون چیزایی هم که اونا میبینن من نمیبینم درنتیجه عکس العمل هام فرق داره!(ولی خیلی حال میده)
هیچ وقت به این تضاد و تفاوت عادت نمی کنم!اما ازش خوشم میاد!
شماهم با این مهربونیت ایشالا همیشه شاد و در نهایت رستگار باشی

قربونت صبایی.... مهربونی از خودته....
این آواتارتو بی زحمت عوض کن اگه ایراد نداره..من از بچگی از ژوکر میترسیدم:d
من بیشتر حرفتو فهمیدم ...اما حقیقتش آخرش نفهمیدم چی شد؟:d الان با دوستت دعوات شده ؟ ناراحته از دستت ؟ شوخیه زیادی کردی باهاش ؟


نقل قول:

نوشته اصلی توسط Ghazal.banoo (پست 228835)
بـــــــــله ! سعی تان مقبولکم ولی به ما بی سواتا سلام کن حاجی ..

اولن حاجی عمته اگه عمتو دوس داری خالته...نمیدونم هر کدومو دوس نداری همونه....
دوما همینه دیگه ...دخترو بهش آزادی میدی....واسه خودش بره این شهر اون شهر ....نصف شب بره لب ساحل...نصف شب بیاد نت....با دوستاش دم به دقیقه بره بیرون همین میشه...آخه این چه طرز صحبته .....چک خوردی تا حالا؟

shokofe 10-25-2011 12:17 AM

آریانا جان اول از حرفای خوبی که زدی بودی کلی تشکر کرده بودم و چند بار خوندم تا فهمیدم چی نوشتی ولی بالاخره فهمیدم و این مهمه...راستی جواب سلام واجبه علیک سلام


بعد هم به غزل گفتم این حسین با این مریضیش هی از شما پذیرایی میکنه باز شما ی چیز دیگه میخوای خوب بچه گناه داره

کل مطلب این بود البته با آب و تاب بیشتر و نقل قول:d

GhaZaL.Mr 10-25-2011 12:22 AM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط آريانا (پست 228837)
اولن حاجی عمته اگه عمتو دوس داری خالته...نمیدونم هر کدومو دوس نداری همونه....
دوما همینه دیگه ...دخترو بهش آزادی میدی....واسه خودش بره این شهر اون شهر ....نصف شب بره لب ساحل...نصف شب بیاد نت....با دوستاش دم به دقیقه بره بیرون همین میشه...آخه این چه طرز صحبته .....چک خوردی تا حالا؟

اگه میخوردم که اینجا نبودم الان ! :65:
نقل قول:

نوشته اصلی توسط shokofe77 (پست 228838)
بعد هم به غزل گفتم این حسین با این مریضیش هی از شما پذیرایی میکنه باز شما ی چیز دیگه میخوای خوب بچه گناه داره

خو مگه نمی دونی من مرض دارم شکوفه ؟ :d
تخصصم همینه ! :65:

آريانا 10-25-2011 12:24 AM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط shokofe77 (پست 228838)
آریانا جان اول از حرفای خوبی که زدی بودی کلی تشکر کرده بودم و چند بار خوندم تا فهمیدم چی نوشتی ولی بالاخره فهمیدم و این مهمه...راستی جواب سلام واجبه علیک سلام


بعد هم به غزل گفتم این حسین با این مریضیش هی از شما پذیرایی میکنه باز شما ی چیز دیگه میخوای خوب بچه گناه داره

کل مطلب این بود البته با آب و تاب بیشتر و نقل قول:d

قربونت شکوفه جان چشاتون خوب میبینه .....:53:
ما هم همگی دوستان با هم دست جمعی دوستون داریم:53:


اکنون ساعت 10:18 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)