حالیا مصلحت وقت در آن میبینم
که کشم رخت به میخانه و خوش بنشینم ه |
هنوز با همه دردم امید درمانست
که آخری بود آخر شبان یلدا را چ |
چو ماه نو ره بیچارگان نظاره
زند به گوشه ابرو و در نقاب رود ل |
لنگ لنگان قدمی بر می داشت
هر قدم دانه ی شکری می کاشت پ |
پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت
نا خلف باشم اگر من به جویی نفروشم ژ |
ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب داد
وز تگرگ روح پرور مالش عناب داد خ |
خوشا دلی که مدام از پی نظر نرود
به هر درش که بخوانند بیخبر نرود غ |
غزل گفتی و در سفتی بیا و خوش بخوان حافظ
که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریا را ه |
ابر آذاری برآمد باد نوروزی وزید
وجه می میخواهم و مطرب که میگوید رسید ف |
فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهرآشوب
چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را ع |
عید است و آخر گل و یاران در انتظار
ساقی به روی شاه ببین ماه و می بیار ض |
ضمیر همدگر دانند یاران
نباشم یار صادق گر ندارم م |
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
جرس فریاد میدارد که بربندید محملها ش |
شرمنده ام زبان دلم وانمی شود
احساس لال من به تو گویانمی شود شرمنده ام ای واژه های ناب ناب گویا برای قلم واژه پیدا نمی شود ص |
صلاح کار کجا و من خراب کجا
ببین تفاوت ره کز کجاست تا به کجا س |
ساقی به نور باده برافروز جام ما
مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما ض |
ضمیر هر درخت ای جان ز هر دانه که می نوشد شود برشاخ و برگ او نتیجه شرب او پیدا گ |
گل بي رخ يار خوش نباشد
بي باده بهار خوش نباشد ل |
لبش میبوسم و در میکشم می
به آب زندگانی بردهام پی ک |
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
کی روی ره ز که پرسی چون باشی ن |
نماز شام غریبان چو گریه آغازم
به مویههای غریبانه قصه پردازم گ |
گر انگشت سلیمانی نباشد
چه خاصیت دهد نقش نگینی د |
دیدهها در طلب لعل یمانی خون شد
یا رب آن کوکب رخشان به یمن بازرسان ب |
بر در میکده رندان قلندر باشند
که ستانند و دهند افسر شاهنشاهی هـ |
همدم من، مونس من، شمع من
جز توام در این جهان غمخوار کو خ |
خوش وقت بوریا و گدایی و خواب امن
کاین عیش نیست در خور اورنگ خسروی ا |
از آن عقیق که خونین دلم ز عشوه او
اگر کنم گلهای غمگسار من باشی م |
نان تو گه سنگ بود گاه خاک
تا به تنور تو هوی نانواست |
نان تو گه سنگ بودگاه خاک
تا به تنور تو هوی نانواست گ |
نقل قول:
نقل قول:
سلام خسته نباشید بایستی با حرف م شروع میکردید گر ز دست زلف مشکینت خطایی رفت رفت ور ز هندوی شما بر ما جفایی رفت رفت ر |
رگ خواب این دل تو دست تو بوده
ترک های قلبم شکست تو بوده ن بده |
ناتوانی رابه لطفی خاطرآوردن به دست
یاد عجز روزگار نانوانی داشتن ج |
جهان شد بر ان دیو بچه سیاه
ز بخت سیامک و ز ان پایگاه ه بده |
جهان بر ابروی عید از هلال وسمه کشید
هلال عید در ابروی یار باید دید ذ |
ذره ذره جمع گردد
وانگهی دریا شود ک |
کو کریمی که زبزم طربش غمزده ای
جرعه ای در کشدو دفع خماری بکند ر |
رونق عهد شباب است دگر بستان را
میرسد مژده گل بلبل خوش الحان را ز |
زغفلت زیر بار عجب رفتیم
زجهل این بارراباخودکشاندیم س |
ساقی مگر وظیقه حافظ زیاده داد
کآشفته گشت طره دستار مولوی م |
مستم از باده دوشین تو ای نیک نهاد
بخدا چشم تو عمرم همه را داد به باد ش |
اکنون ساعت 07:09 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)