-
شعر
(
http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
ابریشم |
08-24-2010 03:21 PM |
http://www.gtalk.ir/images/icons/%28239%29.gif توصیف عشق از نظر و زبان معلم ها
.
دبیر انگلیسی: عشق تنها کلمه ای است که ed نمی گیرد و به گذشته باز نمی گردد
دبیر ادبیات: عشق آن نیرویی است بین دو انسان. مثل لیلی و مجنون
دبیر تاریخ: عشق تنها قراردادی است که از کشورهای دیگر وارد نمی شود
دبیر دینی: عشق نیرویی الهی و خدادادی است
دبیر ریاضی: عشق رابطه ی دو انسان است و رابطه ی دو انسان مانند رابطه ی سینوس و کسینوس است
دبیر جغرافی: تیرهای عشق از بلندایی به بلندی قله ی آلپ بر قلب وارد می شود
دبیر زمین شناسی: عشق تنها فسیلی است که اثرش هیچگاه از بین نمی رود
دبیر ورزش: عشق تنها توپی است که اوت نمی شود
دبیر فیزیک: عشق همانند نیروی کشش آهن رباست که قلب انسان ها را به سمت خود می کشد
دبیر شیمی: عشق تنها بازی است که بر روی قلب اثر می گذارد و آتشی که از این طریق بر قلب وارد می شود از اسید سوزناکتر است
دبیر هندسه: عشق همانند هاله ای از نور دایره ی قلب انسان را فرا می گیرد
دبیر علوم: میکروب عشق از راه چشم وارد می شود
http://persian-star.org/1389/4/30/mf_Eshgh-Love2.jpg
اما … عشق آلوچه نیست که بهش نمک بزنی
دختر همسایه نیست که بهش چشمک بزنی
غذا نیست که بهش ناخنک بزنی
رفیق نیست که بهش کلک بزنی
یادت باشه که عشق مقدسه…
باید صادق باشی تا عشق واقعی رو با تمام وجودت دریابی
|
ابریشم |
09-01-2010 11:34 AM |
ماهیت عشق محور ازدواج نه شرط کافی آن
http://www.vista.ir/include/articles...0db6e23e36.jpg
امروز مایلم درباره موضوع مهم کسانی که در سنین جوانی با آن دست و پنجه نرم میکنند صحبت کنم . بار ها مطالبی در خصوص قدرت عشق , کی عاشق میشویم , زمینه های عاشقی و… صحبت کردم و یا به نقل قول پرداختم .
وارد شدن به این روابط مطمئنا باعث ایجاد استرس نیز می شود .اضطرابی ناشی از اینکه آیا انتخابم صحیح بوده , آیا این رابطه مستمر خواهد بود ؟ آیا توانایی راهبری این رابطه را دارم ؟ آیا توانایی پاسخ به عکس العمل های معشوقم را خواهم داشت و هزاران ایای دیگر … البته موضوع عشق موضوع پیچیده ای نیست بلکه به نظر من تفاوت های فرهنگی و تربیتی , سلیقه ای , جنسیتی , اوضاع حاکم بر افراد , نوع نگرش افراد به رابطه ها در کنار ماهیت آن رابطه ها نکات کلیدی و تاثیر گذار در این رابطه هاست .
این موارد عشق های متعددی را برای یک نفر رقم میزند که ارتباط مستقیمی با عناوین یاد شده دارد .مثلا رابطه مادر و فرزند بیانگر عشقی عظیم از نوعی منحصر بفرد است .
رابطه یک زوج نمونه ای دیگر و … در معانی مختلف در فرهنگ های گوناگون عشق را بصورت یک کشش قدرمتند به سوی یک هدف مشاهده کردم . نمونه متعالی آن عشق به کمال و زیبایی مطلق است که فرای فرهنگ مختلف , اشاره به هدفی مقدس و والا دارد . با این وصفی که نمودم مطمئنا عشق چیزی نیست جز چیزی که زمینه تکامل انسان را فراهم میکند .
یکی از مشکلاتی که در ذهن بسیاری از ما بدون پاسخ مانده تمایز میان عشق و هوس هست . چرا بیشتر مواقع این دو با هم در امیخته میشه؟ عشق که مایه تکامل همه جانبه انسانه چگونه به این راحتی با هوس اشتباه گرفته میشه ؟
باید آن را از ارضای نیازهای معمولی و مشترک حیوانی متمایز نماییم. اگر ما برای رفع نیازهای خود به چیزی یا به انسانی نیازمند باشیم ، این نیاز میان ما و آن شیء یا انسان، نوعی وابستگی ایجاد میکنه؛ ولی این وابستگی را نباید با کشش عاشقانه یکی بدانیم بلکه ماهیت آن چیزی جز هوس نیست ؛ بر عکس عشق که مایه رشد هر انسانه ولی هدف هوای نفس، ارضای شخصه.
یکی از نکاتی که بشدت کمبود اگاهی عمومی در مورد آن را مشاهده نمودم این است که هدف عشق، بقا و حضور معشوق است؛ حتی اگر به فنای عاشق بینجامد. بنابراین، عاشق درصدد رضایت معشوق و نه رضایت خویش است .
سوال مهم دیگری که بارها به آن برخورد نموده ام اینست که آیا امکان دارد با قدرت عشق قدم در مسیر انتخاب و سپس شروع زندگی مشترک گذارم ؟ با در نظر گرفتن جملاتی که در بالا به آنها اشاره نمودم , یک نکته غیر قابل انکار در زندگی را باید بیان کنم و آن نیاز های افراد است . نیاز هایی که انسان ها به طور فیزیکی و عینی با آنها دست و پنجه نرم میکنند .
بر خلاف عشق که قدرتی خارق العاده در حیطه معنوی دارد . انسان عاشق نمیتواند به عشق اکتفا کند و از نیازهای خود از این طریق چشم بپوشد . اگر به جملاتم در سطر های بالا دقت کرده باشید بیان کردم که عاشق واقعی آمادگی کاملی در براورده کردن درخواست های معشوق خود دارد و افتخار خود به حساب میآورد و به آن مبالد .
با توجه به این دیدگاهم , آیا اگر دو نفر دارای تفاوت های اساسی در برآورده نمودن نیاز های یکدیگر دباشند قادرند این موضوع را محقق کنند ؟ازدواجی که بدون توجه به نیازهای گوناگون انسان، حتی نیازهای مربوط به تغذیه ها , خواب و امیال جنسی صورت پذیرد و تنها بخواهد عشق را تأمین نماید، بسیار زود شکست خواهد خورد.
صحبت در این موضوع بسیار جای بیان داره .اما تنها در حد معلومات خودم بسنده میکنم و برای جلوگیری از حاشیه رفتن موضوع رو به زمینه های دیگر نمیکشونم . سعیم بر این خواهد بود تا در آینده بیشتر این موضوع رو باز کنم .مطمئنا با گذشت زمان بهتر نظر خواهم داد
|
ابریشم |
09-01-2010 11:35 AM |
عشق کافی نیست
http://www.vista.ir/include/articles...11a36ecc4b.jpg
▪ از نگاه مشاور : دکتر بدریسادات بهرامی انگار از قبل با این دختر و داستان عجیبش آشنا بود. تا وارد شدیم گفت: «به حرفهای چند روز پیش که در حضور مادر بزرگت گفتم، خوب فکر کردی؟ من برایت یک سورپرایز دارم و میخواهم آینده تو را، یعنی فردای ازدواجت را، نشانت دهم.» ...
● قصه از کجا شروع شد؟
دختر، دانشجوی سال دوم مهندسی است و یکی از دو دختر یک تاجر معروف فرش. بین همه کسانی که به مرکز مشاوره آمدهاند، کاملا متمایز است. میتوانی حدس بزنی از سر تا پا چند میلیون تومان پول همین لباسهای مارکدارش است که میگوید همهاش را از اروپا خریده. او در دانشکده، یک پسر همکلاسی دارد که پدرش در یکی از روستاهای کرمان، کشاورز است و ۱۰ برادر و خواهر دارد. از بین این همه بچه، فقط همین پسر است که درس خوانده و به تهران آمده تا مهندس بشود. آن دختر و این پسر، عاشق هم شدهاند و میخواهند با هم ازدواج کنند! پدر دختر برای هر کدام از دخترانش یک ویلای هزار متری در شمال تهران و یک ماشین آخرین مدل خریده و معتقد است که به پول داماد هیچ نیازی ندارد و فقط کافی است پسر خوبی باشد. الآن هم به اصرار مادربزرگش (مادر مادرش) که او هم کلی ملک و املاک در ایران و سوئد دارد، برای مشاوره قبل از ازدواج آمده است. دختر می گوید: «من تصمیمم رو گرفتم؛ اصلا مهم نیست مردم بگن که مثلا یه پسر چوپان عاشق یه دختر پادشاه شده؛ دوستش دارم و نیاز مالی هم ندارم. الآن هم فقط به احترام مادرجون اینجام!» از او خواستم تا به من هم اجازه دهد همراهش شوم و صحبتهای خانم دکتر بهرامی را در این رابطه با هم بشنویم.
ـ دختر: چهطور میخواهید فردایی را که هنوز نیامده به من نشان بدهید؟ من به صحبتهای شما فکر کردم. شاید اگر سطح اقتصادی اجتماعی او بالاتر از من بود و جای ما دو تا عوض میشد، شما اصلا این مشکل را نمیدیدید. صحبت شما برای این است که یک زن از نظر مالی بسیار بالاتر از شوهرش است.
ـ دکتر بهرامی: نه، عزیزم،! معلوم شد که به حرفهای آن روز خوب فکر نکردی. اتفاقا من قصد دارم داستان یکی از مراجعانم را برایت بگویم که همین حالا در آستانه طلاق هستند و درست برعکس شما، پسر، مدیرعامل یکی از شرکتهای معروف تهران و میلیاردر است و با دختری ازدواج کرده که پدرش فراش مدرسهای در اطراف شیراز است. آنها کسی را نداشتند که راهنماییشان کند و بگوید قبل از ازدواج با مشاور صحبت کنند. حالا بعد از دو سال، در مراحل دادگاهی طلاقاند. امروزِ آنها، فردای تو و آن پسری است که عاشق هم شدهاید و اتفاقا درست برعکس شما، اینجا پسر پولدار با دختر فقیر ازدواج کرده. باید یک بار دیگر حرفهای مرا در ذهنت مرور کنی؛ باور کن طبقه اقتصادی ـ اجتماعی هر کسی در شخصیت و نوع نگرش او به زندگی موثر است. برای همین است که میگویم اگر تناسبی بین طبقات اقتصادی ـ اجتماعی شما دو نفر وجود نداشته باشد، نگاهتان به زندگی آنقدر با هم فاصله خواهد داشت که این فاصله را با هیچچیزی نمیتوان پر کرد.
نمیگویم اگر پدر تو معلم یا کارگر است با پسری ازدواج کن که پدر او هم چنین باشد؛ حرفم این است که فاصلههای فاحش اینچنینی نباید وجود داشته باشد؛ چون شما دو نفر به دلیل سبک مختلف زندگیتان، به دو شیوه مختلف بار آمده و تربیت شدهاید و در کنار هم بودنتان یعنی دردسرهای فراوان. وقتی تو میخواهی با کسی ازدواج کنی باید او از نظر خانوادگی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی در تناسب با تو باشد؛ وگرنه با دریایی از مشکلات مواجه میشوید.
دختر (آرام گریه میکند و میگوید): ولی ما همدیگر را دوست داریم. او پسر خوبی است. مرا به خاطر خودم دوست دارد. او نمیداند پدرم چهقدر پولدار است. مگر این آقای مدیر عامل و همسرش چه مشکلی داشتند که دارند طلاق میگیرند؟
ـ خانم دکتربهرامی: گریه تو و شاید هزاران نفر مثل تو به خاطر این است که قبل از هر بررسی منطقی و ارزیابی یکدیگر، به سرعت عاطفی میشوند و به هم دل میسپارند. متاسفانه این کوری عشق، به تعبیر حضرت علی (ع)، شما را کور و کر میکند و واقعیتها را نمیبینید.
این همه بدبختی ما در ازدواجهای مدرن امروزی است که شما جوانترها دل میسپارید و پایتان را در یک کفش میکنید که حتما او را میخواهید و بعد از ازدواج که چشمتان باز شد، میفهمید هیچ ربطی به هم نداشتهاید و از هیچ لحاظی به دنیای هم تعلق ندارید. این یکی از علل آمار بالای طلاق ماست. من قصه آن دو نفر را که مشابه شما بودند، برایت میگویم. تصمیم نهایی با خودت!
آقای «الف» یکی از دو پسر یک آقای مولتی میلیاردر است که تعداد قابل توجهی از زمینهای شمال تهران متعلق به اوست. از جلوی باغ ورودی که حیاطشان محسوب میشود تا خانه باید با ماشین، مسافتی را بروی. انواع ماشینهای بنز را میبینی که متعلق به پدر، مادر و خود اوست. پزشکی قبول میشود و چون استاد نقاشی هم بوده، در یک مدرسه حوالی شیراز، تفننی تدریس نقاشی میکند و آنجا با خانم «م» که دختر فراش مدرسه بوده، آشنا و دلباخته او میشود.
پدر «م»، او و دیگر اعضای خانوادهاش (۷ نفر) را از روستا به آنجا آورده و در اتاق سریداری مدرسه ساکن بودند. با وجود تلاش مادر و پدر آقای «الف»، او منصرف نشده و خانم «م»، را به تهران میآورد. یک خانه و همه لوازم منزل را خریداری میکند و حتی به دوستان و آشنایان میگویند اینها همه جهیزیه «م» است. مادر آقای «الف» بسیار فهمیده و از افراد سرشناس تهران قدیم بوده و آداب مختلف طبقه اقتصادی اجتماعی را به «م»میآموزد. او هفته پیش درست روی صندلی تو، رو به روی من، نشسته بود و میگفت:«من خسته شدم! مال دنیای اینها نیستیم. جاری من برای تفریح آخر سال به منزل مادرش در کانادا میرود. محبت کردن و صحبت کردن اینها مانند ما نیست. همه تلاشم را میکنم تا مثل آنها رفتار کنم اما در موقعیتهای تازه که بلد نیستیم، چه کنم؟!»
«الف» میگفت: «من چهطور به او بفهمانم مهربانی کردن به فرزند برادرم مستلزم این نیست که اتاقش را تمیز کند و با خدمتکار خانه آنها مشغول کار شود؟ این مایه سرشکستگی است اما در دنیای «م»، خیلی از این کارها نشانه محبت و علاقه و حتی در مواردی، وظیفه یک زن محسوب میشود.»
بگذارید خیلی بی پرده بگویم. بحث ما این نیست که در تعریف مردم، کدام طبقه اجتماعی ـ اقتصادی خوب یا کدامیک بد است. ما فقط میگوییم این دو در نوع نگاه و شخصیت افراد متعلق به طبقه خود موثرند و کاملا با هم متفاوت هستند.
برای رفتارهای خاص خانم «م» است که علیرغم داشتن خانه آنچنانی و لباسهای آنچنانی، همه متوجه او میشوند و میگویند تازه به دوران رسیده است؟! او ناخودآگاه به آن چیزی عمل میکند که از کودکی با آن شکل گرفته است. برعکس این حالت را هم دیدهاید؛ کسانی که بسیار متمول بودهاند و در اثر ورشکستگی، مجبور به زندگی میان طبقه پایین جامعه شدهاند. آنها رفتار و شخصیتی متفاوت دارند و همه همسایهها متوجه این تفاوت میشوند.
● فصل آخر قصه
دختر، امتحانات پایان ترم را میگذراند و میخواهد به تفاوتهای همهجانبه بین پسر و خودش بیندیشد. او میگوید: «هر چه فکر میکنم، تفاوتمان را فقط در طبقه اقتصادیمان نمیبینم و حس میکنم فرهنگ خانوادگی و حتی نوع نگاه او با من فرق دارد. دختر تصمیم گرفته بعد از این، با چشم باز و حتما پس از مشاوره ازدواج، عاشق شود. حالا که این مقاله را میخوانید در آن داستان دوم، آقای «الف» و خانم «م» از هم جدا شدهاند و در همان شهر حوالی شیراز، یک خانه خریده و مبلغی برایش گذاشته تا زندگی کند. آقای «الف»میگوید هرگز اتفاق نیفتاد که با او بتوانم برای خرید لباس یا وسیلهای بیرون بروم؛ چون همه چیز از نظرش بسیار گران بود. مادر و پدرم یا برادرم دراین دو سال فقط یک بار به خانهام آمدند چون هر بار که قرار میشد بیایند؛او از شدت اضطراب، مریض میشد! من دوستش دارم ولی ما متعلق به دنیای هم نیستیم. حس میکنم از یک رنج تمامنشدنی نجات پیدا کردم.
|
ابریشم |
09-07-2010 01:02 PM |
http://www.gtalk.ir/images/icons/%2811%29.gif محك تشخیص عشق از هوس
محك تشخیص
چگونه بفهمیم كه عاشق مدعى از رهروان عشق آگاهانه است یا هوسبازى لذتجو و خوشخیال كه بر اساس توهم و تخیّل پیش آمده است؟
اگر مدعى عاشق آگاهانه باشد، علاوه بر زیبایىها و مزایاى محبوب، از معایب و نقایص او هم اطلاع دارد. وقتى از او بخواهیم علت دلبستگى و عشقش را بیان كند و ویژگىهاى مثبت و منفى محبوب را بشمارد، از تعریف و بیان او مىتوانیم حقیقى یا تخیلى بودن عشقش را تشخیص دهیم. اگر علتهایى كه ارائه مىدهد منحصر در مزایاى جسمى و جنسى نبود و علاوه بر آن به معنویات هم توجه داشت و توانست در جنب مزایا و محاسن، معایب چندى هم از محبوب بشمارد، و در شمارش و تبیین محاسن نیز اغراق نكرد، معلوم مىشود كه عشق او آگاهانه است. وقتى مدعى با علم به واقعیت و حدود محاسن و آگاهى از معایب و نقایص فردى، به او علاقهمند گشته باشد، بعد از وصال در یافتههایش تخلفى نمىبیند و نمىیابد كه پشیمان گردد.
او در محبوب خود محاسنى بیش از آنچه داشت تصور نكرده بود و از معایب او نیز بىخبر نبود تا پس از ازدواج خلاف آن را بیابد و ایدهآل خیالىاش را با واقعیت مطابق نبیند بلكه چه بسا وقتى با واقع مواجه شود، او را زیباتر و والاتر از آنچه مىدانست و معایب و نقایصش را كمتر ببیند و علاقهاش مستحكمتر شود.
اگر محبوب از مدعى عشق توصیف و تصویر خود را بخواهد و آن را همهجانبه و مطابق با واقع ببیند، مىتواند به صداقت و واقعبینى او اطمینان یافته و به دوام زندگى با او مطمئن شود.
مطلب دیگر اینكه مدعى عشق چنانچه فقط به جنبههاى جسمى و زیبایىهاى جنسى توجه داشته باشد، این هم عشق نیست بلكه هوس شعلهور است و نمىتواند مبناى زندگى باشد زیرا عشق و علاقه به جسمانیات كمدوام است چون خودِ زیبایىهاى جسمى كمدوامند و بعد از چند سال كمرنگ مىشوند و از بین مىروند و عشق مبتنى بر آنها هم به همین منوال.
عاشقى مىتواند مدعى عشق پاك باشد كه در جنب ویژگىهاى جسمى و مادى، با آنها یا بیشتر به ویژگى روحى، اخلاقى و اعتقادى محبوب توجه داشته باشد زیرا این ویژگىها دائم هستند و عشق مبتنى بر آنها نیز دوام مىیابد. كسى كه فقط به چشم و ابروى دخترى یا قد و بالاى جوانى دلبسته باشد، چه بسا با دیدن چشم و ابروى زیباتر و قد و بالاى رساتر بدو دل مىبندد و از اولى دل مىكَند؛ ولى دلبسته به روحیات و معنویات، اگر با معنویت بالاتر مواجه شود، از معنویت قبلى دل نمىكند بلكه سعى مىكند او را به این حد ارتقا دهد و از خداوند تعالى محبوبش را طلب مىكند.
علاوه بر آن، دلبسته به جسم محبوب، اگر اهل ارزشهاى دینى و اخلاقى نباشد، بعد از مدتى وصال، شعله هوسش فروكش مىكند و دیگر جاذبه و علتى براى تداوم زندگى نمىیابد.
اگر تصویرى كه مدّعى عشق ارائه مىكند، خیالى، موهوم، نامطابق با واقع و تكبُعدى بود، این عشق موهوم و خیالى است و اگر فقط به ابعاد جسمى و مادى توجه شده بود، این هوس شعلهور است و این مدعى را نه عاشق بلكه هوسبازى دلداده ی توهمات و تخیلات باید دانست و دست رد به سینه ی او زد.
|
ابریشم |
09-09-2010 04:55 PM |
علائم عاشقی در درون خود ...
هنوز خیلی ها نتونستن در درون خودشون احساسات عاشقی رو که در خود نهفته هست را کشف کنند.... علائم کشف احساسات نهفته شده یعنی عشق:
وقتی با خنده از خواب بلند میشی بدون که یه عاشقی
وقتی تو آینه کسی رو بجز خودت دیدی بدون که یه عاشقی
وقتی با عجله و بدون اینکه چیزی بخوری از خونه رفتی بدون که یه عاشقی
وقتی که پله ها رو دو تا دو رفتی پایین بدون که یه عاشقی
وقتی تو خیابون آواز خوندی و رقصیدی بدون که یه عاشقی
وقتی یه گل رز خریدی بدون اینکه بوش کنی بدون که یه عاشقی
وقتی روی صندلی پارک برعکس همه می شینی بدون که یه عاشقی
وقتی یه گل رز رو بوییدی و دادی به کسی بدون که یه عاشقی
وقتی با تمام وجودت گفتی دوستت دارم بدون که یه عاشقی
وقتی که عکسش رو روی یه درخت پیر کشیدی بدون که یه عاشقی
وقتی بخاطر یه سکه به همه روانداختی بدون که یه عاشقی
وقتی بهت گفت دوستت داره بدون که یه عاشقی
وقتی به اون فکر میکنی بدون که یه عاشقی
وقتی باهات دعوا می کنه و راحت دلت رو میشکونه بدون که یه عاشقی
وقتی خیابونها رو بدون اونکه بشماریشون طی کردی بدون که یه عاشقی
وقتی روی همون صندلی مثل همه نشستی بدون که یه عاشقی
وقتی اون گل رز رو نبوییده پر پر کردی بدون که یه عاشقی
وقتی اون تنه درختی رو که عکسش رو روش کشیدیاز بین بردی بدون که یه عاشقی
وقتی به خودت دروغ میگی که دوستش نداری بدون که یه عاشقی
وقتی شام نخورده میری تو رختخواب بدون که یه عاشقی
وقتی با گریه می خوابی بدون که یه عاشقی مثل من که یه عاشقم بدونه معشوق
|
ابریشم |
09-13-2010 04:31 PM |
http://www.gtalk.ir/images/icons/%28239%29.gif قدرت وصلابت یک مرد و زیبایی یک زن
قدرت و صلابت یه مرد در پهن بودن شونه هاش نیست
بلکه در این هست که چقدر میتونی به اون تکیه کنی و اون میتونه تو رو حمایت کنه.
قدرت و صلابت یه مرد این نیست که چقدر بتونه صداش رو بلند کنه
بلکه در اینه که چه جملات ملایمی رو میتونه تو گوشات زمزمه کنه.
قدرت و صلابت یه مرد به این نیست که چند تا رفیق داره
بلکه در این هست که چقدر با فرزندان خودش رفیق هست.
قدرت و صلابت یه مرد به این نیست که چه قدر در محیط کار قابل احترام هست
بلکه در این هست که چقدر در منزل مورد احترام هست.
قدرت و صلابت یه مرد به این نیست که چقدر دست بزن داره
بلکه به این هست که چه دست نوازشگری میتونه داشته باشه.
قدرت و صلابت یه مرد به این نیست که چند تا زن عاشقشن
بلکه به این هست تنها عشق واقعی یه زن باشه.
قدرت و صلابت یه مرد به این نیست که چه وزنه سنگینی رو میتونه بلند کنه
بلکه بستگی به مسائل و مشکلاتی داره که از پس حل اونا بر بیاد.
زیبایی یه زن به لباسهایی که پوشیده... ژستی که گرفته
و یا مدل مویی که واسه خودش ساخته نیست.
زیبایی یه زن باید از چشماش دیده بشه
به خاطر این که چشماش دروازه ی قلبش هستند، جایی که منزلگه عشق میتونه باشه.
زیبایی یه زن به خط و خال صورتش نیست
بلکه زیبایی واقعی یه زن انعکاس در روحش داره.
محبت و توجهی که عاشقانه ابراز میکنه
هیجانی که در زمان دیدار از خودش بروز میده
زیبایی یک زن هست
چیزی که با گذشت سالیان متمادی افزایش پیدا میکنه.
|
ابریشم |
09-13-2010 04:32 PM |
جاذبه در مقابل عشق
http://vista.ir/include/lifestyle/im...72196b375e.jpg
وقـتی اولیـن بار کسی را می بیـنیم، صرفنـظر از مـحیـط یـا طریقه این ملاقات، یا مجذوب او می شویم یا نمی شویم.
ایـن مجذوبـیت اولیـه اگـر دنـبال شود، سرانجام به دوستی منـجر شـده و بـعد ممـکن است از حصار و موانعی که برای
مـحافظت از خـود در اطرافمان کشیده ایم عبور کرده تـبدیل به عشق شود.
جاذبه معمولاً تصمیم آنی از دوست داشتن یا نداشتن است که به معیارهای ناخودآگاه ما برمی گردد. وقتی کسی را رو در رو ملاقات کنیم، سعی می کنیم او را با معیارهای فیزیکی و ظاهری بسنجیم. اگر از طریق نامه، تماس های تلفنی یا چت های اینترنتی با کسی آشنا شویم، سعی می کنیم از طریق نحوه صحبت کردن و گفتگویشان و اینکه چقدر حرف زدن با آنها برایمان جالب و سرگرم کننده است، آنها را بسنجیم.
کاملاً حقیقت دارد که در اینترنت مردم می توانند هر طور که بخواهند رفتار کنند، و هر شخصیتی باشند که می خواهند. اما آخر کار خودِ واقعیشان از شکاف شخصیتی که برای خود ساخته اند به بیرون نفوذ می کند و خودِ واقعیشان را می بینیم. نکته اخلاقی این چیست؟ اینکه بهتر است خودمان باشیم. چون ممکن است روزی پیش بیاید که مجبور شوید یا بخواهید که فرد آنطرف مکالمه اینترنتی را ملاقات کنید.
از طرف دیگر وقتی خودِ واقعی طرف مقابل را ملاقات می کنید، یادتان باشد که زمان باعث شده آن فرد را دوست داشته باشید، به خاطر چیزی که در فکرشان و قلبشان است. ممکن است تصور کنید آن معشوقی را پیدا کرده اید که دقیقاً مثل شما فکر میکند و دقیقاً مثل شما احساس می کند.
هیچ کس کامل نیست. همه ما اشکالات و نقص هایی داریم. اینکه بخواهیم فرد "مناسب" را برای خودمان پیدا کنیم اشکالی ندارد. اما اگر بخواهیم فرد "کامل" را پیدا کنیم، به جرات می توانم بگویم که غیر ممکن است. چون هیچ فرد کاملی وجود خارجی ندارد.
وضعیت ظاهری این فرد به اندازه وضعیت روحی و درونی او اهمیت ندارد. ما عاشق روح افراد می شویم نه قد و قواره و ظاهرشان. و گرچه برای بهتر کردن ظاهرمان می توانیم کارهایی انجام بدهیم، اما این نباید معیار اصلی ما برای دوستی باشد. ما عاشق قلب انسانها می شویم، عاشق درونشان، خودِ واقعیشان. مسئله مهم همین است.
|
ابریشم |
09-13-2010 04:33 PM |
http://www.gtalk.ir/images/icons/%28239%29.gif love
http://vista.ir/include/lifestyle/im...02784fab3c.jpg
● اروس(EROS):
عشق شهوانی - عـشق بـه زیبایی - فاقد منطق - عشق فیزیکی که بواسطه جذابیت و کشش های جسمانی و یا ابراز آن بطور فیزیکی نمایان میگردد -همان عشق در نگاه اول - با شدت آغاز شده و بسرعت فروکش میکند.
● لودوس( LUDUS):
عـشق تـفننی - ایـن عشـق بـیـشتـر مـتعلق به دوران نوجوانی میباشد - عشق های رمانتیک زودگذر - لودوس ابراز ظاهری عشق میباشد - کـثرت گرا نسبت به شریک عشقی - به اصطلاح فرد را تا لب چشمه برده و تشنه بازمی گرداند -رابطه دراز مدت بعید بنظر میرسد.
● فیلو( PHILO):
: عشق بـرادرانـه - عـشـقـی کـه مبتنی بر پیوند مشترک می باشد -عـشقی کـه بـر پـایـه وحـدت و هـمـکاری بـوده و هـدف آن دسـتـیـابی بـه منافع مشترک میباشد.
● استورگ: ( ST O R G E)
عشق دوستانه - وابسته به احترام و نگرانی نسبت به منافع مـتقابل - در این عشق همنشینی و همدمی
بیشتر نمایان می باشـد - صـمـیـمـانـه و متعهد- رابطه دراز مدت است - پایدار و بادوام - فقدان شهوت.
● پراگما( P R A GM A):
عشق منطقی - این مختص افرادی است که نگران این موضوع میباشند که آیا فرد مقابلشان در آینده پدر یا مادر خوبی برای فرزندانشان خواهند شد؟ عشقی که مبتنی بر منافع و دورنمای مشترک می باشـد - پـایـبند بـه اصـول مـنـطـق و خردگرا میباشد - همبستگی برای اهداف و منافع مشترک.
● مانیا ( M A NIA) :
عشق افراطی - انحصارطلب، وابسته و حسادت برانگیز - شیفتگی شدید به معشوق - اغلبا فاقد عزت نفس -عدم رضایت از رابطه - مانند وسوسه میماند و میتـواند بـه احساسات مبالغه آمیز و افراطی منجر گردد - عشق دردسر ساز - عشق وسواس گونه.
● اگیپ( A GAPE)
عشق الهی - عشق فداکارانه و از خودگذشته-عشق نوعدوستانه (تمایل انجام دادن کاری برای دیگران بدون چشمداشت) - عشق گرانقدر .
پژوهشها حاکی از آن میباشد که زنان بیشتر به عشق از نوع پراگما، استورگ و مانیا و مردان به لودوس و اروس گرایش دارند.
|
ابریشم |
09-13-2010 04:35 PM |
عشق؛ قدرتی مافوق تصور
http://www.vista.ir/include/lifestyl...09fa667424.jpg
قدرت بزرگی دروجود شماست که قویتر و دربرگیرندهتر از هرقدرت دیگری است
این قدرت درواقع، نیرویی را در شما برمیانگیزد که میتواند به عنوان بزرگترین قدرت وجودی شما عمل کند. به گونهای که وقتی آن را بکارمیگیرید، همه آشفتگیها و همه منفیدیدنها را ازمیان میبرد. و آنچنان پایدار و تمامنشدنی است که هیچ نوع منفیگرایی و فردگرایی، قدرت نمود و ظهورنمییابد.
به عبارتی، هرموقعیت و اتفاق منفی درزندگی شما، دربرابر این قدرت نامحدود و سرشار از زیبایی، مهرو محبت و انسانیتی بسیارعمیق و غنی، امکان ایستادگی ندارد و به سادگی ازبین میرود و کمرنگ میشود.
نکته اینجاست که خاصیت این نیرو همچون معنا و ذات وجودیاش، این است که هرچه بیشتر بکارگرفته میشود؛ قدرتمندتر و اصیلتر میشود.
شاید ملموسترین و فراگیرترین نمود این نیرو و به عبارتی اوج این قدرت، درارتباط بین انسان و خدایش نمود یابد. آن گونه که دربیان مولانا متبلورمیشود؛ چرا که غرق درعالم معنی بود.
به قول استاد ابراهیم دینانی، "هیچ وقت نمیخواست قافیه بگوید و تصنع شعری به کارببرد و نمیخواست درقید وزن گرفتارشود... در کلام مولانا معنا میجوشد و لفظ متناسب با خودش را پیدا میکند و طبیعی است آن لفظی که به طور طبیعی و متناسب با معنی آمده است اثرگذار خواهد بود. به همین سبب سخن او ساده و همه کس فهم است. هم درزمان مولانا زبان او را می فهمیدند و هم امروز میفهمند.
خلاصه آنکه درکلام مولانا معنی برلفظ غلبه دارد، خشونت در کلامش نیست و پیامش پیام صلح است، پیام دوستی است؛ بنابراین حتی درزمان خودش مسلمان، یهود و نصارا این پیام را میفهمیدند."
این قدرت، همان نیروی عشق است که وقتی فوران میکند شکوفههای زیبای آن به پهنایی غیرقابل تصور، زمان ومکان را درمینوردد و به زندگی با همه سختیها، مرارتها، نامردمیها، منفعتجوییها و خودگراییها معنا و لطافت انسانی میبخشد.
پس تردید نکنیم و این نیرو را درخود کشف کنیم و آن را آگاهانه با تمرینهای مختلف بارور سازیم. از هرفرصتی استفاده کنیم و با جاری کردن آن در درون و خارج از خودمان، آثار گرانبهایش- که قابل مقایسه با هیچ اثرمادی نیست- را در زندگی خود ببینیم.
اما دیدن این نتایج نیز آمادگی خاص خود را میطلبد. اینکه از کلیه وابستگیها و تعلقات دروغین و بیمایه خود را پاک سازیم و به قول سهراب سپهری، چشمهایمان را بشوئیم تا بتوانیم نظاره گر اتفاقهای جدید پرشور، پرهیجان و بالنده درزندگی باشیم.
درواقع ما باید "خودمان" را پیدا کنیم و به آن عشق بورزیم و به زایش نیرویی دست یابیم که چیزی برای بخشیدن به دیگران داشته باشیم. چرا که به واقع،بخشش نیز توشه و توانی میخواهد.
وقتی توانستید انرژیهای منفی اطراف خود را که همچون ابری برآسمان زندگی شما سایه افکنده، ببینید؛ جا نزدید ، ایستادید و خودتان را پذیرفتید؛ قطعا جواب خواهید گرفت. چراکه خودتان بهتراز هرکسی میدانید؛ بهرحال این تجربه را درمواردی داشتهاید و این اشاره تنها از باب یادآوری است.
روانپزشکان و راویان زندگی، آنها که پرتلاش، مصمم، بیریا و صبورند، همچنین بریک نکته تاکید میکنند اینکه این کار تداوم میخواهد؛ اگریک روز سراپا عشق باشید و یک روز سراپا خشم، به جواب نمیرسید.هم زمان با تقویت نیروی عشق، خشم را کاهش دهید تا آن قدر کم رنگ شود که تنها عشق بماند... تنهای تنها... تا لذت و شیرینی زندگی را دریابید.
|
ابریشم |
09-13-2010 04:36 PM |
از3طریق بفهمید کی دوستتون داره
آدمها از سه طریق میفهمند که طرف، دوستشون داره.
یا به تعبیر بهتر باید بگم: « آدمها سه تا گیرنده ی عاطفی دارند ».
◄ گیرنده های شنیداری
◄ گیرنده های دیداری
◄ گیرنده های لمسی
همه ی ما از طریق فعال کردن یک، دو یا هرسه شاخکِ گیرنده های عاطفی خودمون، میفهمیم این بابایی که داره برای ما بال بال میزنه، به ما علاقه داره یا نه؟
مرد به زن تلفن میزند و میگه : « عزیزم! دوستت دارم ». زن هم کلی خوشحال میشه.
تويه مهمونی که همه ی آقایون خوشتیپ و خوش لباس هستن، زن به مرد میگه: « وا! آقا! به عقیده ی من، شما از همه جذابتر هستید! » مرد هم حسابي دهنش آب میافته و خوشحال میشه.
اینها همه یعنی فعالیت « گیرنده های شنیداری ».
به تعبیر بهتر، وقتی ما، ابراز علاقه ی کسی رو از طریق « حرف »، « گفت و گو »، و هر چیز دیگه و از راه « گوش »، می شنویم، شاخکهای عاطفی ما به قلبمان پیام میدهند که این فرستنده ی پیام، « تو رو دوست داره ».
مرد برای روز تولد زنش کادو میخرد. پس دوستش داره.
زن برای مرد، توخونه لباسهای خوب میپوشه، پس دوستش داره.
مرد تو مهمانی همه ی حواسش به زنش است، پس دوستش داره.
پس مجموعه ای از رفتارهای ما که با « دیدن »شون، می تونیم به علاقه ی طرف خودمون پی ببریم، « گیرنده های دیداری » ما رو فعال میکنه. این رفتارها، تنها تفاوتی که با « گیرنده های لمسی » داره اینه که در آن « تماس بدنی » اتفاق نمی افته.
◄ نکته ی کنکوری:
[ وقتی کاری را انجام میدیم، وظیفه ی ما نیست. از روی « علاقه » داریم این کار رو میکنیم. این مجموعه ی « رفتارهای مهرآمیز »، شاخکهای عاطفی طرف روا فعال میکنه و به قلب ما پیام میفرسته که « هوی! این یارو تو رو دوست داره! چوب خشک نباش! »]
مرد، زنش رو نوازش میکنه، پس دوستش داره.
مرد، بعد از خوردن غذا، دست روی شونه ی زنش میگذاره و از اون به دلیل تهیه ی غذا، تشكر میکنه. [ سالی یه بار هم این کار روبکنید بد نیست ]
زن، همین طوری که نشسته و داره همراه مرد، برنامه ی تلویزیون را میبینه، دست مرد رونوازش ميكنه. [ آقایانی که لم یزرع و بایر هستند، گیرنده ی این بخششان، غیر فعال است ].
در این نوع ابراز علاقه، لمس طرفه که گیرنده های عاطفیه اش رو فعال میكنه.
***
خب!همينطورکه خوندیم، گاهی شاهدیم که همزمان یک، دو یا هر سه شاخک گیرنده عاطفی ما فعال میشه و این به دلیل ارسال پیام محبت آمیز از یک، دو یا هر سه فرستنده است. هرکسی یه« گیرنده ی اصلی» یا « شاخک اصلی » داره. یعنی بیشتر از طریق اون گیرنده ست که میفهمه طرفش به اون داره ابراز علاقه میکنه. این شاخکها، « نقطه ی آسیب پذیر» دوستیها و محبتها هستند.
چرا؟ چون این شاخکها « سیر » میشن. یا به تعبیری، حساسیتهای خود را از دست میدن. در چه صورتی؟ در صورتی که که مدام شما برای ابراز علاقه، فقط به یک گیرنده ی خاص، پالس بفرستید.یک نفر، شاخک « شنیداری»اش زود سیر میشه. یکی شاخک «دیداری»اش از بقیه سریعتر ناگیرایی پیدا میکنه. عده ای هم از «لمس» زود خسته میشن.
تصور کنید که زن، راه به راه به مرد میگه: « یه ماچ بده! » خوب این مرد، بعد از یک مدتی، حالش از ماچ کردن به هم میخوره. یا برعکس، مرد میروه و میآد، قربون صدقه ی زنش میره! خوب زن بعد از مدتی با حالت استفراغ، به اولین « توالت عاطفی » میروه و تمام محبتهای اضافی را بالا میآره.
◄ نکته ی کنکوری:
[ اگر میبینین که دوست دخترتون به شخص دیگه اي توجه داره، اول باید نتیجه بگیرین که یک جایی دارین « افراط » یا « تفریط » میکنین. باید قبول کرد که خيلي از زنها، بیشتر جلب « کمتوجهی مرد» میشن تا « توجه بیش از حد ». دقت کنین که میگم « کم توجهی » نه «بی توجهی»!
و من اسم اون شخص دوم رو که گاهی به نامهای «رقیب»، «یکی دیگه» و... یاد میکنیم رو «توالت عاطفی» میذارم. یعنی زن یا مرد در بخشی از زمان، اضافات یا حتي کمبودهای عاطفی خودشون روتو این توالت بالا میآرن. حالا چرا توالت؟ چون اون شخص سوم، بيخود میکنه وقتی میبینه که دو نفر با هم دوست یا همسرن، وارد جریان عاطفی اونها میشه. حتي اگه زن یا مرد ، خودشون مایل باشن و از او دعوت کنن که وارد جریان عاطفیشون بشه تا نفر سوم اجازه نده که « توالت » باشه، کسی هم برای خیانت و استفراغ عواطفش از او استفاده نخواهد کرد. ]
برگردیم به اصل داستان! داشتم می گفتم که فرض کنیم ما خیلی داریم به گیرنده ی اصلی طرف مقابلمون، پالس عشقی می فرستیم، در این حالت آن گیرنده ی اصلی، یا به کل خاموش میشه یا میره روی « استندبای ».
◄ دقت کرده اید که وقتی به یکی خیلی محبت کنین، خودش رومیگیره؟
◄ تجربه کردین که وقتی یکی از عشق و محبتتون نسبت به خودش مطمئن شد، محلتون نمیگذاره؟
◄ شده وقتی به یکی گفتی دوستت دارم، دیگر روی خوشش رو نبینی؟
. چون این آدم ها، شاخک اصلیشون، زود به « ناگیرایی » دچار میشه.
بعضی از ماها وقتی مطمئن شدیم که طرف دوستمون داره، دیگه نیازی نمی بینیم که گیرنده های عاطفی خودمون رو روشن بذاریم. چون ما انسان ها ذاتاً عاشق « نداشته ها» هستیم. وقتی چیزی روداشتیم، دیگه ارزشش برامون از بین میره. مثل اغلب دوست دختر و دوست پسرهایی که سال ها با هم دوست هستن، ولی دو ماه بعد از ازدواجشون، تقاضای طلاق می کنن.هم آقایان و هم خانمها، به این عارضه ی بد، مبتلا هستیم. ما آدمها همین طوری ایم اصلن. وقتی می فهمیم که کسی دوستمون داره، دیگه تلاشی برای جلب دوستی بیشترش نمی کنیم. چون « ظرف پذیرش محبتهامون، به شدت کوچک است».
بهترین راه برای علاج چنین معضل و مصیبتی [ که کم هم نیست و الی ماشاءالله به صورت روتین و روزانه شاهدش هستیم ] اینه که شاخک اصلی طرفمون رو شناسایی کنیم، و به آن، پیام های کمتری بفرستیم. [ نه این که اصلن نفرستیم ]
در حقيقت: دوست داشتن و دوست داشته شدن، سیاست میخواد.
[ اضافه کنم که منظورم از سیاست مداری در عشق، دروغ گویی و خالی بندی و این چیزها نیست. بین « سیاست مداری » و « سیاست بازی » خیلی فرق هست. ]
وگرنه اگر بخوايد کارتون رو به معجزه ی الهی و لطف خدایی و امدادهای غیبی واگذار كنين و مدام عشقتون رو « آرزو » کنین و منتظر بمونین تا «مهرتون به دل طرف بیفته»، همون بهتره برین یه امام زاده ای دخیل ببندین و برای کفترهاش، دونه ی نذری بپاشین!
به جای همه ی این کارها، اول گیرنده های عاطفی فرد موردعلاقه تون رو شناسایی کنین، بعد ببینین کدوم گیرنده هاش ممکنه زمانی کار دستتون بده؟ کدومش بیشتر به دردتون می خوره؟ با کدومش زود خسته میشه؟ چه فرستنده هائيتون رو خاموش کنین که طرف فردا خودش رو براتون نگیره؟ کدوم ها رو روشن نگه دارین که تعادل دوستی حفظ شه؟
اگر فقط یک ذره سیاست و اعتماد به نفس داشته باشیم، شک نکنید که امامزاده ها هم معجزه میکنن.http://www.gaptalar.com/images/smilies/biggrin.gifhttp://www.gaptalar.com/images/smilies/biggrin.gifhttp://www.gaptalar.com/images/smilies/heart.gif
همه این هایی رو که گفتم، چیزهاییه که همه مون میدونیم. فقط باید یکی، یادمون بیاره. همین چیزهای کوچک و پیش پا افتاده ست که دوستی ها روپایدارتر میکنه و جدایی ها روا به تاخیر می اندازه....
|
اکنون ساعت 09:27 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
|
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)