باد صحرا گردم و توفان شن کار من است
زین سبب بی اعتنا از بیشه ها رد می شوم بیستونم همّت فرهاد را حس می کنم شور شیرینم ززخم تیشه ها رد می شوم ض |
ضمیرم را زمعنی بهره ور کن
خیال فاسدت طبعم به در کن ژ |
ژاله بر گل فتاده چون عرقی
که به رخسار یار من باشد ن |
نورحق همواره در جلوه گریست
آن که آگه نیست از بینش بریست ه |
بیا که قصر امل سخت سست بنیادست
بیار باده که بنیاد عمر بر بادست ک |
طرف چمن و طواف بستان /بی لاله عذار خوش نباشد
رقصیدن سرو و حالت گل /بی صوت هزار خوش نباشد ف |
کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد
یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد ف |
فرانک نه آگاه بد زین جهان
که فرزند او شاه شد بر جهان ک بده |
کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد
یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد ض |
ضربه ای سنگین شده امشب نصیب مرتضی
وای من یاسش شده چون ارغوان یا مرتضی ث |
ثنا ها کرد بر روی چو ماهش
بپرسید از غم و تیمار راهش ت |
تا ابد مجروح زخم کاریم.........وای من ، ازاین امانت داریم
ع |
عقل را به دست زنانت مده
که گفتند زنانند همچون شته ر بده |
رفتم که خار از پا کشم محمل نهان شد از نظر
یک لحظه غافل گشتم و صدساله راهم دور شد ع |
عشق چون آید برد هوش دل فرزانه را
دزد دانا میکشد اول چراغ خانه را |
الا ای همنشین دل که یارانت برفت از یاد
مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم |
مزن بر سر ناتوان دست زور
که روزی بر افتی به پایش چو مور |
راه سیّدجو،نشان نعمت الله نیستی است
راهرو باید که آید برطریق شاهراه این صفات بد اگر از خود جداسازی چو من نعمت الله زمان گردی و سلطان زمن |
برای اطلاع دوستان اینجا مشاعره باحروف انتخابی است:mad:
نه هر که چهره برافروخت دلبری داند نه هر که آینه سازد سکندری داند د |
ببخشید آقا محمد یادم رفت بنویسم شرمنده:o
دردم از یار است و درمان نیز هم دل فدای او شد و جان نیز هم و |
وزان پس چو جنبنده آمد پدید
همه رستنی زیر خویش آورید م بیه |
مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی
پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی غ |
وا دانی که خدا هست اعلام عیوب
عیب همه بیند و کند ستر عیوب چون است که ما ندیده عیب دگران سازیم هزار عیب با صد آشوب....................... ض |
ضعیفان خار وخاشاکند سیلاب حوادث را
که از شمع آتش اول در نهاد رسیمان گیرد ص |
صبح است و ژاله می چکد از ابر بهمنی
برگ صبوح ساز و بده جام یک منیل |
لبش میبوسم و در میکشم می
به آب زندگانی بردهام پی ک |
به بطنش توجه کنید:
کین جهان کوه است و فعل ما ندا.........بازگردد این نداها را صدا ق |
قلم بتراشم از هر استخوانم مرکب گیرم از خون رگانم
بگیرم کاغذی از پرده دل نویسم بهر یار مهربانم ع |
عشق شوری در نهاد ما نهاد
جان ما در بوته ی سودا نهاد ظ |
ظل ممدود خم ظلف تو ام بر سر باد
کاندران سایه قرار دل شیدا باشد ا |
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است:
بادوستان مروت ، با دشمنان مدارا ج |
جان بی جمال جانان میل جهان ندارد
هر کس که این ندارد حقا که آن ندارد ف |
فریدون چو بشنید نا سود دیر
کمندی بیاراست از چرم شیر |
حرف بعدی یادت رفت؟:)
اگر ماه بودم به هرجا که بودم سراغ تورا از خدا می گرفتم اگر سنگ بودم به هرجا که بودی سر رهگذار تو جا می گرفتم اگر ماه بودی به صد ناز شاید شبی بر لب بام من می نشستی اگر سنگ بودی به هر جا که بودم مرا می شکستی مرا می شکستی ث:) |
ببخشید ی بده
|
یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد ل |
لباس فکرت و اندیش ها برون انداز
که آفتاب نتابد مگر که بر عوران چ |
چو جان فدای لبش شد خیال میبستم
که قطرهای ز زلالش به کام ما افتد گ |
گیرم پدر تو بود فاضل
از فضل پدر تو را چه حاصل ش |
شکرفروش که عمرش دراز باد چرا
تفقدی نکند طوطی شکرخا را گ |
اکنون ساعت 07:12 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)