گر همچو من افتاده ی این دام شوی
ای بس که خراب باده وجام شوی ماعاشق ورند ومست وعالم سوزیم با ما منشین اگر نه بدنام شوی ع |
عاشق و مخمور و مهجورم بت ساقی کجاست
گو که بخرامد که پیش سروبالا میرمت پ |
پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد
وان راز که در دل بنهفتم به در افتاد ذ |
ذکرش به خیر ساقی فرخنده فال من
کز در مدام با قدح و ساغر آمدی ج |
جان بی جمال جانان میل جهان ندارد
هر کس که این ندارد حقا که آن ندارد ن |
ندارم دستت از دامن مگر در خاک و آن دم هم
چو برخاکم روان گردی بگیرد دامنت گردم ه |
هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی
کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را چ |
چو آفتاب می از مشرق پیاله برآید
ز باغ عارض ساقی هزار لاله برآید ف |
فریاد که آن ساقی شکرلب سرمست
دانست که مخمورم و جامی نفرستاد ی |
یار مردان خدا باش که در کشتی نوح
هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را ج |
جوزا سحر نهاد حمایل برابرم
یعنی غلام شاهم و سوگند میخورم ک |
کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد
یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد ش |
شربت نوش آفرید از مگس نحل
نخل تناور کند ز دانه خرما ح |
حجاب چهره جان میشود غبار تنم
خوشا دمی که از آن چهره پرده برفکنم ر |
روی تو خوش مینماید آینه ما
کآینه پاکیزه است و روی تو زیبا خ |
خدا را کم نشین با خرقه پوشان
رخ از رندان بیسامان مپوشان ز |
ز اندازه بیرون تشنهام ساقی بیار آن آب را
اول مرا سیراب کن وان گه بده اصحاب را ه |
هر که شد محرم دل در حرم یار بماند
وانکه اینکار ندانست در انکار بماند و |
وصال او ز عمر جاودان به
خداوندا مرا آن ده که آن به ی |
یارب سببی ساز که یارم به سلامت
باز آید و برهاندم از بند ملامت ل |
لبش میبوسم و در میکشم می
به آب زندگانی بردهام پی ش |
شراب و عیش نهان چیست کار بی بنیاد
زدیم بر صف رندان و بادا باد س |
سحرگاهان که مخمور شبانه
گرفتم باده با چنگ و چغانه ش |
شاد باش ای عشق خوش سودای ما
ای طبیب جمله علتهای ما ب |
بوی دل کباب من آفاق را گرفت
این آتش درون بکند هم سرایتی ف |
فاش می گویم و از گفته خود دلشادم
بنده عشقم و از دام جهان آزادم ن |
نفس برآمد و کام از تو بر نمیآید
فغان که بخت من از خواب در نمیآید ی |
یاد باد آنکه چون یاقوت قدح خنده زدی
در میان من و لعل تو حکایتها بود چ |
چو برشکست صبا زلف عنبرافشانش
به هر شکسته که پیوست تازه شد جانش ح |
حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو
که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را ض |
|
بر گیر شراب طرب انگیز و بیا
پنهان ز رقیب سفله بستیز و بیا ق |
قدح همچنان نامداری بدست
همه سر کشان از می جامی بدست پ |
پیش از آن کاندر جهان باغ می و انگور بود از شراب لایزالی جان ما مخمور بود |
حرف انتخابی ندادی داشی
دو مار سیه از دو کتفش برست گشت و از هر سویی چاره جست م بده |
میر من خوش میروی کاندر سر و پا میرمت خوش خرامان شو که پیش قد رعنا میرمت ب |
به رستم چنین گفت کاووس کی
که ای گرد و فرزانه ی نیک پی ر بده |
روزگاریست که ما را نگران میداری مخلصان را نه به وضع دگران میداری گوشه چشم رضایی به منت باز نشد این چنین عزت صاحب نظران میداری س |
سوی گاه ایران بگردان عنان
وگرنه زمانت سر ارد سنان ک بده |
کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز
باشد که بازبینیم دیدار آشنا را ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا ش |
اکنون ساعت 06:19 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)